
بریم بریممممم......
رفتم پیش شوگا. من: امممم....چیزه به راهمون ادامه بدیم😅. شوگا:باشه راستی فضولی نباشه ولی داشتی با کی حرف میزدی😶. من: باجیک. خاک تو سرم خاک تو مخم چرا انقدر رک حرف میزنم🤦🏻♀️😩. شوگا:آها...😕. وایی خیلی ناراحت شد🥺خاک تو سرم💔. شوگا: امممم تو جواب سوالت رو گرفتی پس باید به سوال من جواب بدی/: من: باشه سوالت چیه😊. شوگا:با جیک خوشحالی😕. حالا چه غلطی کنم😐💔. من:اممممم😅. چیزه شوگا منو جیک وقتی عمو میبینم یکی رو سرکار میزاریم و ما چیزه شما رو سرکار گزاشتیم😅😐. شوگا:یعنی.....یعنی تو وجیک باهم هیچ رابطه باهم ندارین و فقط دوستین😃. من:اره اره مافقط دوستیم😄. خدارو شکر یجوری جمش کردم😐. رفتیم و باز هم به همون ساحل رسیدیم😊. روی یه نیمکت نشستیم و داشتم به دریا نگاه میکردم که شوگا گفت. شوگا:سان هی راستش من یه دختری رو دوست دارم 😄 قلبم شکست💔. من:خو...خوب اسمش.....اسمش چیه🙂. شوگا: خوب اممممم😶. من:باشه فهمیدم 😅 حداقل بگو چه جوریه🙂البته اگه بخوای😄.
شوگا: خوب موهاش مشکین و یه کیپاپر و بایس نداره و صدای خیلی خوبی داره و رقصش هم خوبه😄. من: پس....یه دختر همه چیز تمومه😅. شوگا: اره😌. من:خوب چرا بهش نمیگی😶. شوگا:یعنی بنظرت بهش بگم 😕. من: خوب اره. بعد این حرف شوگا یه لبخند زد و یه نفس عمیق کشید بعدش اومد جلو و لباش رو گزاشت رو لبام..... ❤️🖤 توشک بودم 😶 یعنی چی؟!یعنی شوگا....شوگا عاشق منه🥺احمق جان خودت که میدونی چرا اینطوری میکنی ولی هنوز توشک بودم😶 شوگا: سان هی😊. من: بله😶. شوگا:دوست دارم😊. من:شوگا😶. شوگا: بله😊. من:دوست دارم😇. اون روز همش پیش هم بودیم. 🥺❤️ رفتم خونه پیش سارا خواب بود😐. رفتم لباسام رو عوض کردم اومدم تو هال همش به امروز فکر میکردم خیلی خوشحال بودم از زبان سارا: خوابم برده بود از دست این شین هه (بچه ها بازم برای اینکه نوشتم شین جهت معذرت میخواهم). بیدار که شدم دیدم سان هی اومده خونه انگار تو فکر بود و یه لبخند هم زده بود. من:سان هی😴 سان هی:سلام بر سارای خودم بله عزیزم😊. من:سان هی چی شده به من بگو بگو چی شده اتفاقی افتاده؟😰. سان هی:چیمیگی تو دختر مگه خل شدی اصلا بهت خوبی نیومد😑😒
من: من اصلا از این خوبی ها نمی خوام بعد از یه عمر که باهم دوستیم اینارو میگی🥺. سان هی:باشه ناراحت نباش امروز بهترین روز زندگیم بود😍. من:مگه چی شده. باورم نمی شد یعنی چییییی سان هی و شوگا باهم عاشق هم 😳😯 من:یعنی...تو...شوگا...باهم. سان هی: اره اره😄 خیلی خوشحال شدم باهمدیگه جیغ زدیم و بالا پایین پریدن یهو شین هه اومد وقتی مارو دید اول تعجب کرد بعد خواست بره که جلوشو گرفتیم درآوردیم تو وباهم پرسیدیم😂😝. شین هه:برای چی جیغ میزنیم چرا داریم میپریم😂 من: سان هی و شوگا عاشق همین و بهم دیگه اعتراف کردن 🥳. یهو وایساد شین هه:چیییییییی؟؟؟؟؟. سان هی: اممممم همون که شنیدی😊 اون شب تا صبح خندیدیم و فیلم دیدیم😜 و خیلی شادی کردیم یه بازهم شین هه رو ترسوندم😂 اینقدر ترسید که سه متر پرید تو هوا😂😂😜
