وقتی بهت میگه ❤ و ..p6

خب امروز باید برگردی و اولین کاری دلت میخواد انجام بدی صحبت کردن با خانوادت در مورد تهیونگه و مطمئن نیستی اونا قبول کنن

تاکسی میگیری و به فرودگاه میری و متوجه میشی اونجا خیلی شلوغه و کلی خبر نگار اونجاس

کلی جمعیت اونجاس به زور وارد میشی و متوجه میشی همه اسم تهیونگ رو صدا میزنن به یک متری تهیونگ میرسی اون تورو میشناسه و جمعیت رو کنار میزنه

نزدیکت میاد و حوری رفتار میکنه انگار طرفدارشی تا کسی متوجه نشه ازش میپرسی تو اینجا چیکار میکنی؟. میگه یواشکی اومدم تا تورو بدرقه کنم اما منو شناختن

تو هم ازش امضا میگیری و عکس تا تابلو نشه اما توجه تهیونگ به تو و کنار زدن جمعیت داستانی درست میکنه که.....

تبلیغ کنین لایک به ۳۰ رسید و بازدید۷۰ شد پارت بلد رو میزارم