
ممنون بابت حمایت هاتون

عشق یهویی🤧🍥 پارت 3 والا خیلی زود بازدید و لایک میخوره چون حمایت میکنید پارت بعدم من سریع سریع میزارم ولی تست چی خیلی دیر منتشر میکنه...... ( اینقدر حرف نزنم بریم سراغ داستان💔😐) تهیونگ: من...... من..... ات:منو دوست داری درسته؟ ( تهیونگ با تعجب به ات نگاه میکنه)ات:درست گفتم؟ تهیونگ: آ آ.... آره ( ات یهویی تبدیل به گوجه فرنگی میشه) ات:مو مومومو مطمعنی؟ ( ته به پته پته می افته) تهیونگ: آ آ آ آ آ آ آ آره ( ات مرحله گوجه فرنگی هم رد میکنه و لبو میشه. ضربان قلبش اینقدر رفته بالا که حس میکنه هر لحظه میخواد از جاش در بیاد )تهیونگ با نگرانی:ات حالت خوبه؟ ات:آ آ آ آ آ آره ( تهیونگم سرخ میشه ولی گوجه نمیشه) گوشی تهیونگ زنگ میخوره! تهیونگ: بله پی دی؟ ( پی دی نیمه 😹) پی دی نیم: وی. شما پیش خانم ات هستین؟ تهیونگ:بله پی دی نیم: میشه با خانم ات بیاین کمپانی؟ تهیونگ: باشه. ( تلفن قطع شد) ات:کی بود؟ تهیونگ: پی دی نیم. ات: چی میگفت؟ تهیونگ: گفت با تو بیام کمپانی ات: من؟ تهیونگ:آره ات: خب بریم دیگه؟ تهیونگ: باشه (ات و تهیونگ میرن کمپانی) تهیونگ و ات میرن پیش پی دی نیم. پی دی نیم: خوش اومدین! تهیونگ و ات: ممنون. تهیونگ: با ما چیکار داشتی پی دی نیم...؟ پی دی نیم: خواستم یه شیپ رو بهتون اطلاع بدم؟ ات: شیپ؟ پی دی نیم بله شیپ شما! ات: ما؟ تهیونگ: میشه بیشتر توضیح بدی؟ پی دی نیم: شیپرا شما رو توی پارک پیش هم و توی کمپانی دیدن و یه شیپ درست کردن به اسم: تهیوت ات: واو! پی دی نیم: و شما توی مصاحبه فردا شب باید بگید این شیپ درسته و تایید کنید! شما همدیگرو دوست دارید مگه نه؟ ( تهیونگ به ات نگاه میکنه) ات: آره خب منم دوسش دارم! ( یه خوشحالیه خاصی توی چشم تهیونگ موج میزنه و توی دلش عروسی گرفته😹💔) تهیونگ: منم دوست دارم🌟 ( ات قرمز میشه) م م م منم ( ته میخنده🍥) پی دی نیم: پس دیگه همه چی ردیفه! ات: آره ( پرش زمانی به فردا صبح) ات: صبح بلند شدم و رفتم یه دوست 15 دقیقه ای گرفتم و اومدم و یه لباس انتخاب کردم( عکس لباس ات توی اسلاید) ماشینمو ور داشتم و رفتم کمپانی( ماشین ات یه بوگاتی مشکی بود) خیلی استرس داشتم برای امشب.......

وقتی رسیدم یکی یکی اعضا رو گریم کردم و وقتی به تهیونگ رسید گفت: سلام ات ات: سلام تهیونگ: حالا که ما قراره با هم باشیم حداقل میشه شمارتو داشته باشم؟ ات: حتما ( شماره هاشونو بهم میدن. تهیونگ ات رو my love💞😍 سیو میکنه و ات هم my teddy 🐻❤️💕❤️ سیوش میکنه) تهیونگ: اسمه جالبیه (میخنده) ات: خب چون واقعا هستی( اونم میخنده) ات: برو اقای جذاب دیر شد کنسرتت! تهیونگ: باشه خانم زیبا و میره ات: خوب کارام تموم شد💫 و میره ات: برم پیش∆ ( نکته: ∆ اسم دوستتونه که هر چی میخواین بزارین) ات: سلام∆! ∆: سلام ات چیکار میکنی؟ ات:والا داشتم توی بیگ هیت کار میکردم خیلی خسته شدم! ∆:میخای بیا پیش من؟ ات: آره باشه الان میام ∆: منتظرتم ات: اومدم. (ات سوار ماشینش شد و رفت پیش∆) ات: سلام!!!! ∆: خوشومدیییییی ات: چیکارا میکردی؟ ∆هیچی بابت توی کمپانی مثل تو کار میکردم ات: تو هم توی یه کمپانی هستی؟ ∆: آره. بیا بشین حرف بزنیم منم برم خوراکی بیارم. ( پرس زمانی به ساعت 6 بعد از ظهر ) ات: ای وای ساعت شیشه! ∆: خب مگه کاری داشتی؟ ات: بابا بیاید برم پیش ته ∆:آره اوکی باشه برو بای ات: بای ( ات تو خونه) سریع یه دوش گرفتم و یه لباس روی تختم دیدم که رو نوشته بود از طرف تدی واسه امشب بپوشش! خندم گرفت😹 ولی پوشیدمش و موهامو خشک کردم و یه آ رایش ساده کردم ( لباس ات توی اسلاید) و دیدم یه ماشین دم در خونمونه دیدم تهیونگه! ته:سلام میای برسونمت؟ ات: نه نمیام! من دوس پسر دارم برو پی کارت!( هر دوشون زدن زیر خنده) ات: اینجا چیکار میکنی؟ ته: اومدم برسونمت! ات: باشه. ( ات سوار ماشین شد)(درحال حرکت) ات: تو واقعا منو دوست داری؟ ته: آره ات: من چی داشتم که عاشق من شدی؟ ته:همه چی! (ات زیر لب) مرسی ته ته: رسیدیم ( ات و تهیونگ پیاده میشن و) نظرت چیه بم بوگو. توی کامنتا💜😐 نویسنده: درسا😹
بازدید به 20 تا برسه بعدی هم میزارم💫🌟
ممنان😹
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (3)