یچیزی بین عشق و دیوانگی💜P20

هیون کی:ملودی توی هواپیما شبیه دیوونه ها رفتار میکرد.بهش گفتم که باید ساکت باشه وگرنه پرتش میکنم بیرونم.+عی بابا،تو همش گند میزنی به ذوق و شوق آدم!ملودی:بعد یه چهار ساعت خسته کننده رسیدیم آمریکا.عین پرنده درون قفس از هواپیما بیرون اومدم.من رسیده بودم آمریکا!میخواستم زودتر برم تمام کارهایی که توی لیستم نوشته بودم رو انجام بدم تا اینکه هیون کی بهم گفت نباید همینطوری ول بچرخم.باید بریم عمشو ملاقات کنیم.آخه عمه ی اون چه ربطی به من داره؟!

رسیدیم به به عمارت خیلی قشنگ و بزرگ.مثل اینکه اینا خانوادگی پولدارن!عمش یه خانم خیلبی لاغرمردنی و قد بلند بود.همش سوال پیچم میکرد و میخواست بدونه من کیم.دقیقا یه عمه ی اصیل بود!یهو یه دختره رسید و گفت:«اوه اوه هیون کی کوچولو اومده!مثل اینکه با مهمونم اومده!»_سلام استفانی این ملودیه.+دوست دخترته؟_نه!+نه!_میشه گفت همکارمه.&خب چرا با خودت آوردیش؟_همینجوری...استفانی یه نگاهی به هیون کی کرد که معنیش این بود منو مسخره نکن.اومد سمتم و گفت:«سلام ملودی!من استفانیم!۱۶ ساله و تو؟+اممم...من ۱۴!یه نگاه بله تیپم کرد و گفت:«اوه،مثل اینکه به اینجا علاقه داری!میخوای بهت نیویورک رو نشون بدم؟»+اصلا من برای همین اومدم اینجا!

لایک کن برو بعدی❤

استفانی موهای بلوند و چشمای آبی داشت.چهار تا دوست داشت که اسماشون لی لی،املیا،کیم و مکس بود.بچهای باحالی بودن.با اینکه ازشون کوچیکتر بودم باهام مثل خودشون رفتار میکردن.تقریبا نصف کارایی که همیشه دوست داشتم انجام بدم رو با اونا انجام داده بودم.تا اینکه استفانی گفت:«خب دیگه شب شده.باید بریم.خداحافظ بچها!»خدافظ!گفتم:«مگه اجازه نداری شب بیرون باشی؟»_مامانم نمیزاره.میگه تا قبل ۸ باید خونه باشم....پس فقط کشور من نبود که اینجوری بود!

وسط میز شام بودیم و عمه هیون کی باز سوال پیچم کرده بود.دیگه از دست این زن.یکه خسته شده بودم.بعد اسنفانی گفت:«مامان!این چه وضعیه!بزار غذاشو بخوره دیگه..._مگه من چیکارش دارم فقط دارم باهاش حرف میزنم._&اگه اینطوریه که بازجو ها هم فقط دارم با متهم ها حرف میزنن...+خانم من دیگه سیر شدم ممنون..._باشه عزیزم فقط میدونی اتاقت کجاست؟+بله بله طبقه ی بالا راهرو دوم...داشتم میرفتم سمت اتاقم که یه پسره از توی یه اتاقه اومد بیرون.منو دید گفت:«ببینم تو همون مهمونه هستی؟»+آ...ررر...ههه_لکنت زبون داری؟+ا..ممم....نن.هه ...ووققتتی خخسستتم اایینجورریی ممییششمم(بیاین اینم عشق واقعا فکر کردید عاشق هیون کی میشه😂)

خب بچها همونطور که میدونید من آمیکرون دارم امروز حالم خیلی بد بود ببخشید اگه بد شده😿