
سلوم ارمی ها ! لطفا نظر بدید که داستان رو تا بعد از ازدواج هم بکشونم یانه ! ممنان
بعد از جام بلند شدم و یه نگاه طولانی بهش کردم بعد جیمین منو بوسید 😍😍🤐🤐 چند ساعت بعد دیدم صدای زنگ خونه اومد رفتم در رو باز کنم که دیدم اعضا هستن ! اعضا : تهیونگ : ۱/ت ! تو اینجا چیکار میکنی ؟ بعد گفتم : بیاد تو و همه چیز رو براشون تعریف کردم قیافهی اعضا به غیر از کوکی : 😲😲😲😲 قیافهی کوک : 🙄🙄😏😏 بعد جیمین گفت : یه فیلم بزارم دور هم نگاه کنیم ؟ من : ترسناکه ؟ جیمین : آره ! من : من میترسم نزار ! جیهوپ : منم موافقم ، بهتره نزاری ! جین : منم همینطور ! شوگا : منم نمیخوام ببینم ! نه اینکه بترسم هااااا ! بخواتر اینکه رو من تاثیر نداره و فیلم بهم حال نمیده 😂😂😂😂😂😏😏😑😐 جیمین : به من چه ! من میخوام فیلمو ببینم ! برق رو بخواتر جیهوپ و جین و ۱/ت هم خاموش میکنم تا از ترس بمیرن 😂😂😂😂😂 قیافهی من : 😐😐😒😒 من : نمکدوووووون !
خلاصه که فیلم رو گذاشت خییییییییلی ترسناک بود ! اسم فیلمش جِن گیر بود !(خیلی معروفه فک کنم دیدید) از ترس یه جیغ بنفش کشیدم و دیگه جایی رو ندیدم پریدم تو بغل جیمین ! قیافهی جیمین : 😎😎😍😍😐😐😂😂 توصیف خوبی بود ؟😂😂😂 بعد جیمین دستش رو گذاشت رو سرم و گفت : نترس بابا چیزی نیست 😊😊 جیهوپ و جین از ترس : 😣😣😥😥😓😲😲😨😨😨😨😨😨😨 منم خودم رو جمع کردم 😳😳 جیمین فلش رو از تلوزیون در آورد و برق ها رو روشن کرد بعد گفت : من خیلی خوابم میاد ! بخوابیم ؟
شوگا : برای اولین بار باهات موافقم 😩😪😪😴😴 همه رفتن تو اتاق هاشون بعد به جیمین گفتم : من رو کاناپه میخوابم 😊☺ جیمین : امکان نداره ! تو برو تو اتاق روی تختم بخواب منم رو زمین میخوابم ! من : آخههه....جیمین دستش رو گذاشت رو لبام و گفت : هیچی نگو و فقط به حرفام گوش کن ! من : امممممم....با....باش رفتیم بخوابیم صبح شد.... جیمین زودتر از همه از خواب بلند شد ! از زبان جیمین : دیدم خیلی ناز خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم برای همین رفتم سراغ شوگایی تا اذیتش کنم 🙄🙂😅😉😉 بعد از کلی اذیت همه رو بیدار کردم همه سر میز نشستیم غذا رو خوردیم بعد از سرجام ببند شدم تا ۱/ت رو بیدار کنم رفتم رو تخت نشستم گفتم : ۱/ت ! ۱/ت ! بلند شو ! صبح شده !
از زبان من : بعد من تو حالت نیمه بیداری بودم که دیدم یکی منو از پیشونیم بوسید ! مطمئن بودم که جیمینِ ! جیمین نمیدونست که من بیدارم ! از زبان جیمین : انقدر ناز بود که پیشونیش رو بوسیدم و بعد دستشو رو صورتش کشیدم و گفتم : ۱/ت جون ! لطفا بیدار شو دیگه ! من : جیمین ! ساعت چنده ؟ جیمین : یازده ! من : یازده !؟؟؟😲😲😲😲😲 جیمین : آره تنبل خانم !🙄 من بلند شدم و خلاصه صبحونه رو خوردم و گفتم : ممنون از همتون ! من دیگه باید برم ! بعدا میبینمتون ! جیمین : صبر کن منم میام میرسونمت ! من : نه ! زحمت میشه ! جیمین : نه بابا وایسا الان میام ! من رفتم پایین پله ها منتظر جیمین ! دیدم جیمین داره میاد ! خلاصه سوار شدم و تو راه به جیمین گفتم : تو تا حالا عاشق شدی ؟ جیمین : نچ ! من : 😖😕😔😔😔😔🤒🤒🤕😳😳😲😲 واقعا عاشق نشدی ؟
جیمین : شوخی کردم بابا ! شدممممم ! 😊☺ من : مشخصات دختر رو میدی ؟ جیمین : اون دختر خییییلی خوشگلیه اندامش که نگم براتتتتتت ! عاشقققق چشماش و چونهاش شدم ! من : مال چه کشوریه ؟ جیمین : ایران ! من : اون به نظرت الان کجاست ؟ جیمین : تو این ماشین ! من یه نگاه به دور و ور کردم دیدم کسی به جز من تو ماشین نیست ! آب دهنم رو محکم غورت دادم !😫😫 جیمین یه پوسخندی زد و یه نگاه به من کرد ! جیمین : 😏😏😏😍😍😌😌🙃 من : جیمین ! اون منم ؟ جیمین : نه ! من : 😐😐😐 جیمین : شوخی کردم بابا ! معلومه ! تویی دیگه ! من : ☺☺☺🙂🙂🤗🤗 جیمین وایساد ! من : چرا وایسادی ؟ جیمین : چیزی نگو فقط بیا ! من : باااااااش 😶 جیمین : منو پیاده کرد و با یه دستمال چشمام رو بست ! من : جیمیییینننننننن ! چرا چشمام رو بستی ؟ جیمین .........( چیزی نگفت ) من : جیمین !😭😭😭کجایییییییییی ؟ جیمین بازم چیزی نگفت !
