
سلام سلام دوستان🙂 خیلی وقته که میخوام اینجور تستی رو بنویسم و از کسی کپی نکردم🙂 شما در نقش دیپر هستید و باید راه درست رو پیدا کنید تا زنده بماند 😉 بریم ببینیم چی میشه🤔
خیلی سریع به درون کلبه میری و میبل رو صدا میزنی:[ میییبببللل! میبل!] میبل جواب میده:{چی شده؟} تو هم جواب میدی: [یه چیزی رو پیدا کردم.] میبل:{ چی؟} جورنال ۵ رو به میبل نشون میدی و میگی: [جورنال ۵🤤] میبل میگه:{اما!!! عمو فورد...}با اشتیاق جواب میدی:[عمو فورد این جورنال رو توی سفرشون نوشته و به معما کده فرستاده تا من بخونمش.] میبل چشماش برقی میزنه و میگه:{عالیه.}خیلی با ذوق ادامه میدی:[عمو فورد اینو توی زمستون فرستاده الان هم که تابستونه پس حتما جورنال های دیگه ای هم نوشته😍🤩 ]میبل به سمتت میاد و جورنال رو از دست میگیره و شروع میکنه به ورق زدن جورنال. میبل:{خوب بریم یه ماجراجویی بخوادرانه؟} با ذوق جواب میدی:[معلومه پس برای چی به تو گفتم؟] میبل:{من بدم کوله ام رو آماده کنم؛ تو هم همینکار رو بکن} حرف میبل رو تایید میکنی و به سمت کوله ات میری تا وسایل مورد نیاز رو برداری. جورنال سه همون جورنال که استنلی کپی کرده بود رو برمی داری جورنال ۵ رو هم همینطور.چند تا دوربین هم بر می داری. فقط برای یه وسیله ی دیگه جا داری. از بین تفنگ پاک کننده ذهن و چراغ قوه کوچک کننده کدوم رو انتخاب میکنی؟
میبل به سمت میاد و میگه:{دیپر من چند تا خوراکی و دوربین رو برداشتم } از میبل میپرسی:[جا داری تا یه وسیله رو بهت بدم که بیاری؟] جواب میده:{نه} تو هم یکی از اون وسایل رو انتخاب میکنی. میبل میپرسه:{میشه یه نفر همراه ما بیاد؟} کمی فکر میکنی و جواب میدی:[فکر خوبیه! ولی کی؟🤔] میبل:{ چند تا گزینه داریم پاسیفیکا...}سریع حرف میبل رو قطع میکنی و میگی:[اون قبول نمیکنه که بیاد] میبل تایید میکنه و ادامه میده:{گراندا ، کندی و وندی} دو دل جواب میدی:[اگر گراندا و کندی...] میبل حرفت رو قطع میکنه و میگه:{باید با هم بیان!} جواب میدی:[ما فقط برای یه نفر جا داریم] میبل شروع به ناله میکنه:{ولی...} به حرف های میبل توجهی نمی کنی و فکر میکنی که با کدوم یکی به ماجراجویی بری . وندی رو انتخاب میکنی یا کندی و گراندا؟
تصمیمت رو به میبل میگی و میبل تایید میکنه. به شخص مورد نظرت زنگ میزنی.(پ.ن:* علامت شخص مورد نظرته [ مال خودت.) گوشی رو برمیداره: *بله!؟ [من و میبل میخواییم بریم ماجراجویی تو هم میای؟!]* معلومه که میام😉 و تلفن رو قطع میکنه . با میبل بیرون از معماکده منتظر میایستید. میبل:{راستی با سوز هم می تونستیم بریم} جواب میدی:[حالا که عمو استن نیست سوز باید مواظب اینجا باشه] میبل تایید میکنه و میگه:{درسته} شخص مورد نظرت میرسه و با هم گفت و تو میکنید.(پ.ن: ببخشید هی وسط داستان پارازیت میاندازم *شخص مورد نظرتون [ شما و { میبل) {سلام خوبی؟ چطوری؟} *ممنون بریم سر ماجراجویی😉 دیپر امروز برنامه چیه؟ [قراره این موجود رو کشف کنیم] جورنال رو به میبل و شخص مورد نظرت نشون میدی و آنها هم از دیدن موجود خیلی هیجان زده میشن.