هلو گایز خوش اومدید به این پست جدید 😈🚫
پیشنهاد میشه این پست رو وقتی که تنها هستین نخونین .☠🎈
هیس اونا از ترس تو تغذیه میکنن..🍷🔪
دوس نداری که پیدات کنن ها ؟ 💣🤡
آروم نفس بکش میشنون ..👾 میدونستی بچه ها میتونن اون هارو ببینن ؟ 🍃
برو اسلاید بعد .. و یادت باشه این پست رو لایک کنی و من رو فالو کنی وگرنه به سایرن هد میگم بیاد دنبالتون و در جنگل شما رو به ق.ت.ل برسونه 🎃🎶
ها ها ها (از اون خنده های ش.یط.ان.ی)👹
11 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
81 لایک
9 سالم بود رفتیم خونه جدیدمون بعد شبا حس میکردم یکی از روی تخت بغلم میکنه و میزارم زمین صبح جای چنگ روی بدنم بود...(:
داداشم تو همون خونه تشنج میکرد.......(:
هر روز از انبارش صدای جیغ یه دختر میومد.... (:
تازه فهمیدم که صاحب خونه دخترشو اونجا تو همون انباری دار زده بود..... (:
یه بار چهار سالم بود تو پذیرایی نشسته بودم و بازی میکردم روبهرو ی آینه هم نشسته بودم بعد یه نگاه به آینه کردم دیدیم یه چیز قرمز رنگ سریع رد شد ولی بعد اومد دقیقا یه جوری وایساد که از تو آینه دیدمش قرمز بود چنگال های تیز دمی که آخرش پیکان داره کاملا شبیه اجنه بود اما وقتی برگشتم نبود
کلی جنازه ی گربه با دل روده ی بیرون ریخته پیدا کردیم تا تمیزش کنیم.
اینو یادم رفت بگم، خونه قبلیموو یه خونه قدیمی وحشتناک بود، خیلی قدیمی بود انگار میخواست پودر شه، بچه همسایمونو تو راه دیدم بهش گفتم خونرو، گفت تو اخبار یبار دیدم گفت اونجا یه دختررو رو دیوار خونه خاک کردن، الانم تو خونه ای هستیم که چند ساله کسی نیومده توش، موقع اومدن توش عروسک بی کله و کلی جنازه ی
چقدر زر زدم😐بک؟
انگار دستشو از نخ اول گیتار کشید به نخ آخر😭
دارم آب میخورم و وقتی خوردم موقع برگشت روی دیوار سایه ی خودم بود و دیدم سایه ی دوتا دست با ناخونای بلند و لاغر وحشتناک دور کمرمو گرفت و از خواب پریدم😰واقعا خونه هه بد بود شباشم ترسناک بود😖یبارم واقعا خواب نبود، همه خواب بودن من خوابم نمیبرد رو تختم دراز بودم که گیتارم خود به خود یه صدای ریزی داد
خاطره های بدی دارم، حتی یبار داداشم تو خونه تنها بوده بعد دیده یه زنه تو خونه داره راه میره، در اتاقش باز بوده واسه همین زنه تو پذیرایی بوده اونو از تو اتاق دیده و دویده دنبال زنه که زنه فرار کرده تو بالکن بعد از اونجا نمیدونا چطوری فرار کرده دیگه نیومده، یبار اونجا خواب دیدم تو آشپزخونه دارم آب
به مامانم بگم که یهو همونطور که بغل مامانم بودم مامانم به اپن آشپز خونه خیره شد، دیدم یکی کپی مامانم با تعجب به مامانم نگاه میکرد و ابروهاش بالا بود بعد یه نارنگی خورد رفت پشت اپن(آشپز خونمون پله داشت واسه همین رفت پشت اپن دیگه نویدیمش چون ما پایین بودیم) بعد از خواب پریدم، کلا خونه قبلیمون خاطره ها
یبار خود به خود نصف شب سر و صدا کردن بال بال زدن صبح دیدیم پراشون کنده شده خونی شدن جیگرشون زده بیرون😔این اتفاق تو خونه ی قبلیمون افتاد که تو اون خونه خواب دیدم زیر توالت خونمون جنازه ی یه دخترست، توالت یهو پودر شد از زیرش یه جنازه با مانتوی چهار خونه قرمز بود بعد از دستشویی فرار کردم به مامانم بگم