
رها هستم ز تهران
نادیا از مرینت پخش زنده گرفت و مرینت داد زد: خواستم از پاریس برم، چه زجر ها و درد که نکشیدم، اما تصمیم عوض شد، در پاریس زود متولد شدم، به زودی هم در پاریس میمیرم. ادرین داشت اخبار میدید و پلک کنارش بود. پلک گفت: ادرین مرینت دیوانه بار عاشقته و الان زده به سرش، نمیخوای تبدیل شی و نجاتش بدی؟ ادرین: مرینت فقط میخواد من برم نجاتش بدم و گر نه چرا باید همچین کاری کنه؟ من نمیرم. مرینت گفت: من تا ۵ دقیقه ی دیگه با شمه خداحافظی ی تکرار نشدنی خداهم کرد مردم پاریس گابریل: فکر کنم مرینت با پسرم قهر کرده، چقدر هم پسرمو دوست داره و میخواد براش خود کشی کنه، کاش میتونستم شرورش کنم، اما من هدفم زنده کردن امیلی هست نه اسیب به مرینت، دلم براش میسوزه. پلک: ادرین تا دو دقیقه دیگه باید با مرینت خداحافظی کنی تو چت شده اخه؟ ادرین: پلک اون به من با اون کارش اسیب وارد کرد پلک: مرینت هم به خاطر توچه بلا ها به خاطر تو سرش نیومد اون تا الان بیشتر از دو بار بخاطر تو مرده مطمئن باشه اینبار هیچ جوره بر نمیگرده ادرین: بسه من نمیدونم چیکار کنم بعدشم اون انتخوابشو کرده
الیا: وای تیکی مرینت چون ادرین ولش کرده خل شده باید برم دوست صمیمیم رو نجات بدم تیکی: پس بهتره دست به کار شیم الیا: خال ها روشن مرینت گفت خدا حافظ پاریس و خودشو ول کرد.
الیا: وای تیکی مرینت چون ادرین ولش کرده خل شده باید برم دوست صمیمیم رو نجات بدم تیکی: پس بهتره دست به کار شیم الیا: خال ها روشن مرینت گفت خدا حافظ پاریس و خودشو ول کرد.
سابین جیغ میزد و تام و لوکا سعی میکردن مرینت رو بگیرن دخترا هم جیغ میزدن. الیا تبدیل شد ورفت مرینت رو بگیره اما چون اولین معموریتش بود زیاد حرفه ای نبود برای همین نتونست بگیرش ادرین: مرینت دیوونه شده باید یه کاری کنم پلک تبدیل گربه ای
کت نوار رفت و با چوبش به سمت برج ایفل رفت و یک تشک گزاشتن زیر جایی که مرینت قرار بود بی یفته کت نوار لیدی باگ جدید رو دید و باخودش: این مرینت یکیرو لیدی باگ کرده حتما الیا ست این دختر جدا خل شده تو همین فکر بود که یادش رفت مرینت رو بگیره که مرینت افتاد
تشک پر ☆خ☆و☆ن☆ شده بود و اورژانسی مرینت رو برد بیمارستان کت نوار قلبش درد گرفت و رفت تو اتاقش و رفت تو اتاق کار باباش که دید باباش روی تابلوی نقاشی ی امیلی ۴ تا دکمه زد و رفت تو مخفی گاه و ادرین شک کرد اما فوری رفت توی اتاقش
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی عالی
عالی بود یک سری به داستان من هم بزنید
این مرینت هم فرت فرت میره بیمارستان
اگه میشه به تست من هم سر بزن ممنون راستی عالی بود به اون کسایی هم که میگن گوش نکن اونا میدونم خوبه میخوان انرژی منفی وارد کنن تا میتونی بالا بری
عالی ولی چه کم