شکارچیان ترول داستان های ترکیه

آه جیم کلر و بقیه حوصله شون سر رفته بود😦😧😵😵جیم:آه محفل شکست خورده و ما پیروز شدیم و دیگه هیچ اهریمن دیگه ای وجود نداره تا نابودی کنیم😳😳😳

جبم:آخ توبی کاش میتونستیم توی سفری بریم تا یکم خوش بگذرانیم توبی:خیلیی خوبه پس بریم؟؟جیم:توبی تو حال خوش هستی آخه نه بلیط داریم و نه چیزی فکر کنم باید کمتر کلم بروکلی بخوری😂😂😂توبی:ایناهاش بلیط من خریدم که بریم ترکیه با هواپیمای پنج ستاره ی فدک جیم:اولن بلیط کجا بود؟؟؟؟بعدشم پنج ستاره های فدک مال قطار هستن نه هواپیما توبی بلیط هاشو در آورد جیم:واییییی تو از کجا این بلیط هارو آوردی بابا دمت گرم😎😎😎نگید که توبی بلیط هارو از توی جیب مامان بزرگش دزدیده و به جیم گفته:کار کردم پول درآوردن اینا رو خریدم جیم:باور نمیکنم ولی بیخیال توبی:جیم تو برو کلر،عربده،بلینکی رو خبر کن جیم:چشم

خب کجا بودیم؟؟؟؟آهان جیم میخواد کلر و بقیه رو خبر کنه جیم میره پیش کلر وای نگو که کلرشده قارچ سمی😂😂😂😂😂جیم یه هو میاد پیش کلر کلر:واییییی جیم آخرین بارت باشه که این کارو میکنی زهره ترک شدم😠😠😠جیم:شال و کلاهت رو جمع کن آبجی خانم قراره بریم به ترکیه کلر:اصلا خودت فهمیدی چی گفتی؟؟؟؟جیم:یعنی توبی واسمون بلیط ترکیه گرفته تا بریم به ترکیه به همراه عربده و بلینکی کلر:چه عالی من بدم بلینکی و عربده رو هم صدا کنم

خب به بلینکی و عربده خبر میدن تا برن به ترکیه شال و کلاه میکنن سوار هواپیما میشن عربده آنقدر گنده بود که هواپیمای اختصاصی واسش درنظر گرفتن توبی میگه:منم میان تو هواپیمای عربده و توبی هم میره جیم و کلر و بلینکی سوار هواپیما میشن و میرن

خب جیم و کلر و بلینکی در آرامش بودن در هواپیما جیم:کلر این مسافرت عالی میشه درسته؟کلر:معلومه عزیزم😘 فقط خیلی وقته تو راهیم خلبان از تو بلندگو میگه:مسافران گرامی،یک اتفاق خیلی عجیبی افتاد همه ی مسافران:چی؟خلبان:ما یادمان رفت ک چه موقعی از آرکدیا خارج شدیم و چند ساعت تو راه بودیم ولی الان دقیقا در ترکیه هستیم😂😂😂😂😂کلر:تازه فهمیدم چرا این همه ساعت تو هواپیما بودیم

خب جیم و کلر و بلینکی از هواپیما خارج شدن و توبی و عربده هم با هواپیمای اختصاصی هم پیاده شدن جیم و بقیه رفتم ب بازار وای ک نگو!کلر اومد جواهرات خرید چ قدر!!!حالا بریم به بلینکی:چقدر کتاب خریده بود ک نگو و نشنو!!!مغز بلینکی میخواست از بلینکی فرار کنه از بس ک کتاب خونده بود!!!!حالا بریم به توبی:آه نگو تمام اومد غذا های ترکیه ای رو دونه ب دونه میخورد ک شکمش ترکیده بود!!!!جیم بدبخت همش پول میداد ب بلینکی توبی کلر وای یادم رفت عربده رو بگم اون تمام جواب هارو میخورد!!!جیم بدبخت نتونست چیزی واسه خودش بخره😭😭😭😭😭

خب کلر و بقیه همه چیز خریدن تا شب😂😂😂😂شب رفتن به یک رستوران تا غذا بخورن جیم:خوب جیب ام رو خالی کردینا همه با هم گفتن:بببببببلللللهههه کلر:خب باید غذا سفارش بدیم من کباب ترکی میخوام جیم:کلر تو ک گارسون نیستی بزار گارسون خودش بیاد کلر:بیخیال جیم خودم این کار رو انجام میدم جیم:چرا؟کلر:چون گارسون اینجا 50هزار دلار باید بدی حالا اگه میخوای 50هزار دلار رو بده جیم:چی نه نه نه غلط کردن گارسون نوموخام توبی:اینقدر حرف نزنین به فکر غذا باشین منم کباب ترکی میخوام کلر:عالیه توبی حالا بقیه چی میخوان؟جیم بلینکی و عربده با هم گفتن:ما هم کباب ترکی میخوایم کلر:عالیه می من بگیرم کلر میره و غذا رو میگره و میاره و غذا رو همه میخوام کلر:خب انواع دسر ها نمیخواین؟؟توبی یه سره میره رو میز میگه:من صدتا ژله میخوام و 60 تا دسر پاناکوتا و 40 تا دسرتوت فرنگی میخوام بلینکی و عربده:ما هم کمی ژله میخوایم کلر:عالیه منم کمی پاناکوتا میل دارم و همه ی اینایی که گفتین میشه50 دلار جیم تو دلش:باز جیب هم خالی شد ولی نباید بزارم حالا جیم با صدای بلند میگه:ببخشید دوستان من پول همه ی اینارو ندارم شرمنده کلر با عصاباتیت:آهان الان پیدا میکنم کلر کفش جیم رو میگردا 500هزار دلاری پیدا میکنه و پولش رو هم میده

