
❤
خانوم ها اقایون به مقصدمون رسیدیم لطفا کمربند های خود را باز کنید +اوه بلاخره رسیدم جایی که بهش تعلق دارم «سئول» از هواپیما پیاده شدمو چمدونمو گرفتمو به سمت در خروجی رفتم که یه اقای خیلی جذاب و شیک با کت و شلوار اومد سمتم _سلام شما هان ا/ت هستید؟؟ +بله خودمم بفرمایید _من لی یوجینم از طرف جناب هان اومدم از این به بعد من همیشه در خدمتتونم +خیلی ممنون _بفرمایید بشینید درو برام باز کرد +متشکرم اقای خیلی جنتلمن و محترمی بود از رفتاراش خوشم اومد ولی چرا پدربزرگ رانندشو فرستاد چرا خودش نیومد هه این چه فکریه که تو میکنی دختر مثلا رئیس جمهورها چطور انتظار داری بیاد دنبالت _خانم هان؟!!خانم هان؟!! +اه بله بفرمایید _حالتون خوبه چندبار صداتون زدم اما جواب ندادید +بله خیلی ممنون خوبم فقط یکم تو فکر بودم
+بله دلم میخواد برم دفتر پدربزرگ تا شب طاقت نمیارم دلم میخواد هرچه زودتر ببینمش _حتما خیلی دوسشون دارین +بیش از اندازه اون بهترینه _من این حسو تجربه نکردم چون متاسفانه پدربزرگم سالها قبل از تولدم از دنیا رفته بود +اوه خیلی متاسفم امیدوارم روحش همیشه در ارامش باشه _امیدوارم خانم هان اینجاست رسیدیم سریع از ماشین پیاده شد و درو برام باز کرد منم لبخندی زدمو پیاده شدمو به سمت در ورودی دفتر رفتم اونجا بینظیر بود خیلی خیلی بزرگ بود همه چی محشر بود نمای بیرونی ساختمان دکوراسیون داخلی امکانات همه چی بی نقص بود زیباترین اداره ای بود که تو عمرم دیدم سمت اسانسور رفتیمو به طبقه ای که اتاق پدربزرگ اونجا بود رفتیم
از اسانسور پیاده شدیمو به سمت اتاق پدربزرگ رفتیم در زدم &بفرمایید +اجازه هست بهترین پدربزرگ دنیا & ا/ت پرنسسم خوش اومدی🤍 وای خدا پرنسس کوچولوی منو ببین برای خودش خانمی شده.!! چقد بزرگ شدی دخترم خیلی خوشگل شدی عزیزدلم هرچند از همون اول خوشگل بودی💜 +ممنون پدربزرگ خجالتم ندین &چه سر زبونیم داره خدا حفظت کنه عزیزم +😊😉 بعد محکم همو بغل کردیمو پدربزرگ گفت که باید بریمو منو باهمه اشنا کنه منم فبول کردمو باهم از اتاق خارج شدیم
«یک ماه بعد» یوجین ویو: توی دفترم نشسته بودمو داشتم به ا/ت فکر میکردم بنظرم دختر خیلی با شخصیت و جذابیه خیلیم مهربونو خانومه وقتی میبینمش ضربان قلبم میره بالا حس عجیبی پیدا میکنم نمیدونم چرا ولی خیلی عجیبه نکنه ای حس عـ ...... نه نه امکان نداره من نباید عاشقش بشم نه نه این عشق نیست نباید باشه وگرنه خیلی بد میشه اره نمیشه امکان نداره نباید بشه داشتم با خودم کلنجار میرفتم که خدمتکار اومد داخل و گفت رئیس کارم داره یخورده سر و وضعمو مرتب کردمو همراهش رفتم یعنی چکارم داره؟؟؟
در زدمو وارد شدم _جناب هان &بیا تو و اینجا بشین به صندلی رو به روی میزش اشاره کردنو خودشونم اومدنو رو به روم نشستن نمیدونم چرا یهو استرس گرفتم &یوجین ازت میخوام یه کاری برام بکنی _بفرمایید در خدمتم «چند مین بعد» _چشم قربان امر امر شماس من اینجام تا به دستوارتتون عمل کنم &خوبه پسرم یادت نره چی گفتم باید خیلی محتاتانه انجامش بدی تا کسی با خبر نشه مخصوصا ا/ت _چشم قربان &خب میتونی بری _خسته نباشید &ممنون همچنین
ا/ت ویو: یک ماهه که اینجام و به اینجا حسابی عادت کردمو تقریبا همه جارو میشناسم و با افراد زیادی اشنا شدمو دوستای زیادی پیدا کردم از من عاشق کرم اینجا بینظیره ادماش کافه هاش پارکاش سواحلش همه جا همه جا محشره چه خوب که اومدم و چه خوبتر که قراره برای همیشه اینجا بمونم خدمتکار در زد و وارد اتاق شد و توی دستش یه سینی بود که داخلش تنقلات بود ٪دخترم برات خوراکی اوردم امیدوارم دوسشون داشته باشی و ازشون لذت ببری +وای عاشقتم اجوما اتفاقا منم میخواستم برم تو بالکنو فیلم ببینم ٪پس اینارو بگیر که خوراکی با فیلم کلی میچسبه +ممنونم اجوما عاشقتم ٪منم عاشقتم دختر گلم خب دیگه من برم به کارام برسم +بابای اجوما💜
