رسیدیم به پارت هفدهمممممم😆😆😆 امیدوارم خوشتون بیاد... دنبال =دنبال.... عشق منین بدون معطلی بریم سراغ رمان 😁
که یک دفعه.....
_خانم؟خانم؟
لیدی: ها؟،؟؟؟ یا خدا
دکتر: خانم پاشین داشتین کابوس میدیدین؟
لیدی: آ...آره گربه سیاه حالش چطوره؟
دکتر: حالشون خیلی بهتر شده ولی هنوز یکم بده
لیدی: خوب میشه؟
دکتر: آره... احتمالا یه ساعت دیگه مرخص کنیم
لیدی: ممنون.... هیچ ساعت چنده؟ .... عه ساعت ۸:۴۵ دقیقه است. خداراشکر داشتم خواب میدیدم بدون اون من چی کار می کردم.
دکتر: دختر کفشدوزکی میتونید برید و گربه سیاه رو ببینید به هوش اومد.
لیدی: ممنون😄😄😃😃😃😃😃
تق تق(کیه کیه در میزنه در رو محکم میزنه؟ این رو کی یادشه؟)
کت: بیا تو
لیدی: سلام گربه
کت: بانوی من! حالت خوبه؟
لیدی: به سایه تو. حالت چطوره؟
کت: خوبم. خیلی خوبم.
لیدی: ممنونم.
که بغضش ترکید زد زیر گریه. گربه سیاه اشک هاش رو پاک کرد و بهش گفت: چرا گریه می کنی منم گریه ام میگیره ها؟
لیدی: 😂 باشه😊
کت: سرم که تموم شد میتونیم بریم
لیدی: خیلی نگرانت بودم
کت: الان اینجام... سالم و سلامت
لیدی: 😊
دکتر: آقای گربه سیاه سرمتون تموم شده می تونید مرخص بشید
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
ال فاتحه
معلومه از کمبر محرومش میکردم و تا نگه فلط کردم کممبر بهش نمیدم وبه جاس از اون پنیر غیر طبیعی بهش میدم 😁 و بعش💣💥
من جای آدرین بودم تا آخر عمر به پلگ کممبر نمی دادم
فکر باحالیه🤣🤣🤣
سلام مجدد 😂 بنده جد شما هستم اگر امشب پارت بعد رو نگذاري 🔫🔫🔫🔫🔫🔫 با تشكر جد شما 😑
سلام مجدد دوست عزیز تر از جانم❤ تا شب حتما میاد😁
خيلي خب پس دستت درد 😁
تو برسی هستش تا ظهر احتمالا بیاد😁
افرين فرزندم 😁
كاربر ladybug 🐞 من جد تو ام اگه پارت بعد رو نگذاري شب ميام بالا سرت 🤣😭
ایده نمیاد به کلم🤣🤣 ولی تا شب دست و پاش می کنم بیاد😅
عاشق داستانتم وایییییییییییییییی پارت بعدی رو لطفا زود بزار تا غش نکردم
ممممرسی عزیزم خیلی لطف داری😘😘
حتما
ج چ:کل روز بهش کممبر نمی دادم
فکر خوبیه😂😂😂
آره عالیه می مرد بدبخت
عالییییی
ممنون 🥰🥰😍😍❤
عالیییی😍😍
ج چ:با اینکه میدونستم از اجسام رد میشه مگس کش بر مداشتم میزنش😂
مرسی😍
فکر خوبیه😁😁
😚👌😍
عاليييي ❤️ نخبه مگه تو پارت قبل گربه سياه نرفت تو سردخونه 🤣🤣🤣 زنده شد چرا ؟ ولي خيلي خوب بود خودم يك رمان نوشتم از جعفر اقا بقال محلمون هم بدتره 🤣
ممنون❤
همش خواب لیدی باگ بود دیگه همین که دکتر خواست در کشو رو باز کنه لیدی باگ از خواب پرید وگر نه دیگه سوتی در این حد گنده اگر هم بخوام نمی تونم بدم🤣🤣🤣🤣🤣😂😂🤣🤣😅
دوزاريم كجه ها 🤣🤣