و بعد جیم و بقیه تو ی هتل خوابیدن و بعد اینکه بیدار شدن و صبحانه خوردن و کمی با هم حرف زدن 2ساعت طول کشید کلر:وای جیم حوصله ام سر رفته همه ب جز جیم:حوصله ام مثل کلر سر رفته جیم:خب مواظب باشید ک سر نره من حوصله از کجا گیر بیارم؟؟ کلر:همه جای ترکیه رو گشتیم الا خوشگذرانی هاش نظرتان چیه ک بریم یکم تفریح کنبم👱بقیه:آره بریم ب خوشگذرانی

خب خلاصه رفتن ب خوشگذرانی مثل موج سواری🏄قایق سواری شنا🏊و........ آخر سر ک کلی تفریح کردن جیم گفت:ب نظر شما چ طوره ک بریم ب بالن سواری؟؟؟؟کلر:خوبه ولی جناب لیک عربده رو چطوری ببریم؟؟؟بالن اختصاصی ک وجود نداره عربده:ممنونم بچه ها ولی من بالن سواری نوموخوام توبی:عربده تو باید با ما بیای باید باید یه راهی باشه عربده:ن شما برید کلر:مطمئنی ک با ما نمییای؟؟؟عربده:از مطمئن هم مطمئن ترم کلر:باشه خودانیست؛هر جور ک خودت میدونی

خب خلاصه عربده جان نیومد😭😭😭😫😫😫کلر:خب باید ی نگهبانی چیزی ک بتونه بالن رو کنترل کنه نیاز داریم جیم:بیخیال کلر خودمون از پیش برمییایم کلر:اما.... بلینکی و توبی:اما نداره خودمون میتونیم کلز:اگه......بلینکی:اگه نداره خب خلاصه کلر هرچقدر گفت ک باید ی نفر باشه ک بتونه بالن رو کنترل کنه نیاز داریم و خیلی کلر دلایل محکمی آورد بقیه حرفش رو گوش نمی کردن آخر سر کلر خسته شد و گفت:باشه ولی اگه من مردم نیایید تو مراسم خاک سپاریم و اگه مردین عمرا بیام تو مراسم خاک سپاری تون😠😠😠😠😠جیم توبی بلینکی:باشه اشکال نداره کلر:😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠😠

خب سوار بالن شدن و رفتن بلینکی مراقب بالن بود کلر هم ک قیافه اش:😠😠😠😠😠😠😠داشت خودش رو میکشت اونقدر ک عصبانی بود بلینکی انواع نوشیدنی هارو آورده بود و ب همه داد کلر:ن نمی خوام نوشیدنی رو بلینکی:ناز نکن بگید کلر:نمی خوام ناز هم نمیکنم جیم:کلر بگیر کلر:ن توبی:نمیخوره بدید ب من جیم بلینکی کلر با هم گفتن:توبی توبی:غلط کردن نمیخوام

خب جیم و بقیه همش گفتن کلر اون نوشیدنی رو بخور کلر هم ک گفت ن ک ن حواس بلینکی هم پرت شد کلر با عصبانیت:بچه ها من نمیخوام اینقدر واسم کلر یه نگاه ب پایین انداخت دید ک بالن وسط دریا هستش کلر:وای خدا جیم و بقیه:چی شده؟ی نگاه ب پایین انداخت دید ک وسط دریا هستن کلر:آهان دیدید گفتم ک نیاز ب کسی داریم ک بتونه بالن رو کنترل کنه؟؟؟حالابلینکی بالن رو ببر سمت جنگل ببینم بلینکی:بلد نیستم توبی جیم و کلر:چیییییییی😠😠😠😠😠😠😠😠😬😬😡😡😡 و در همین لحظه بارون شدیدی اومد باد هم ب سرعت می وزید بالن پایین می اومد کلر:وای حالا چیکار کنیم من هنوز جوانم آرزو دارم توبی:آییی من هنوز تمام غذا هارو نخوردم بلینکی:یا خدا خوب شد عربده با ما نیومد یک دفعه بالن ب سمت چپ چرخید و کلر ب سمت دریا افتاد