سینی خوراکیارو گرفتمو رفتم تو بالکنو لپتاپم اوردم +خوب ببینم اینجا چی داریم «هتل دل لونا» اومم این عالیه اره همین خوبه همینو میبینم فیلمو روشن کردمو تماشاش کردم من عاشق این سریالم خیلی باحاله «یک ساعت بعد» خب سریالمم تموم شد بعد از سریال یکی از دوستام زنگ زدو برای بیرون رفتن برنامه چیدیم قرار شد تا دوساعت دیگه هممون تو کافه ای که همیشه میریم جمع بشیمو همو ببینیم رفتم حاضر شدم و تا خواستم راه بیوفتم
یکی در زد +بله &دخترم میشه بیام تو +او حتما پدربزرگ بفرمایین &اووو خوشگل کردی کجا میری هوم؟؟ +با دخترا قرار گذاشتیم همو تو کافه همیشگی ببینیم &خوشحالم که میبینم به این زودی دوست پیدا کردی خوش بگذره اما تا دو ساعت دیگه خونه باش چون بعدش باید بریم یه مهمونی خیلی مهم دعوت شدیم +واقعا؟!! چه مهمونیی؟؟ &یه مهمونی خیلی مهم که تمام افراد مهم کشور هستن +اوم عالیه باشه پس من الان میرم و دو ساعت دیگه برمیگردم تا برای مهمونی اماده بشیم &عالیه پس دو ساعت دیگه میبینمت +بای &خداحافظ👋🏻 مراقب خودت باش +حتما پدربزرگ
«دو ساعت بعد» از کافه برگشتیم واقعا خیلی خوشگذشت و با بچه ها خیلی کیف داد حالا دیگه باید برای مهمونی اماده بشیم رفتمو به دوش گرفتم و اومدم بیرونو موهامو خشک کردمو سشوار کشیدمو کمی حالت دارش کردم بعدشم بهترین لباسمو پوشیدم «بچه ها اخر هر پنج پارت استایلارو میزارم» و یه ارایش ملایم کردمو رفتم پایین پدربزرگ پایین منتظرم بود. &اووو دخترم چه خوشگل شده مث ماه میدرخشه +خیلی متشکرم پدربزرگ شمام خیلی شیک شدین &ممنونم پرنسسم خب دیگه بریم؟؟ +بریم😉😊 سوار ماشین شدیمو راه افتادیم وقتی رسیدیم همه چشما روی ما بود همه سمتمون اومدنو بهمون خوش امد میگفتن منم با لبخند گرمی باهاشون صحبت میکردمو پدربزرگم با افتخار منوبه همه معرفی میکرد همه چی عالی بود تا اینکه.......
خب بچه ها اینم پارت اول امیدوارم لذت برده باشین چالش : بنظرتون رئیس جمهور به یوجین چی گفت اون کار محرمانش چی بود؟؟؟؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هلو گایز چطورید
بچه واقعا ازتون معذرت میخوام این چند روز نبودم
اما از این به بعد بقیه پارتارو تند تند میزارم❤
بوس به کلتونننن😘😘😘
چراااا نمیزارییییی😢
پارت بعد پلیززز
چرا پارت های دیگه داستانت نیست
هر چقدر میزارم رد میشه
عالیییییییی
عالی بود
مرسی چاگیا
عالی بود عزیزم❤️
لطفا پارت بعد و زود تر بزار
مرسی خوشگلم
وایی ادامه بده داستانت فوق العاده اس 🤤😂💕
حتما سوییتی
هاے لاوم،میــــבونستـے یـہ ڪمپانـے تازہ تاسیس شـבه، ڪـہ بـہ حܩایت تو نیاز בاره؟🍭
ڪمپانـے 𝑳𝑺𝑱♡ یـہ ڪـمپانـے تازہ تاسـیــس شـבـہ است کـہ بـہ حܩایت تو نیــاز בارہ🍜 ܩا توے این ڪمپانـے اصلا بهـ ڪارآموزها سخت نمیگیـریم פּ با همـہ مهربون هستیــم.👌💞ما توے این ڪمپانـے هم ڪارآموز בختر פּ هم پســر میــپذیریم.🍇اگـہ میخاے عضو این ڪمپانـے بشـے، سریــع بیــا בاخل پروـ؋ـایـــلم פּ مشخصاتت رو هرݼـہ زوـבتر توے تست (کمپانی𝑳𝑺𝑱♡کارآموز میپذیرـב🍭) بـ؋ـرست.خیــیلـے زوـב בبیــو میکنیـב.ساریـ بابـت تبلـیغ🙏
های کیوتی^^🌸
ما گروه BlackLove هصدیم•-•!☁
تشکیل شده از دو کویین^^✨
¹-Winter🌸
²-Karina🌸
بح فن های جذابمون میگیم Dark🌸☁
دارک میشیح•-•؟💕
__________________
صاریح بابت تبلیغ^^🍓
اگه مشکلی داریح بگو پاک کنم🌝✨
نه چاگی چه مشکلی
دارکتون شدم🖤🖤