{دیپر ببین این جورنال هم جوهر نامرئی داره یا نه} چراغ فرا بنفش رو روی جورنال میگیری ولی هیچی مشخص نمیشه.* اووو این جورنال جوهر نامرئی نداره. با هم به سمت جنگل حرکت میکنید. به دو راهی می رسید. در اول راه سمت چپ یه تابلو وجود داره که توی آن نوشته راه درست و بی خطر ولی در راه سمت راست نوشته هرگز از این راه نروید. مات و مبهوت به جورنال نگاه میکنی ولی توی جورنال چیزی نوشته نشده بود.{معلومه راه چپ} * نه از کجا معلوم؟ واقعا نمیدونی کدوم راه رو انتخاب کنی . کدوم راه؟
وارد راهی که انتخاب کرده بودی میشی. اگر از چپ رفته باشی یه نفر از پشت بهتون حمله میکنه و اون کسی نیست جز تغییر شکل دهنده که تابلو رو تغییر داده تا ازتون انتقام بگیره، تغییر شکل دهنده بهتون حمله میکنه و شما پا به فرار میذارید ولی تغییر شکل دهنده به شکل شما در میاد.{دیپر تو کدومی؟} * اممم یه نشونه ! موهات رو کنار میزنی تغییر شکل دهنده هم همینکار رو میکنه.{منگیج شدم} *امممم کدوم یکی؟ کفری میگی: میدونید که من چقدر از این متنفرم. جالب اینجاست که تغییر شکل دهنده هم همین رو میگه. * تو دیپر نیستی ( به شما اشاره میکنه) سریع میگی:[من دیپرم من دیپرم] ولی اون قبول نمیکنه و با یه چیز تیز بهت ضربه میزنه . هیولای تغییر شکل دهنده میخنده و میگه: بالاخره انتقام گرفتم.میبل و شخص مورد نظرت سریع به سمتت میان و سعی میکنن تا تو رو به معما کده برسونن ولی در بین راه به روح های سر گردان بر میخورید. اگر راه راست رو انتخاب کرده باشید وارد یه جای تاریک میشید. شخص مورد نظرتون چراغ قوه رو روشن میکنه تا راه رو بهتر ببینید🔦
احساس میکنی که زیر پات داره خالی میشه .میبل و شخص مورد نظرت دستت رو میگیرن و نمیذارن تا بیوفتی. تو رو به بالا میکشن. *عجب چاله بزرگی. وقتی از چاله بیرون میای به اشتباه کوله ات رو از دست میدی.[نه جورنال ها!!!!] اگر شخص مورد نظرت وندی باشه چراغ قوه رو با دندونش نگه می داره و از درخت بالا میره. تو میگی:دیوونگیه! * هنوز منو نشناختی. وندی با طناب برای خودش چیزی مثل بالابر درست میکنه و از تو و میبل میخواد مواظب باشید تا طناب پاره نشه و به درون چاله میره. شما خیلی نگران وندی هستید.{هنوز عاشقشی؟ مرغ عاشق؟} [میبل😐😑] صدای وندی رو می شنوید که ازتون میخواد اونو بالا بکشید شما وندی رو بالا میکشید و وندی کوله رو بهتون میده. وندی: یه سه متری عمق داشت.[واقعا؟] ناگهان صدایی رو شنیدید. خوب اگر کندی و گراندا رو انتخاب کرده باشید.کندی و گراندا راه حل های مضخرفی ارائه می دادند. کندی به سمتتون اومد ولی پاش لیز خورد و به شما برخورد.شما هم که نزدیک چاله بودید تعادلتون رو از دست میدید و سعی میکنید تا دستتون رو به یه جایی قلاب کنید. شما یه دفترچه به همراه داشتید که نکاتی در مورد اون موجود رو برای اطمینان یادداشت کرده بودید دفترچه رو از دست میدید همچنین چراغ نور فرابنفش و خیلی از وسایل که در جلیقه تان گذاشته بودید از دست میدهید. میبل و کندی و گراندا سعی میکنند تا شما رو بالا بکشند ولی یه صدا می شنوید.
