سلام خب بیشتر از این نگه تون ندارم برید
یک روز یک دختری بود به نام ملیکا دختر خاله اش روبیکا داشت به ملیکا گفت ملیکا می خوای روبینو توی روبیکا برات نصب کنم. ملیکا قبول کرد. بعد از چند وقت همه شروع می کننن توی روبیکا پیام دادن به ملیکا همه رو بلاک میکرد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
بهترین داستان دنیا
🤩😍
گذاشتم پارت و بعد رو
امروز میزارم چقدر آخه یک آدم بد باشه بگه امروز میزارم اما نزاره😆
کی پارتح بعدیو میزاریح😐🔫
فردا اگر وقت بشه
عالییییی🤩🤩🤩
آبجی ادامه رو زود نزاری من اینجا غش میکنما🥺
بلاخره دیر بزارم یا زود
زود😜😜😜
آبجی تو هم ازش خوشت اومد😅😅
آره 💓
خوبه بزار ادامشو
ممنونم 😉
این الان داستانه یا خاطرته؟
جفتش امت یکم عوض کردم
عررر این قضیح واصمح آشناس ادامح بدح راصدی فالویی کویینم:)🌌💜
واااا این قضیه منه اون وقت از کجا اشناس
عا خب این قضیه واس خیلی ها اتفاق افداده مثلا برای دوسته منم این اتفاق افداده🌝🤝
اوووو گرفتم😁😀
عاره عاره کلی اتفاق هست که اینجوری میوفده خعلی خعلی زیاددد😐🔫
خب نگفتید خوب بود یا بد
عالی بود عالی نمفمی ینی وقدی میگیم پارته بعدی ینی خعلی عالی بود😐👌