10 اسلاید صحیح/غلط توسط: 💜Jin💜 انتشار: 4 سال پیش 101 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خب خب اینم پارت اخر ببخشید من دیر نوشتم چون انگشت اشاره دست راستم از بیخ بن بریده بود نزدیک بود قطع بشه
(از دید اش)
دیدم پلیسا اومدن دارن تیر اندازی میکنن که خطر رفع بشه دقیقا ههمون موقع امبلانس اومد سریع ات رو بریدم بیمارستان نزدیک 4 ساعتی میشد تو بیمارستان نتظریم اما خبری نیست که نیست
(از دید جین)
نزدیک 4 ساعتی میشد ات تو اتاق عمله خبری نیس که نیس
یهو کوک اومد پیشم...........
+داداش حالش خوب میشه نگران نباش -امید وارم خوب بشه خوب نشه به قران میمیرم کوک میمیرم +خوب میشه داداش خوب میشه نگران نباش
بلاخره دکتر اومد بیرون
-دکتر چی شد حالشون خوبه
*خداروشکر خطر بر طرف شد حال خانم ات و بچه خوبه نگران نباشید اتفاقی برای بچه و خانم ات نیوفتاده
-خدایا شکرت ممنونم دکتر
دکتر سری تکون داد رفت
از دید اش)
ساعت تقربیا 1 شب بود منتظر بهوش اومدن ات بودیم که پرستار اومد
*خانم ات بهوش اومدند میتونید برید ببینیدشون
همه خوشحال شدیم رفتیم تو
(از دید جین
وقتی که پرستار اومد گفت بهشو اومده انگار دنیا رو بهم دادن زودتر از همه وراد اتاق شدم دیدمش دیدمش یعنی اون ا/ت من کسی که انقدر سر حال خوشحال بود اون بود دیگه صورتش صورت شاد قبل نبود ناراحت نگران پرشون بود منو که دید یه لبخند خیلی ملایم زد یعنی اینکه نگران نباشم حالش خوبه با دیدنش سریع رفتم بغلش کردم
-جین اخ اروم تر دردم گرفت+ببخشید سریع ازش جدا شدم گونشو بوسیدم صورتمو به صورتش چسبوندم+ میدونی چقدر منو ترسوندی دختره لجباز جذاب -ببخشید مو مشکی جذابم نمیخواستم بترسونمت+عب نداره لیدی جذاب حال کوچولومون خوبه+اره خوبه خیلی تکون میخوره معلومه خیلی شیطونه مثل باباش هردومون خندیدیم بغلش کردم
(3سال بعد
(از دید ات
امروز با اش رفته بودیم پارک جانگ هی جین هو ببریم پارک بازی کنن(ات یه دختری که 2 سال نیمشه به اسم جین هو داره اش یه پسر که 2 سالشه به اسم جانگ هی داره)
داشتن باهم بازی میکردن که دعواشون شد هم دیگرو زدن هردوشون جیغشون در اومد گریه کردن منو اش هم با خنده رفتیم از هم جداشون کردیم جین هو مگه موهای جانگ هی بدبخت ول میکرد انقدر
سفت گرفته بودشون
بعد اینکه جداشون کردیم دیدیم لباساشون کثیف شده واسه همین برگشتیم خونه
(از دید اش)
رسیدیم خونه
+مامان جین هو خیلی بدههههه دیگه باهاش قهرم خیلی خیلی خیلی بدهههه منو زد کچلم کرد مامانننننننننن با خنده بهش گفتم: جانگ هی مامان هنوز موهات سر جاشه
که کوک اومد با دیدن صورت قرمز شده موهای نامورتب لباس گلی قیافه عصبانی ناراحت گریون جانگ هی رنگش پرید سریع جانگ هی بغل کرد
*بابایی کی این بلا رو سر پسر قشنگ من اورده بگو برم بزنم بکشمش+اون جین هو بی ادب کرده بابایی مامانی که هیچی بهش نمیگه تو بگووووو *باشه بابایی امشب میریم خونه عمو جین ببینیم اونا از تو چقدر شکایت دارن حالا بیا بریم حمام بابایی
