ممنون از ناظر گرامی عزیزم لطفا این پارت رو هم منتشر کنید
دیگه روی لباش لبخند نبود، چشماش هر روز خیس از اشک بود. بعد از تهیونگ به کی تیکه میکرد؟ اصلا میتونست بعد از اون عاشق بشه؟ ( به خدا که نه🥲)
روی شن های داغ ساحل نشست، وبه جای خالی کنارش نگاه کرد.
یک سال پیش بود همینجا باهم اومده بودن و کرمای شبتابو تماشا میکردن میخندیدن.. خوشحال بودن .. کلی بهشون خوش گذشت.
ولی غیر قابل باور بود،تهیونگ بهش قول داده بود، که هیچوقت ترکش نکنه💔
با هق هق گفت
+اما تو..قول داده بودی...خیلی..خیلی بد قولی
دختر زانوهاشو توی بغلش جمع کرده بود و بلند بلند گریه میکرد.
ته ازش قول گرفته بود که، ترکش نکنه ولی خودش،زودتر ترکش کرد
با پشت دست اشکاشو پاک کرد، و بدن ضعیف شدش رو بلند کرد.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
چراااااا😫😢😢😢😭
گلم ترانه لطفا برای تحویل جایزه به نظرسنجی من برو
خیلی قشنگ بود اما واقعا آدمو افسرده میکنه
مثل موزیک ویدئو RAN بی تی اس من به مدت دوماه افسرده شدم
ببخشید دیگه این داستان از اول قرار بود یه فیک غمگین باشه متاسفم بازز ممنون که داستانو خوندی
نه اما قشنگ بود من بیشتر داستانهایی رو میخونم که خیلی غمگین باشه
ناراحت شدممم💔
داستانت عالی بود😗🌷
کاش تمام نمیشد💖
ببخشید که تموم شد ولی میخوام یه داستان دیگه رو از ۲۴ اسفند شروع کنم به نوشتن الان نتم داره تموم میشه واسه همون نمیتونم زیاد تو تستچی باشم
چه خوب
اشکالی نداره😘🎀
وای خدا منو بکششششش عررر 💔 آبجی عالی بود 💔⚰️
خیلی خوب مینویسییییییی
ولی داستانای طولانی تر بنوییسسسسس✊😌
عالییییییی خیلییی باحال بووود
اوم مطمینی ؟
اره....../:
بچه نظراتونو بگید دیگه منتظرماا
وا😐
مرد؟😐
آره
ته چیشددددد
بر اثر بیماری قلبی تهیونگ عزیز در گذشت 🖤🖤
شوهرمو چه کردیییییی
الان با چه امیدی زندگی کنم 🥲🥺
یه داستان میخوام بخونم افسرده شدم
پیشنهاد بدین 💜🥺