من : جیمین دارم نگران میشم ! جیمین ! کنارم هستی؟ جیمین بازم چیزی نگفت ! منم از ترس زدم زیر گریه ! بعد دیدم جیمین دستمال رو باز کرد ! من تو یه خونه که چراغ هاش خاموش بود بودم ! همه جا پر از گل رز سفید بود ! یه عالمه هم شمع بود ! من : جیمین ! اییییین !.....اینجااااا...... خیلی قشنگه ! جیمین : چرا گریه میکنی آخه ؟ قربون اون اشکای قشنگت برم ! بعد جیمین منو بغل کرد و گفت : دیگه هیچ وقت گریه نکنی هااااااا چون منم گریهام میاد ! بعد جیمین صورتشو بهم نزدیک کرد و ...........😉 منو ب.و.س.ی.د ! من : 😍😍😍😳😳😳😳😧😧 جیمین بعدش ازم فاصله گرفت و یه پوس خندی زد و گفت : قربون اون خجالت کشیدن هات برم !☺😊 من : 😳😳😳😫😫😓 بعدش دستم و گرفت و منو برد بیرون . منو رسوند و رفت ! قبل رفتنش گفت : فردا همو میبینیم ! من : باشششش 😊 بعد رفت ! رفتم خونه و کلی فکر کردم!
خوابیدم و صبح بلند شدم ! با جیمین ساعت ۷ قرار داشتم ! وقتی جیمین اومد منو برد تو یه رستوران بعد غذا سفارش دادیم ! سکوت فعلا بینمون حاکم بود ! من سکوت رو شکستم و گفتم : جیمین ! جیمین : بله ؟ چیزی شده ؟ من : من ......امممممم......خب من !...... جیمین : بگو دیگه ! من : میترسم ! جیمین : از چی ؟ من : از اینکه مامان و بابام نزارن منو تو..... جیمین حرفم رو قطع کرد و گفت : از این حرفا نزن هااااااا ! الان فکرش رو نکن ! تا اون موقع یه فکری میکنم 😊 من : باش !
غذا تموم شد و رفتیم تو ماشین نشستیم و رفتیم خونه ! نشستم بین اعضا و گفتم : من فردا برمیگردم ایران ! جیمین : چرااااااااا ؟ اعضا نگاهشون به جیمین اینطوری شد : 😏😏🤔😉🤐🤐🙃🙃 من : چون مامانم گیر داده باید برگردم ! جیمین : اوهوم ! اعضا مشغول حرف زدن با هم بودن که جیمین بهم گفت : بیا اتاق ! من : باش جیمین منو کشوند تو اتاق و آروم گفت : چرا میخوای بری ؟ 😢😢😣 من : اونو به اعضا گفتم ولی دلیل اصلیم اینه که برم و خانوادهام همه چیز رو بگم ! جیمین : ولی اگه بگی و خانوادهات نزارن دیگه بیای کره چی ؟ من : من هر جوری شده دوباره میام نگران نباش ! از اون طرف اعضا پشت در داشتن حرفای ما رو میشنیدن و همه چیز رو فهمیدن ! قیافهی اعضا : 😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲😲 شوگا : برگاااااااااام ! در رو باز کردن و اومدن تو ! جیمین : یه در بزنید بد نیست هااااااااا ! تهیونگ : خیلی نامردی ! به دوستت چیزی نگفتی ؟ جیمین میخواستم الان بهتون بگم فضول ها ! 😐 من از خجالت داشتم آب میشدم ! قیافهی من : 😳😳😳😖😖😖😖😖
خب ! این پارت هم به پایان رسید ! لطفا نظر بدید که این داستان رو به بعد از ازدواج هم بکشونم یانه ! اگه مواعقت کنید یه داستان کاملا متفاوت خواهیم داشت
بابای کیوتام ! نظر یادت نره 😉💜❤💜❤💜
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آره به بعدشم بکشون🥺
واووووو تاحالا داستان به این خوبی نخونده بودم ولی یه مشکل داره چون خیلی دیر به دیر مینویسی
دیر به دیر نمینویسم !
دیگه این داستان رو ادامه نمیدم !
چون اون یکی اکانتم حذف شد !
ولی بزن رو پروفایلم و تست جدیدم رو بده !
درضمن ! میخوام یه داستان از وی بنویسم !
محشره داستانش
سلام بچه ها !
خوب توجه کنید !
چون من اون یکی اکانتم رو حذف کردم برای همین نمیتونم این داستان رو ادامه بدم !
ولی میخوام یه داستان خیلی خیلی خفن از وی بنویسم که خیلی قشنگه !
ولی وقتی منتشر شد بزنید روی پروفایلم چون دیگه با این یکی اکانت داستان نمینویسم
ممنان 😙😙😙
به ازدواج نکشـــــ😕فیلم ایرانی میشه😂
اره عالی بود....نه به بعد ازدواج نکشون....
خیلی خوب بود 💋😊
آره بکش
عالی بود اصلا حرفی برا گفتن ندارم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم خیلی خوب بود نظر من اینه که بعد ازدواج و ادامه ندی بهتره ولی اگه موضوع باحالی به نظر خودت بعدش اتفاق بیوفته هیجانی باشه ادامه بده منکه میخونم عالی بود حرفی ندارم
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
به ازدواج نکشون فعلا بعد یه مدت طولانی بکششون