چهار روز بعد:از زبان سان هی: من: سارا بدو دیگه😕. سارا:باشه باشه اومدم....بریم😇. من: بریم😶. الان دوساعته داریم میگردیم خانم لباس پیدا نکرده 🤦🏻♀️ خوبه صدتا لباس داره💔. من:سارا من میرم بستنی بگیرم توهم می خوای. سارا: اره میخوام خسته شدم دیگه لباس نمی خوام فقط بستنی♡_♡. من:باشه😐. رفتم دوتا بستنی شکلاتی گرفتم داشتیم میخوردیم که یهو دوتا پسر اومدن جلومون. پسره: به به...چه دخترای خوشگلی اسمت چیه خانوم کوچولو من:هه با من بودین😀. پسره: اره باتو بودم😏. سارا آروم داخل گوشم گفت که دعوا راه نندازم منم یه نگاهی بهش کردم که باشه حتما. البته از این حرفا زیاد زدم😁. من:مثل اینکه دوست داری فکتو بشکونم نه؟! پسره: 😂 تو می خوای منو بزنی بیا بزن😂. منم دستشو گرفتم و پیچش دادم و بردمش پشت کمرش من: چیشد😏. پسره: دستمو ولکن تا بلایی سرت نیاوردم 😤. منم دستشو بیشتر پیچ دادم بعد یه لگد زدن به پاش وبعدفرار همینطور دست سارا رو گرفته بودم و داشتیم میدوییدیم😂 حتا بستنی ها هم توراه افتادن 😆 وایسادم آنقدر دویده بودیم که داشتیم میمردیم
آنقدر دویده بودیم که داشتیم میمردیم.که یهو سروکله اون دوتا پسر پیداشون شد🤨اینا دیگه چی میخوان تا خواستیم فرار کنیم همون پسره موهامو گرفت و کشیدشون😫😖 از زبان شوگا: این جیهوپ و جیمین هم همش میان دنبال من که برن بیرون آخه شما بزرگ شدین بچه که نیستین😤. الان یک ساعته که باجیهوپ و جیمین بیرونم همینجوری داشتیم میگشتیم که سان هی رو دیدم داشت با یه پسره ای حرف میزد انگار پسره مزاحمش بود تا خواستم برم به حساب پسره برسم سان هی خودش دست پسره رو پیچ داد😏 جیمین و جیهوپ تعجب کردن. جیهوپ:امممممم شوگا این سان هیه دیگه درست میگم؟!. من:بله خودشه🙂. جیمین:امممم چیزه امیدوارم عصبانیش نکنی چون خودت که میدونی😶 من:پسرا بسه 😐. میخواستیم بریم پیش دخترا ولی فرار کردن🤦🏻♂️اما اون پسرا هم رفتن دنبالشون من و پسرا هم رفتیم دنبالشون که دیگه دخترا وایسادن پسره رفت و موهای سان هی رو گرفت دستش و کشیدشون. نه پس پسره خودش تنش میخاره😤 رفتم سمتشون و یه مشت زدم تو صورت پسره حقش بود پسره یه اشغال🤬 دعوا مون گرفت که سان هی اومد وسطمون
از زبان سان هی: از دست شوگا😖. من: بسه...بشکنیم😠. پسرا از هم فاصله گرفتن و اون پسرا رفتن. من:شوگا آخه چرا اینطوری کردی من ....من خودم حلش میکردم😶. شوگا:دیدم چجوری حلش کردی😑 سان هی اگه دوباره کسی اذیتت کرد زود بهم میگی که بیام و فکش رو بشکونم فهمیدی اگه بلایی سرت میومد چی ها؟!☹️😠. اینقدر عصبی بود که ترسیدم حرفی بزنم من:هیچی فقط یا میمردم یا یه بلایی سرم میومد دیگه😁🤷🏻♀️. شوگا:😐😑😠💔. جیهوپ:امممم بخشید مزاحم بحث زیباتون میشم ولی بهتر نیست این دعوا رو بزاریم کنار و باهم دیگه قدم بزنیم😇. یه نگاه به سارا انداختم خیلی خودشو کنترل کرده بود😂 من:امممم چقدر خوب عالیه من که موافقم😅😶. جیمین: پس بریم😁. شوگا همش دستمو گرفته بود اصلا هم ولش نمی کرد😐❤️. وقتی رسیدیم به خونه خدافظی کردیم و رفتیم داخل خونه. شین هه و مین یانگ خونه بودن اصلا چرا مین یانگ باید خونه سارا می بود🤔 من:سلام چه خبر😄. شین هه:سلام هیچ خبر😐. سارا:شین هه میگفتی که می خواین بیاین😶. مین یانگ: من زیاد نمی مونم فقط منتظر خانم سان هی بودم😠 یاخدا این چرا آنقدر عصبانیه. من:جونم داداشی😃