کوک رفت سریع اب وان پر کرد جانگ هی گذاشت تو وان به من گفت بیام بشورمش رفتم جانگ هی شستم اوردمش بیرون خشکش کردم
امادش کردم رفتم بهش غذا دادم بعدش رفتن با کوک تو اتاقش عروسک بازی کوک بابای محشری بود خیلی مهربون بود بابا خیلی محشری بود بهش افتخار میکنم
(از دید ات)
سریع جین هو بردم حموم میدونستم جین بیاد بفهمه چی شده با کوک دعواش میشه امید وار بودم جین هو بهش چیزی نگه صدای در اومد فهمیدم که اومده خونه رفتم جلو در بغلش کردم گونشو بوسیدم که جین هو پرید تو بغلش
+بابایییی اومدیییییییی وایییی بابایی امروز با جانگ هی دعوام شد منو کلی زددددددد دردم اومد *کوک برام گفته بابایی گفته امشب میان تکلیف روشن کنن شما دوتارو اشتی بدن عب نده عشق بابا ورد واید پرنسس بابا خب حالا بیا بریم باهم غذا بپزیم. بدون توجه به من رفتن منم خیلی ناراحت شدم رفتم تو اتاق بعد از یه 1 ساعت دیدم در اتاق باز شد فهمیدم جینه واسه همین محل نزاشتم بهش
*قهری لیدی جذابم هومم. اومد نزدیکم پیشم رو تخت دراز کشید+اره قهرم همیشه به اون بیشتر از من توجه میکنی*باشه ببخشید اخه اون بچست نیاز به توجه داره عشقم پاشو اماده شو الان کوک میرسه +باشه جین هو چیکار کردی *امادش کردم منتظر مامانشه. اماده شدیم باهم رفتیم رو مبل نشستیم که صدای در اومد بعدشم کوک که جانگ تو تو بغلش بود دست اش تو اون یکی دستش بود اومدن تو پاشدم رفتم باهاشون سلام دست این چیزا دادم کردم
رفتیم همه نشستیم
کوک: خب دیگه شما دوتا نمیخواین اشتی کنین
جین: راست میگه اشتی کنین دیگه
جین هو: من اشتی نمیکنم اون منو زد
جانگ هی: منم همینطور درضمن توهم منو زدیییییی
جین هو: نخیرم تو بد تر زدی
جانگ هی: بی ادب پرو تو خیلی بد زدی
افتادن دوباره به جون هم دوباره کتک کتک کاری جین اش رفتن جانگ هی جدا کردن منو جین هم جین هو
من: بسهههههههه عههههه اشتی نکنین بهتون اب نبات نوتلا شیرینی نمیدم
جین هو: ببخشید مامانی اشتی میکنیم عصبانی نشو.
جین هو سریع رفت جانگ هی بغل کرد جانگ هی هم اونو بغل کرد اشتی کردن
بهترین خانواده دنیا من اش داشتیم بهترینشو در کنار اونا حالم خوبه خوبه
دفتر خاطراتو بستم
من: خب بچه ها اینم خواطرات اشنا شدن ما دوتا با کوک جین
جین هو: مامان عالی بود بابا من خیلی خوشگل تر از بابا توعه جونگ هی خان
جونگ هی: نخیرم بابا من خوشگل تره
انقدر بحثشون ادامه دادن تا مثل بچه گیشون افتادن به جون هم دیگه زدن هم دیگه منو اش کوک جین داشتیم میخندیدیم
با خنده سرمو تکون دادم گفتم: هنوزم عوض نشدین
و پایانننننن امید وارم خوشتون اومده باشه داستان بعدی از کی باشه جز کوک جین جیمین از کدوم یکی از اعضا بزارم تو کامنت ها بگین
عاشقتونم بای عشقا
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
عالی بود از نامجون باشه
عالییی بود و لطفا داستان بعدی از نامجون باشه:)))))
افرین خیلی قشنگ بود👏👏 می دونستی من با این پروفایل عاشق بی تی اس شدم😂
عالی بود بایس من تهیونگ هست می خوام ازش داستان بزاری البته هر کدوم رو که تو خواستی من فقط نظر دادم