سلام بچه ها💝 خسته نباشید💜
آدرین گفت چشم رفت نشست سر میز و شامشون رو خوردن بعد از شام مری گفت من دیگه خوابم میاد بریم خونه🥺
آدرین گفت دوست ندارم بریم خونه ولی اگه تو می خای باشه. بعد آدرین و مری رفتن سمت ماشین مری تا اومد سوار شه پاهاش گیر کردن به همو با مخ🧠خورد زمین. آدرین نتونست تحمل کنه یهو ترکید از خنده😄
مری هم از خجالت آب شد. بلاخره مری بلند شد و مثل قسمت اول که چترو از دستش گرفت بهش نگاه کرد🥺
آدرین محو چشماش شد بعد ۱ یا ۲ دقیقه راننده گفت بدویید دیگه ماشین انقدر روشن موند بنزینش تموم شد.😐
12 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
9 لایک
چرا قسمت بعد تایید نمیشه🙄
دو هفتس تو بررسیه😤
عالی بود اگه یه داستان زیبا اما در عین حال غمگین م یخوای به داستان من سر بزن پشیمون نمیشی چون داستانم معمولی نیست و قراره بسیار جالب بشه
چشم
🤍💫
خیلی دیر شد ک😑ولی اشکال نداره خوب بود😅❤داستان منم بخون نظر بده مرسییییی ازت
چشم🙏
بچه هاا قسمت بعدی تو بررسیه😜
سلام عالی بود 😍😍😍
ولی خیلی طول دادی تا پارت رو گذاشتی
و دوتا سوتی دادی اول گفتی میرم دانشگاه و بعد گفتی مدرسه تموم شد
و دوم اینکه خودت توی پارت قبل خیلی راستو پوسکنده گفتی که عاشق گاگامی شده و این دیگه حدس زدن نداشت عزیزم
بهت بر نخوره ها گفتم که حواستو جمع کنی عزیزم وگرنه داستان تو خیلی هم قشنگ 😍😍😍😍😍😍
حواست هستا😜
خودم انقدر عمیق به داستان نگاه نکردم😂
ببخشید بابت سوتی ها
بلههههه پس چی فکر کردی 😂😂😂😂😎😎😎😎
خواهش میکنم منم گفتم که حواستو بیشتر جمع کنی 😁😁🌹
فکر کنم رابین عاشق کاگامی شده
🤐الان نمی تونم حرفی بزنم
منتظر پارت بعد باشید😝
سلام عااالی بعیییی لطفا و رابین عاشق کاگامی هست
چشم
الان نمی تونم چیزی بگم منتظر پارت بعد باشید🙃