9)Marinette and Adrienne lovers too

سلام امروز لا پارت 9 امدم امیوارم خوشتون بیاد این تصویر اصلی تا اخر داستان هست لطفا کامنت بزارید از نظر من این پارت واقا قشنگه🙏🌹

از زبان راوی= مرینت و ادرین تبدیل شدن رفتن به خونه گابریل مرینت= گابریل پیش همون تابلویی که ادرین گفت و چند تا دکمه رو زد بعد رفت پایین کت نوار = پس حدسم درست بود! اول شما بانوی من لیدی باگ= پیشی ها مقدم ترن ( از کی تاحالا؟😂) کت نوار= اصلا شما مقدم ترین لیدی باگ= اصلا بیا با هم دیگه بریم کت نوار= وقتی رسیدیم پایین پدرم تبدیل شده بود لیدی باگ= طبق نقشه پیشی کت نوار= باشه باگابو لیدی باگ= بعد این مسئله میدونم باهات چیکار کنم😂 از زبان راوی= لیدی باگ خواست با یویوش ارباب شرارت رو بگیره اما او متوجه شد. ارباب شرارت= لیدی باگ تو اینجا چیکار میکنی؟ لیدی باگ= امدم معجزه گر رو پس بگیرم. کت نوار= داشتم میامدم کمک لیدی باگ که یک شیئی وسط مخفی گاه نظرم رو جلب کرد (تابوت مادرش رو میگه) رفتم نزدیکش یکدفعه درش باز شد مادرم بود! پدر چرا؟ ارباب شرارت= من فقط میخواستم مادرت رو برگردونم هر کاری کردم برای تو وخورمون بود. کت نوار= پس بقیه چی؟ فقط خودتی که اهمیت داری اگه توی مبارزه با شرور شده ها صدمه میدیدم یا بدتر تو چیکار میکردی؟ از زبان راوی= کت نوار فقط این سوال رو از ارباب شرارت میپرسید ارباب شرارت هم پاسخی نمیداد.

لیدی باگ= باید از فرصت استفاده میکردم که کت نوار پنجه برندش رو فعال کرد. کت نوار= من به این جنگ خاتمه میدم. لیدی باگ= کت نوار نه! ارباب شرارت= کت نوار داشت بهم نزدیک میشد من نمیتونستم کاری بکنم. لیدی باگ= رفتم جلوی ارباب شرارت اون پدرته! از زبان راوی= اما دیر شده بود متاسفانه پنجه برنده به لیدی باگ خورد! کت نوار= نههههههههه! پیشم بمون لطفا 😭 ارباب شرارت= باورم نمیشد اون خودشو........ کت نوار= همش تقصیر تو بود! مرینت رو بلند کردم و بردم جسم بی جان بود مثل یخ سرد بود. رسیدم به بالکن خونه مرینت و ........ از زبان راوی= کت نوار به خونه مرینت رسید و داشت گریه میکرد که یک نفر در زد! سابین= رفتم و در رو باز کردم یک دختر بود دختر= سلام من یکی از دوست های مرینتم یک جزوه رو به مرینت دادم یادش رفته بهم بدش میتونم برم ازش بگیرم سابین= بله البته کت نوار= تبدیل به ادرین شدم دختر رسید به اتاق مرینت سعی کردم اتیش وجودم رو خاموش کنم اما نمیتونستم. دختر= سلام کت نوار! ادرین= تو از کجا ...... دختر= من تیکیم! وقتی که یک معجزه گر نابود میشه کوامی اون ازاد میشه ادرین= یک نگاهی به مرینت انداختم پرسیدم راهی برای برگردودن مرینت هست؟ تیکی= اره اما باید ببریش به معبد معجره گر!

ادرین= معبد معجزه گر ها کجاست. تیکی= دوره اما میشه بهش رسید اگه پلگ رو تقویت کنی میتونی زودتر بهش برسی. پلگ= گرسنمه ادرین= تا حالا جز پنیر به چیز دیگه ای هم فکر کردی؟ پلگ= بزار فکر کنم نه! ادرین= با عقل جور در میاد 😂تیکی= زود باشید وقت برای درمان شدن کمه! ادرین= به پلگ یکی از پنیر ها رو دادم پلگ افزایش قدرت مرینت رو هم با خودم بردم. تیکی تو چی؟ تیکی= منم میام من چون به شکل یک انسانم میتونم از تمام قدرتم استفاده کنم کت نوار= تو راه بودیم وقتی رسیدیم به معبد تیکی باید برم پیش کی؟ تیکی= کاهن اعظم کت نوار= یک نفر با ریش های بلند گفت چیکار دارید با کاهن اعظم کار داریم. نفر ناشناس=چیکار؟ کت نوار= برای درمان این دختر نفر ناشناس= کاهن اعظم منم! کت نوار= اما...... کاهن اعظم= فعلا وقت برای صحبت نیست باید این دختر رو درمان کنیم! چند ساعته پنجه برنده خورده؟ کت نوار= حدودا 3 ساعت کاهن اعظم= تا 3 ساعت

نیم وقت هست تا نجاتش بدی خیلی خوش شانسی! کت نوار= کاهن اعظم مرینت رو از دستم گرفت و بردش به یک اتاق هر ثانیه یک دیقه و هر یک دیقه یک ساعت برام میگذشت اگه دیگه زنده نشه چی؟ همش تقصیر منه از زبان راوی= کت نوار همش داشت همه ی تقصیر ها رو گردن خودش مینداخت که کاهن اعظم امد بیرون! کت نوار= چی شد؟! کاهن اعظم= اروم باش حال دوستتون خوبه تا یک ساعت و نیم دیگه به هوش میاد. کت نوار= ممنون میتونم ببینمش؟ کاهن اعظم= البته کت نوار= رفتم تو اتاق و نشستم کنار مرینت منه ببخش همه ی اینا تقصیر منه رفتم پیش کاهن اعظم ازش پرسیدم کوامی چی؟ کاهن اعظم= کوامی دوباره میتونه بره داخل معجزه گر کت نوار= خیلی ممنون و رفتم پیش مرینت خسته بودم برای همین رفتم یک گوشه از اتاق خوابم برد (یک ساعت و نیم بعد) مرینت= به هوش امدم دیدم رو یک تختم کت نوار هم یک گوشه خوابیده خیلی کیوت بود که.............

امیدوارم خوشتون امده باشه لطفا کامنت بزارید و نظرتون رو درمورد این پارت بگید تا پارت بعد خداحافظ ناظر لطفا تایید کن 🙏🌹👋