این برای کسانی هست که وندی رو انتخاب کرده بودند👈🏻 صدایی می شنوید و یه موجود آشکار میشه که ۳۹ چهره با پاهایی به طول ۱/۵ متر و بال هایی خفاش مانند. وندی: اووو مای گاد. بدون توجه داد میزنی:[باید به ماشین گلف برگردیم] در حالی که با وندی و میبل فرار میکردید جورنال رو ورق میزدید تا نقطه ضعف موجود رو پیدا کنید ولی چیزی نوشته نشده بود.{دیپر توی اون جورنال مضخرف چیزی نیست؟} [نه😧]*من یه تبر دارم .{من خوراکی دارم} ناگهان به چیزی برخورد میکنی جلویت را میبینی به کریستال هایی به رنگ قرمز برخوردی . سرت را میمالی و اخی میگویی. وقتی می آیی تا جورنال رو برداری میبینی نوشته هایی برق میزنه . میفهمی که جوهر نامرئی این جورنال با چراغ قرمز قابل مشاهده است.موجود به شما میرسد و شما از روی جورنال بلند میخوانید: نقطه ضعف این موجود تفنگ پاک کننده حافظه است یا اشعه کوچک کننده. اگر اشعه کوچک کننده را انتخاب کرده باشید میفهمید که وقتی که کوله پشتی درون چاله افتاد کریستال شکسته است و شما کریستال جایگزینی ندارید.اما اگر تفنگ پاک کننده حافظه را انتخاب کرده باشید باز هم میبینید که شیشه تفنگ شکسته است. با نا امیدی به اطراف نگاه میکنید وقتی دوباره به تفنگ نگاه میکنید میبینید که فقط شیشه یا همون پخش کننده شکسته و بقیه جاهای تفنگ آسیبی ندیده . به یاد حرف استنفورد می افتید:"میشه شیشه تفنگ حافظه رو عوض کرد اما به شرطی..." سریع به وندی و میبل میگویید:[کسی شیشه داره؟] میبل مسخره تان میکند:{دیپر دم آخری با مزه شدی ما الان میمیریم شیشه میخوای چیکار؟}[یه راه پیدا کردم ولی به شیشه احتیاج دارم] وندی: شیشه از کجا بیاریم؟ {من یه شیشه دارم ولی توش مرباست!} میبل شیشه مربا رو بیرون آورد .درش رو باز کرد و تمام مربا ها رو خورد و شیشه رو به دیپر داد.{دوباره تویی سگه! این متنفرم ولی بیا پرواز کنیم نیافریده خجچتپورقز} (پ.ن: داره چرت و پرت میگه) شما شیشه مربا رو با شیشه شکسته تعویض میکنید و به سمت موجود شلیک میکنید. موجود گیج میشه . شما هم از گیجی موجود استفاده میکنید و با هم یه عکس سه نفره میگیرید و به سمت معما کده میرید. وقتی به معما کده رسیدید گفتید:[اینو عمو فورد توی سفر ننوشته پارسال تابستون آخر تابستون گفت که امسال که میاییماینجا به دنبال جورنال ۵ بگردم ]{خوب از اول میگفتی} وندی: بابا ولش کنید ما زنده موندیمبا اونموجود مضخرف و.... و با هم میزنید زیر خنده.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ایول
گند زدی به من که بابا من دیپرم نو جونم هزارتا آرزو دارم .
عه مگه میشه اصن زنگ میزنم بیل بیاد اونجا داستان رو تغییر بده عه مگه میشه.
نموخوام بمیرم. 😐🤣💙🌲🌲
نمیشههههه😂😂😂
سلام عالی بود
چالش: من همه تلاشمو میکردم چون هم میخام از روحم محافظت کنم و هم از خودم پس از هیچ راه کوچیک و بزرگی واسه نجات دادن خودم درنگ نمیکردم و کلی بگم انقدر به اینکار ادامه میدادم تا بالاخره جنگل از رو بره😁😁😁
دنبال و لایکت کردم بی زحمت بدنبال
عالی :)
عزیزم هر وقت که تست های قشنگت منتشر شد دنبالت می کنم💙
از اونجایی که تو جنگلی و من جنگل رو مث کف دستم میشناسم میرم یه کریستال دیگه بر میدارم و تعویض میکنم و موجود رو تا حد ممکن کوچیک میکنم
متاسفانه از محدوده کریستال ها خیلی فاصله دارید و اینکه نمی تونید از اون منطقه فرار کنید😂😁
جواب جالبی یود
خوب بود
:)
عالی بود=):)
ممنون =)
خیلی باحال بود ممنون نویسنده جون💚💙
ممنون شانا =)
عجب عالی
عالی
ممنون =)
همه را درست زدم عالی بود
ممنون=)