10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Aylin انتشار: 4 سال پیش 54 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام جذاباااااااااااااا😍😍😍😍😍 من اومدم با پارت هفتم که خیلی حساسه😍😍😍😍😍
خب بچه کجا بودیم؟🤔🤔🤔🤔🤔
آها جایی که مرینت میگه اما یک چیزی رو فراموش کرده
خب بریم سر داستان😍😍😍😍
مرینت گفت:آدرین اون یک چیزی رو فراموش کرده.آدرین:چچی چیزی؟ مرینت:به نظرت دوربینی که روبروی خونه نصب بوده فعال بوده توی اون ساعت؟آدرین: احتمالاً آره.بیا بریم یک نگاهی بندازیم.ما رفتیم و (بچه ها یه چیزی رو یادم رفت🤦🤦🤦🤦الان از زبون مرینت هست)و یکم پرس و جو کردیم که فهمیدیم اون دوربین مال خونه ای هست که چند سال متروکه مونده و خالی از سکنه هست ولی جالب اینجا هست که اون دوربین همیشه فعاله من به آدرین گفتم:آدرین این یکم مشکوک نیست که کسی که این کار رو کرده فراموش کرده این دوربین رو غیر فعال کنه؟گفت:آره.به نظرت این دوربین که فعاله به کجا دقیقا وصله؟یعنی کی به این دوربین دسترسی داره؟گفتم:آره دقیقا همینجا یکم مشکو میزنه. به نظرت بریم داخل رو یک نگاهی بکنیم؟گفت:ممکنه این یک تله باشه ولی به امتحانش می ارزه بیا بریم داخل وقتی وارد خونه شدیم خیلی اونجا داغون بود انگار قبلا یه اتفاق هایی افتاده بوده و درگیری شده.وقتی یکم جلو تر رفتیم یه نوری رو دیدیم که اتاق تاریک رو تا حدودی روشن کرده بود
وقتی وارد اتاق شدیم دیدیم که نور یک کامپیوتر هست که روشنه و دقیقا همون صحنه ی اون شب روی صفحه هست.آدرین گفت:به نظرت معنی این چیه؟گفتم:دو تا احتمال وجود داره یکی اینکه کسی که صاحب این دوربیین هست با ما هم دست باشه و هدف هامون یکی باشه یا اینکه...هنوز داشتم حرف میزم که آدرین حرفم رو قطع کرد و ادامه حرف من رو زد:یا اینکه هدفش این باشه که ما شناساییش کنیم گفتم:دقیقا همینه ولی کدومش؟گفت:باید همین رو بفهمیم.وقتی خواستیم بریم یک صدایی اومد..صدای یک پیام که به کامپیوتر فرستاده شد😬😬😬😬😬
رفتیم و دیدیم توی پیام خطاب به آدرین نوشته:توی خونه ی متروکه ای که خارج شهر هست منتظرتم البته همراه با همسرت!من و آدرین یه نگاهی بهم کردیم و گفتم:به نظرت کی هست؟گفت: احتمالاً یکی تز خانواده من چون پیام خطاب به من بود.گفتم:میری؟گفت:کجا؟گفام:منظورم به جایی که توی پیام گفته شده بود میری؟گفت:مجبوریم که بریم اگه نریم شاید هیچ وقت نفهمیم که اون کی بوده و چه دشمنی با ما داشته منم حرفش رو تایید کردم و رفتیم خونه تا آماده بشیم وقتی رفتیم من گفتم آدرین:گفت بله؟گفتم به نظرت معجزه گرامون همراهمون باشه؟آخه امکان داره کسی که این کار رو کرده هدفش گرفتن معجزه گرامون باشه گفت:کسی که این کار رو کرده در حالت عادی با ما مشکل داره چون اون ها که هویت های ما رو نمی دوننمن گفتم:آدرین من اصلا احساس خوبی به این ماجرا ندارم😔😔😔اگه دوباره بلایی سرت بیاد من چیکار کنم؟😥😥😥😥😥 آدرین من رو ب،ق،ل،کرد و گفت عزیزم اصلا نگران نباش دیگه هیچ چیزی نمی تونه جلو دار ما بشه
من برای چند دقیقه توی آغوشش آروم شدم و احساس کردم توی امن ترین نقطه ی دنیام❤️و وقتی از بغلش بیرون اومدم سوار ماشین شدیم تا بریم
وقتی رسیدیم اونجا خونه خالی و خوراب بود آدرین گفت تو همینجا بمون من اول میرم داخل اگه خطری نبود علامت میدم که بیای تو منم گفتم:اما آخه.....گفت:هیششششش همینجا بمون و تا وقتی که نگفتم نیا داخل منم گفتم باشه و بعد آدرین رفتت داخل من چندین دقیقه اونجا موندم ولی دیدم خبری از آدرین نیست خیلی نگران شده بودم😥😥😥نکنه اتفاقی افتاده باشه؟
رفتم داخل که یهو دیدم آدرین اومد و من یه نفس راحت کشیدم و رفتم بغلش اما یه چیزی مشکوک میزد😱😱😱😱این عطر مال آدرین نبود تا خواستم فرار کنم جلوی دهنم یک دستمال گذاشت بیهوش شدم دیگه هم نفهمیدم چی شد.
