
صلمم ☺💜💜 عمیدوارم دوص داشته باشین کیوتا ☺🍫
ات : سرمو بالا اوردم و با یونگی ک با عصبانیت نگام میکرد مواجه شدم . یا ابرفض . راستش عندکی ترسیدم اما ب روم نیاوردم و با تخسی گفتم : کاری داشتین ؟ یونگی : میدونی اگ اون ازمونو نمیرفتم میوفتادم ؟ ات : این چرا همچینه ؟ ابرفض حس درونیم میگ عارامش قبل از طوفانه . خدایا غلط خوردم دیگ لیسا و کای و نمیزنم . خدایا ... یونگی : فقطط .. فقطط شانس عاوردی تاکسی گیرمون عومد و با تاکسی رفتیمم . یونگی : در حالی که داشتم این کلامات رو ب زبون میاوردم ب ات هم نزدیک تر میشدم . ات: یا خدا منو نزنه ی وخت . * ندای درون * : یکی باید بترسه ک روزانه چندین نفرو کتک نزنه ات .😑 ات : عی مرگ پارازیت میندازی . یونگی : چشاش یکم ترسیده بودن . ترسناک نگاهش میکردم و به چشاش زل زده بودم . یکم خم شده بودم تو صورتش و کلشو گردنشو ب عقب برده بود . هاهاهاهاااا ک ماشین منو پنچر میکنی ؟ ات : یا خدا دیگ نفساش ب صورتم میخورد. یونگی : خانوم کیم ات ات : داشتم فاتحه میخوندم زیر لبی ک گفت : وقتی میترسی بامزه میشی و رفت .
بعد ی 30 ثانیه ک تجزیه تحلیل کردم چی گف جوشیدممم قشنگ : پسره یییی خررررررررر داشتم غالب تهی میکردم چ بدبختیه تورو دیدم عیییییییییییییییی رسما داشتم شلوار لازم میشدم میگ بامزه میشی $**#*#*#¥ ( ب دلیل مناسب نبودن از ارائه معذوریم ) ات : خررررررر عجبتتت شدددددد کاش نمیرسیدی اعععععیییییی اعییییی . خدایا منو علف کن . %پسرا % کوک : همه تو پارک کنار دانشگاه نشسته بودیم تا یکم هوا بخوریم تا کلاس بعد . ک یونگی عومد . منو جیمین با یاداوری کاری ک عون دختره کرده بود نتونستیم جلوی خودمونو بگیریم و پقی زدیم زیر خنده . من ک منتظر بودم وسط خنده هام ی پس گردنی مهمونم کنه ک ن با لبخند لثه ایش خیلی کیوت نشست رو نیمکت .
یونگی : های خدا ... دلم میخاس همونجا بقلش کنم فشارش بدم . چقد کیوتتت میترسه . همه با چشمای گرد و ابرو های بالا رفته و لبخند شیطون نگاش میکردیم . نامجون : واتتتت؟ تهیونگ: یونگی رو چیکارش کردی عادم فضایی؟ جیهوپ: نکنه خوردیششش؟ جین : با دهن پر : وادفااااااخ ؟ جیمین : حضدار (فک کنم اشتبا نوشتم 😐😂) محترم دقت کنید الان از پیش دختره میاد .
یونگی ک تازه انگار یادش عومده بود ما عم اینجا هستیم دس پاچه شد ک دس پاچه شدنم از یونگی بعید بود ! یونگی : هن ؟ چی ؟ من؟ ها ن چیز ترسیده بود یکم خب بعد من ... عومد اینجا دیگه .بعد ... جین : با نگاه عاقل اندر سفیه نگاش میکرد . جین : برادرم داشتی میگفدی میخاستی بغلش کنی . ادامش با لحن شیطون : جای انکار از حرفی ک 6 تا عادم بالغ شنیدنش فک نکنم کار منطقی باشه . نامجون : خب خب الان از این بحث بکشین بیرون چون یونگی باید با خودش ب نتیجه برسه . یونگی : نتیجه؟ یلحظه کیوت بود اصن ولش کنین . پاشین جم کنین باید بریم کلاس
بچه ها اینم ازین پارت ☺💔 واقن ببخشید اگ کم شد ☺💔 ی کاری برام پیش عومد ادامش پارت بعدی ☺💗💗💗💗💗
هی خدا ی اسلاید دیگ کامل نوشته بودما ☺💔 عومد صفه منقضی شده است ☺💔 بعد اصن یادن نبود اسلاید قبلش کجا تموم شد ☺💔 تقدیم نگا خوشملتون کیوتیا ☺ 🍫💗
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییسسسسسسسس 🍓🍓
تببلممذببتننمدذر حرف ندارن (بنده خود را جز داد )😐✨
پارت بعد
قربونتتتت ☺💜
هعی ... نمیدونم چیشده هر تستی میسازم رد میشه☺💔😢 حتی مربوط ب رمانمم نیست چرا رد میشه ؟
بچه ها ببخشید تستچی با من مشکل پیدا کرده نمد چرا اینجوری میکنه .
تا درست بشه نمتونم پارتای بعدی رو بزارم ...💔
عرررررر نهههع 🥲👩🏻🦯
آجی ولی لطفا زود بزار درکت دارم من خودم دهمم و درسام زیاده اگه یکم آسون شد بزار زور نمیکنم
هعی .... دستام درد گرفت تا نوشتمو تستو ساختم ولی رد شد 😢
عیبی نداره منتظرم صبر زیادی دارم
داستانت عالیییی
پارت بعد پلیززز
چشم صوییتی ☺❤❤
چقدر خوب مینویسی عالی بود پارت بعد رو کی میزاری؟
عااااححح هارتم ☺❤❤میسی لاولی امروز در انتظار انتشاره
بچه ها پارت 7 رد شد 😢 کلیییی وقت گذاشته بودم روش😢چیز بدیم نداشت
تو نظرسنجی بنویس اکثرا وقتی اینجوری میشه اون جا مینویسن
واقعا دستت درد نکنه آجی استعداد زیادی داری میشه پارت بعدی بزاری دوست دارم 😄💜💖
قربونت بشم کیوتت☺💜💜💜💜خیلی خوشالم میکنین با این نظرات ☺💜💜💜
مرسی کیوتم مثل آجی منی الاهههیییییی 💜💖💜💖🤗😊
پارت بعدیم رد شد 😢 دستام درد گرفت تا نوشتمش چرااا 😢
من همیشه کیبورد میکنم تا وقتی در رف دوباره ننویسم کاشکی عیبی نداره کیوتم
لطفا پارت بعد رو بذار
اگ برسم چشم ☺💜💜💜💜
سر اون جرف یونگی میتونستم بگم سکوتی کردم در حد جیغ
😹😹😹😹😹
افرین استعداد نویسندگی داری
میسی لاولی ☺🍫💜💜💜💜💜💜💜