مین یانگ:شنیدم که دوست پسر داری😠درسته؟! من:خوب اره دارم اما.... مین یانگ:اما و اگر نداریم اصلا به کسی خبر ندی ها انگار که ن انگار من داشتم😠. من:آخه حالا مگه چی شده😐. مین یانگ:چی شده ؟! اگه دلتوشکوند چی؟!اگه ناراحتت کرد چی؟! سان هی خواهرم من خوبی تورو میخوام🥺. من:داداشی شوگا اصلا منو ناراحت نمیکنه😃. یه نگاه به شین هه کرد و بعد منو بغل کرد و رفت😐 اصلا نمی دونم این داداش من چرا همچین کرد😑هعیییی .رفتیم بادخترا خونه رو مرتب کردیم بعد چند ساعت هم شین هه رفت من موندم و سارا ما هم نشستیم به فیلم دیدن😃 سارا:سان هی....سان هی..سان هییی. من:ها؟!بله؟! سارا:الان دختره چرا این کارو میکنه پسره که دوسش داره. من:چون فراموشی داره و الان پسره یه خلافکاره و دختره هم پلیس😬حالا هم ساکت 🤫. همینو که گفتم گوشیم زنگ خورد. من:سارا تو جواب بده. سارا یه نگاه به گوشیم انداخت. سارا:باشه اما اون وقت من به شوگا چی بگم😐. زود گوشیمو برداشتم و جواب دادم اما رفتم تو اتاق. من:الو سلام. شوگا:الو سلام...چخبر خوبی. من:ممنون اره خوبم تو خوبی شوگا:هعییی اره منم خوبم. من:شوگا چیزی شده. شوگا:نامجون باز کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرده😐. من:😂😂آخه کنفرانس مطبوعاتی چرا؟! شوگا:چون داره خیلی کتابی طور حرف میزنه😂. خلاصه کلی خندیدیم و حرف زدیم و قرار شد فردا برم پیش شوگا😊هعییی خدا
فردا: ساعت سه بود آماده شدم که برم تو راه مامان بهم زنگ زد کلی نصیحتم کرد😐 آخه من چند بچه پنج سالم😑 وقتی که نصیحتای مامانم تموم شد رسیدم خونه شوگا😊 درو که زدم شوگا زود باز کرد. من:سلام آقای مین یونگی من یکی از فناتون هستم😂. شوگا:خوش اومدی😂. رفتم تو که یهو گوشی شوگا زنگ خورد. شوگا:الو سلام نامجون......چیزه من من جایی هستم بعد میام واسه جلسه....خوب مهمون دارم مهمه😐باشه بای😶. من:بازم کنفرانس مطبوعاتی دارین😂. شوگا:اره😂 من:خوبببب چکار کنیم😐. شوگا:بیا باهم آشپزی کنیم. من:خوبه چون من اشپزیم خوب نیست😐😆. رفتیم دستامونو شستیم و شروع کردیم به آشپزی😋 داشتم کارمو انجام میدادم شوگا یه نگاه بهم کرد و خندید😄دستمال رو برداشت و لومو تمیز کرد😄. من:چرا میخندی؟! شوگا:چون شبیه بچه ها شدی😆. همینم کم بود شبیه بچه ها بشم غذا رو آماده کردیم و خوردیم واقعا دست پخت شوگا خوبه😐 غذا که تموم ظرفارو شستم . رفتم پیش شوگا که موبایلم زنگ خورد شین هه بود از دست این دختر اصلا ولم نمیکنه🙄. من:شوگا اینو جواب بدم زود میام😊. شوگا:باشه🥺
خوب خوب تمام تمام😂🖤💔
نظر یادتون نره ها فقط بگم از پارت بعد هیجان شروع میشه و شاید یکم غمگین باشه😢😆
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییییی بود🤩🤩🤩🤩❤❤❤
بچه ها ببخشید که پارت بعدی هنوز نیومده من یه چند وقت اصلا حالم خوب نبود و چندروز پیش پارت بعدی رو ثبت کردم منتظرم تستچی منتشر کنه واقعا ببخشید ☹️😢😭💔
چررراااا پس ادددامه ندددادی من دق ککردمممممم😭😭😭😭😰😰😰💔💔💔💔
پس کی پارت بعد میاد؟😭😭😭😭😭😐🌟
ببخشید دارم کاملش می کنم این چندروزه خیلی مشکلات داشتم🥺💔
عالی بود اجی خیلی عالی بود
بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم
ببین خیییلی خوووبه....
داستان رو یجوری کن که مثلا سر هی سان یه بلایی بیاد بعد داستان غمگین بشه بعد شوگا بره پیش هی سان بعد اینننجا رمممانتیک بشه....
اصصصلا ایننجوووری خخخیلی عااالیه بعت قول میدم اصا خیلی طرفدار پیدا میکنه داااستانت اصا یکککیش خود من😂😎😎😎😘
اتفاقا اینجوریه😂😂
آخر تو نصف ایران سکته میدی مخصوصا خودم
ادامههههههههههه
چرا غمگین😭😭عالی یو حرفی ندارم بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم خیلی خوب بود
💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