
سلام این اولین تستم هست امید وارم که خوشتون بیاد و کامنت فراموش نشه ممنون
سلام من اسمم النا هست و این داستان زندگی من هست . 👋👇 من عاشق آدرین هستم چون اون خیلی پسر خوبی هست البته من پنهان دوستش دارم . من ۲۴ سال ام هست و آدرین ۲۷ سال من به پرنسسی علاقه ای ندارم ولی فردا مراسم تاجگذاری است . حتما تا الان فهمیدید که مادر و پدر من ملکه و پادشاه کشور راوس هستن و من هم ملکه آینده ی اینجا خواهم بود . آدرین هم پرنس هست ولی پدر و مادرم دوست دارند من با پرنس لوکا ازدواج کنم . ببخشید باید برم الان بر میگردم 💖💖💖💖💖💖
فردا : سلام 👋 حتما میدونید امروز چه روزی است ؛ بله روز تاجگذاری 🤧🤧🤧 شاید بگید تاجگذاری که خوب هست و میتوانم کلی کار بکنم ولی اشتباه میکنید پرنسس ها دیگر نمیتوانند از قصر بیرون بروند و این یعنی دیگر نمی توانم آدرین رو ببخشید یعنی پرنس آدرین رو ببینم 😭😭😭😭😭 بعد از مراسم تاجگذاری : وااااای نه دوباره جانگ هان اومد ببخشید پدر من باید برم استراحت کنم ، « هوا طوفان بالا » ( کلمه تبدیل به لیدی طوفان)
از زبان النا : تبدیل شدم و سریع رفتم پیش خواهرم ( اسمش الی ) و گفتم باید تبدیل بشه و اونم به طبیعت تبدیل شد و باهم رفتیم به جنگ بعد از جنگ : بعد از جنگ من یکم حالم بعد بود چون معجزه گرم شسته ( معجزه گر النا از قبل شکسته بود ) خواهرم کمکم کرد تا برم قصر بعد هم گفتم « طوفان پایین» و بعد هم خواهرم هم به حالت معمولی برگشت و رفت داخل اتاق
از زبان الی : خواهرم حالش کمی بعد بود و بخاطر همین بردمش قصر در راه پدرم را دیدم ( با خودش گفت) اگه برود پدر داخل اتاق خواهرم میفهمد که او حالش بعد است پس تبدیل شدم و رفتم به خواهرم گفتم ( طبیعت بال دارد و پرواز کرد ) خواهرم تا فهمید روی سرش پتو کشید تا پدرم نبیند که او بیدار است ولی پدر خواهرم را بیدار کرد . 😨😱😱😨
از زبان پادشاه: رفتم در اتاق النا و بیدارش کردم و گفتم: النا جان برو و به خواهرت سر بزن یک پرنسس باید به خواهر کوچکتر اش سر بزند . النا رفت و گفت: پدر الی دارد خودش را برای مراسم رقص آرایش میکند . من گفتم: النا جان من تو را بیدار کردم که برای مراسم رقص آماده باشی و با اعضای گروه هماهنگ باشی پس برو و تمرین کن ؛ چون نیم ساعت دیگر مراسم شروع میشود .
نیم ساعت بعد: از زبان النا : بعد از رقص گروه ما همه دو نفر دو نفر می رقصیدند راستی آدرین هم اونجا بود که ناگهان ببخشید بچه ها باید اینجا کات کنم نظر فراموش نشه ممنون و خداحافظ تا پارت بعد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود
مرسی بابت نظرت عزیزم 😘😘😘😘😘
قشنگ بود 😗
اگه داستان های من منتشر شد حتما بخون
پارت ۳ هم زود بزار🙃
حتما عشقم ❤️❤️❤️❤️
اگه داستان میراکلسی نبود عالی بود الان هم عالیه
مرسی عزیزم😘😘😘😘
👏👏👏👏👏
واضحه استعداد داری
داستان منم بخون
باریکلا
خیلی خوشم اومد
زودتر پارت بعد رو بذار که منتظرم
مررررسی عزیزم حتما پارت بعد هم می گذارم💕💕💕💕💕💕