از زبان آدرین: وقتی من وارد خونه شدم دیدم اونی که پیام رو گذاشته بود فیلیکس بوده 😱😱😱😱منم باهاش درگیر شدم که یک دفعه دستش رو زد پشت سرم و بی هوش شدم و وقتی به هوش اومدم دیدم روی زمین افتادم و هیچ خبری از مرینت نیست😱😱😱😱
(میریم به بعد از اینکه مرینت به هوش اومده)
از زبان مرینت: وقتی به هوش اومدم من توی یک خونه بودم که در هم بازه و روی مبل دراز کشیدم انگار میخواست من آزاد بشم اونی که گرفته بودتم منم سریع فرار کردم
از زبان آدرین:من که به هوش اومدم و دیدم خبری از مرینت نیست خیلی نگران بودم که فلیکس گفت:نگران نباش قرار نیست بمیری😈😈😈😈😈در اصل من با تو کاری ندارم😈😈😈😈😈بعد گفتم منظورت چی هست؟اونم بدون اینکه جوابی بده رفت😑😑😑😑😑😑😬😬😬😬😬😬منم خیلی نگران بودم که یهو دیدیم معجزه گرم نیست😱😱😱😱😱یکم که اینور اون ور رو نگاه کردم دیدم افتاده بود زمین😍😍😍😍😍سعی کردم برشدارم اما دست و پاهام بسته بود😔😔😔😔😔
از زبان مرینت:من که داشتم میرفتم سمت خونه یهو یه پیام اومد😱😱😱😱😱شماره ناشناس بود😬😬😬نوشته بود اگه هنوز میخوای آدرین زنده بمونه امشب بیا به هتل مرکز پاریس عزیزم❤️من یهویی بی اختیار زدم زیر گریه
نکنه سر آدرین بلایی اومده باشه😭😭😭😭😭
این مرد کیه از من چی میخواد😭😭😭😭😭
ساعت هشت شب بود و من رفتم سمت هتل که دیدم....😱😱😱😱😱😱
خب بچه ها ببخشید جای حساس تموم کردم داستان رو.
میدونید چرا اینکار رو میکنم؟
به خاطر اینکه وقتی توی جای حساس تموم میکنی بازدیدکننده داستان،میخواد ادامه داستان رو بفهمه که چی هست و در نتیجه تعداد بازدید خای داستان بالا تر میره
همتون خیلی دوست دارم😍😍😍😍😍😍😍
نظر رو فراموش نکنید💜💜💜💜💜😍😍😍😍😍
تا پارت بعد همتون رو به خدای بزرگ میسپارم💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
سلام به همه ی عزیزانی که داستان من رو می خونن
عذر میخوام من تا اطلاع ثانوی داستان رو ادامه نمی دم
به این دلیل که من چند روز پیش حالم بد شده بود و تب کرده بودم و کلا خیلی حالم بد بود برای همین رفتم تست کرونا دادم و متاسفانه مثبت بود😔😔😔😔
به همین دلیل چهل سی گفته تا 17 رو باید توی قرنطینه باشمو الان حال خوبی هم ندارم که بخوام داستان رو ادامه بدم😔😔😔😔😔😔در حال حاضر 30 درصد از ریه هام درگیر هستن 😔😔😔😔😔😔
سلام
وای آخه چرا ؟
خیلی بد شد
کاش زودتر خوب بشی
برات دعا میکنم که رود تر خوبشی
من صبر میکنم تا حالت خوب بشه
زودتر خوب شو
وایییییی توروخدا پارت بعدی رو بزار دارم میمیرم از کنجکاوی😣
درضمن داستانت عالیهآیلین جون😊
عالی بود❤️
بعدی رو زود بذار
من تست رو لایک کردم میشه تو هم داستان من رو لایک کنی
منتظر پارت بعدی هستم
زودتر پارت بعدی رو زود بذار
ممنون ❤️
واییییی خیلی قشنگ بوددد😍😍😍😘😘😘
آقای محمد علی!
خودت یک بار پیامت رو بخون!
خودت فهمیدی چی نوشتی؟
بعدش هم قبل از اینکه شما بخوای اقدامی بکنی من پیام شما رو به دلیل تهدید و استفاده از کلمات زشت که نمیدونم چی نوشتی ولی مطمئن هستم که حرف هات بد هستن به تستچی گزارش دادم و مسدود میشی😒😒😒😒😒😒😒😒
مطمئن باش این کار رو همین الان می کنم چون انجامش کاری نداره فقط یک ضربه کافی هست!!!