داستان اولین دیدار 🤍پارت ۲

لایک و کامنت یادتون نره کیوتا

رفتم دیدم سابرینا مثل سفره پهن زمین شده ♡چی شد؟ ☆هیچی ترسیدم 😵 ♡از چی؟ ☆این مانکن رو میبینی ♡خب ☆فروشنده داشت جابه جاش میکرد فروشنده رو ندیدم فکر کردم مانکن داره راه میره ترسیدم ♡😂 ☆چرا میخندی؟ ♡اخه کی از مانکن میترسه ولی خوب شد مانکن از طرف من انتقام گرف 😂 ☆باشه حالا دیوونه نخند بیا کمک کن پاشم ♡باشه بیا ☆بیا بریم بقیه خرید و کامل کنیم ♡باشه ♡میگم بریم شیر موز بخوریم ☆ای بابا تو باز هوس شیر موز کردی نه ببا بعدا میخوریم ♡من الان میخوام ☆نه ♡مطمئنی نمیخوای بخری ☆اره ♡باشه یه لحظه بیا از مغازهبریم بیرون اینجا بهم نریزه

☆باشه باشه بیا بریم بخریم فقط دیگه کتکم نزن ♡آفرین دختر خوب بیا بریم ☆کلافه شدم از دست تو 😩 ♡چی؟ ☆هیچی برو برو چیزی نگفتم بگیر اینم شیر موزت بخور بریم ♡مرسی ☆هنوز وقت داریم بیا بریم یکم تو خونه بخوابیم ♡اره بیا بریم منم دارم از حال میرم رسیدیم خونه یکم خوابیدیم من بلند شدم سابرینا هنوز خواب بود ♡سابرینا ☆ها ♡سابرینااا ☆ها چته ♡بابا میگم بلند شو حاضر بشیم ☆مگه ساعت چنده وای دیرمون شد من از پله خا برم پایین حاضر شم ♡وایس.. ☆حرف نزن حاضر شو آیییییییی ♡چی شد؟ ☆از پله ها افتادم من انگار سالم به کره نمیرسم آدرینا بیا اینجا میکشمت ♡چرا منو ☆ساعت ۱۱ باید فرودگاه باشیم و هنوز ساعت ۹ ♡بابا تا حاضر بشیم طول میکشه

☆ای خدا منو ازدستاین دیوونه نجات بده ♡زیاد حرف نزن برو وسایلت رو جمع کن ☆باشه زنگ زدم همه ی فامیلای سابرینا و من ریختن خونه ♡من فکر میکردم یکی یکی بیان ☆اره چرا همشون ریختن اینجا ♡خب دیگه ساعت۹ نیمه پاشو بریم بقیه ساعتو تو فرودگاه منتظر بمونیم چون اونجا بهتر از اینجاست میتونیم نفس بکشیم ☆اره بدو بریم ☆♡خب ما دیگه داریم میریم فرودگاه خداحافظ همگی سوار ماشین شدیم و رفتیم فرودگاه نشستیم ☆آدرینا رفت یکم خوراکی خرید آورد خوردیم ♡میگم من خیلی خوشحالم داریم میریم کره ☆ اره منم خیلی خوشحالم ♡میگم چند روز دیگه بی تی اس کنسرت داره بریم کنسرتشون ☆نه ♡یعنی چی ببین بازم کتک میخوای ☆نه نه شوخی کردم مگه میشه نرم مثلا آرمی هستم

♡باشه دیگه هم از این شوخی ها نکن ☆باشه بابا ♡من برم یکم راه برم ☆باشه ☆نیم ساعته این آدرینا کجاس ☆آدرینااااا ☆آدرینااااااا ☆رفتم بخ پلیس های فرودگاه خبر دادم همه جارو کشتن ولی خبری از آدرینا نیست دیگه کم کم داشتم میترسیدم آدریناااا ساعت ۱۱ شد و ما هنوز آدرینا رو پیدا نکردیم ساعت ۱۱و نیم هم پرواز هست باناراحتی رفتم داشتم راه میرفتم که دیدم

منتظر پارت بعدی باشین 🥺🖤 این پارت یکم کم سد ولی بعدی زیاده😉