بازم منم محمد
داشتیم با ادرین میرفتیم خونه که رسیدیم ادرین گفت بیا تو خونه ی ما من گفتم نه ولی بعد قبول کردم رفتیم داخل که ناتالی اومد و گفت خانوم جوان شما اینجا چیکار میکنید اومدم یک چیزی بگم که ادرین گفت : مرینت اینجا برای این آمده که من ازش خواستم و پدرم هروقت کارش تموم شد به ما بگو تا با پدرم حرف دارم منو ادرین رفتیم تو اتاق و ادرین گفت میخوای فیلم نگاه کنیم که من گفتم باشه همون فیلمی را گذاشت که مامانشم توش بود وقتی تموم شد ناتالی اومد و گفت پدرت الان میتونه با شما حرف بزنه ما رفتیم و ادرین گفت پدر این مرینت و به مد خیلی علاقه داره والان هم میخوام که شما اون را برای طراحی لباس استخدام کنید پدرش گفت نه ونوچ و اینا و بعد که ادرین گفت این همونی است که دفعه ای پیش لباس منو طراحی کرده بود و بعد باباش بلاخره راضی شد منم تشکر کردم داشتم میرفتم که یهو به کوچه ای رسیدم که
بانیکس اومد و گفت تو چیکار کردی که آینده به کل نابود شده گفتم هیچی گفت بعد گفت تو نامه ای چیزی از ادرین برنداشتی گفتم چرا گفت تو برو آینده رو درست و من هم میرم ببینم دلیل این اتفاق چیه از زبان مرینت رفتم دیدم خودم شرور شدم وحلقه کت نوار نیست و ادرین پر از خون شده رفتم بجنگم از زبان بانیکس رفتم دلیل را ببینم که دیدم پدر ادرین به مرینت گفت اون تو رو دوست ندارم ( راوی اون موقع ادرین اونجا نبود ) اون کاگامی رو دوست داره و مرینت گفت نه اون منو دوست داره که یهو گابریل یک عکسی از ادرین و کاگامی نشون داد که مرینت گفت باشه باهاش کات میکنم بعد مرینت با گریه رفت تو اتاق و گفت من چقدر بد بختم و ارباب شرارت اکوما را آورد و به مرینت زد و ارباب شرارت گفت سلام انتقام جو من به تو قدرتی میدم که بتونی به حرکتی که دست بزنی نابود میشه ولی بجاش باید معجزه گر لیدی باگ و کت نوار را برای من بیاری و مرینت گفت تو فعلا یکی شا را داری ارباب شرارت تعجب کرد و گفت خوبه
من خودم را شکست دادم و همه رو نجات دادم و ادرین بیدار شد و گفت مرینت اینجا چه خبره گفتم تو هویت منو میدونی بانیکس گفت اون هویتو تو رو یادش میمونه ولی من به ذهنم یه چیزی رسید و رفتم تو نامه را که ادرین گرفتم بکاری کردم نخوانم بعد اینکه من را بانیکس رسوند افتادم رو تختم و میدونستم یه چیزی تغییر کرده ولی نمیدونم چی فردا صبح رفتم مدرسه دیدم ادرین ناراحت گفتم شلام یعنی بلام یعنی سلام گفت سلام گفتم حالت خوبه گفت نه گفت تو ساعت ۷ بیا برج ایفل رفتم خونه ساعت ۴ مشقاما را شروع کردم و ساعت ۶ تموم شد و رفتم حموم و موهامو شونه کردم و راه افتادم به رفتن به برج ایفل رفتم برج ایفل دیدم ادرین هست از زبون ادرین دیدم مرینت اومد و گفت سلام و من گفتم سلام و
گفت من یک نفری را دوست دارم که اون منو دوست ندارن و هی به من جواب رد میده و من گفتم منم همینطور ولی اون کسی که من دوست دارم حتی نمیدونه من اونو دوست دارم و اینقدر درد و دل کردیم که
نظر بدید
ممنون که دید ببخشید کم بود من هرمز پارت میزارم ولی تایید نمیشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
Oskolعرضه داری پاسخ بده با avazy
آرمی های عزیزم💜
لطفا دست از هیت دادن و توهین کردن به ایشون بردارید
وقتی ایشون میاد هیت میده و شماهم در مقابل میاید و هیت میدید بهش شما چه فرقی با این دارید؟😇
با هیت دادن ایشون به پسرا چیزی عوض میشه؟
پسرا جایگاهشون تو بیلبورد رو از دست میدن؟
از رکوردا و افتخارامون کم میشه؟
نه به مولا
ول کنیدبابا
بچه بشین مشقاتوبنویس یباردیه ب بی تی اس هی......ت بدی همچین بلا...یی سرت میارم اسم خدت یادت بره هااااااا😐🤲🏻
هیتره این دائوش