♚ꫝꫀ ɪs ᭙ɪᴛꫝ ꪑꫀ♔ پارت 𝟭𝟯

از زبان ادرین:خدارو شکر ارتفاع پنجره زیاد نبود به مرینت نگاه کرد از درد به خودش میپیچید سریع رفتم سمت ماشین درازش دادم .نینو:تیر خورده؟ادرین:مامانش زدش.!نینو جوری بهم نگاه کرد انگار چی دیده باشه..نینو:اصلا باورم نمیشه.ادرین:راه میوفتی یانه؟سریع ماشینو روشن کرد راه افتاد سمت بیمارستا تا رسیدیم مرینتو تو بغلم گرفتم رفتم سمت در ورودی تا وارد شدم یه پرستار منو دید سریع تخت اوردن مرینتو اروم گذاشتم روش دکتر به پهلوش یه نگاهی انداخت.دکتر:سریع باید عملشه ببریدش...همشون رفتن سمت یه در مرینتم بردن..نینو:الانه که کلویی برسه من برم مراقب خودت باش.نینو رفتم اروم اروم رفتم روی صندلی نشستم به صندوقچه که مرینت به خاطرش منو به اتاقش کشون نگاه کردم یعنی توش چی که انقدر براش ارزش داره؟درشو باز کردم کاملا خشک شدم یعنی خودش میدونست؟وا اصلا ینو از کجا اورده؟مارسل قبل مرگش اسنو بهش داده؟وای مغزم هنگ کرد .در صندوق بستم کلویی با یه دست ادرینا میکشون اون یکی هم کیفش اومدن طرفم..کلویی:چی شد؟ چرا لباست خونه؟ادرین:مرینت تیر خورده من زخمشو دیدم به جای حساسی نخورده چیزی نیست.ادرینا:حال خاله خوب میشه؟ادرین:معلومه که خوب میشه .کلویی:رنگ به صورتت نیست..ادرین:خستم به خاطر اینه.کلویی:این صندوق چیه؟ادرین:مال مرینته بهش دست نزن.کلویی:باشه.اون دوتاهم کنارم نشستن چشمامو بستم سرمو به دیوار تکیه دادم...

در باز شد دکتر اومد بیرن رفتیم طرفش..ادرین:حالش خوبه؟ دکتر:خداشکر به موقع رسید بیمارستان عمل با موفقیت انجام شد ایشون به بخش میبریم تا ۳ ساعت دیگه به هوش میاد ...کلویی:ممنون ادرین من برم خونه برات لباس بیام عوض کن خوب ادرینا توهم دختر خوبی باش..ادرینا:خاله من دیگه ۱۰ سالمه بچه که نیستم...ادرین:تو برو خیالت راحت بهمم خبر بده معموریت چه جوری بود.کلویی:باشه من رفتم فعلا.کلویی که رفت مرینت اوردن بیرون حتی اجاره ندادن یه لحظ ببینیمش وا...به اتاقی که مرینت توش بود نگاه کردم ۴۳۶ عجب عددی.ادرینا:بریم دیگه.ادرین:باید ساکت باشی خاله هنوز بیهوشه خوب.ادرینا:چشم.در باز کردم رفتیم داخل ادرینا زیاد تحمل نتونست بکنه خوبش برد .به مرینت نگاه کردم چقدر این دختر مزلومه.صورتومو بردم نزدی سرمو گذاشتم رو قلبش..صداش واقعا قشنگ بود سرمو بلند کردم به پنجره نگاه کردم از اینجا موزه لوور معلومه ...خیلی قشنگه چشمامو بستم دیگه هیچی نفهمیدم...

تماممم بچه دعا کنید استادم امشب نیاد

بابای