10 اسلاید صحیح/غلط توسط: 💙♧L♧💙 انتشار: 3 سال پیش 248 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
حیح...سیلام😸💜دیدم از پارت قبلی خوشتون اومده پس اومدم این پارت رو هم بزارم...خب مثل همیشه لایک و کامنت و فالو یادتون نره🙂💜
یانگسو : احتمالا چیزی زیادی ازش نمیدونین ولی به موقعش میدونین😹💜یانگسو 26 سالشه و اینکه با اعضا خیلی دوست صمیمیه
کهههههه.....بله بله 😐😑جیمین شی اعضا رو با خودش اورده خونه 😐🌚دا یون رو که نگم 😹😐ا.ت : اهم...اهم😐سلام اعضا : سلاممم ا.ت : خوش اومدین اقای جیمین 😬😐جیمین : ا.ت...عه...خب..😅😄ا.ت : عب نداره حال کنین ما میریم بالا 😐😑(داشتم بالا میرفتم که...جونگ کوک : این همیشه اینطوریه؟😐جیمین :چ....(که حرفشو قطع کردم و گفتم : هااااا چمه مگه😑یه بارم جرئت داری بگو 😑جونگ کوک : اووو دختر کوچولو جرئت دارم خیلیم دارم😏
ا.ت :...ب...به من گفتی کوچولو...😠میخوای نشونت بدم هااااا نامجون : عههههه بسهههه 😐چرا دعوا میکنین 😑جونگ کوک : هیونگ وایسا...بزار حرفی دارم باید بگم 😏(داستان از زبون ا.ت : داشتم بالا میرفتم که جونگ کوک گفت : اهای دختر کوچولو 😐من برگشتم سمتش ا.ت : اگه یه بارم بگییییی🙂🔪جونگ کوک : چیه مگه نمیخواستی بهم نشون بدی پس چیشد 😏؟ ا.ت : چون ادم معروفی هستی نمیتونم کاری کنم وگرنه...😐😑
جونگ کوک : اها😐.شوگا : بسهههه دیگه اه شورش رو در اوردید...خوابم میادددددد😐😑جین : شوگا اروم باش . تهیونگ: بسه بیاین ادامه خوش گذرونی 😐😄جیمین : تهیونگ راس میگه بیاین ...🌚( دیدم همه برگشتن سر جاشون و به خوش گذرونیشون ادامه دادن منو و دا یونم بالا رفتیم تا استراحت کنیم ساعت...7 عصر بود...هعی..😐🌚به مامان و بابام زنگ زدم...( مکالمه ا.ت + و باباش ×...+الو سلام بابا خوبین چیکار میکنید؟×الو سلام دخترم خوبی...؟اره ما خوبیم...هیچی کار میکنیم×شاید ما شبو بریم خونه عمو و خاله (♡ مامان و بابا دا یون چون اونا با هم دوس هستن)اگه نیومدیم نگران نباشین +باش مواظب خودتون باشین بای 😍🙂×خداحافظ دخترم
دا یون : چی گفت ؟ ا.ت : گفت امشبو شاید تو خونه شما موندن دا یون : اووو😹😐توقع نداشتم ا.ت : منم 😹😐خب...بیا اهنگ باز کنیم بخونیم پایه ای ؟🌚 دا یون : ارهههه🌚( داستان از زبون ا.ت : اهنگ رو باز کردم و شروع کردیم به خوندن که ساعت 8 شده بود 😹😐رفتیم پایین که دیدم جیمین صدام میزنه جیمین : ا.تتتتت ا.ت : چیهههه 🌚
جیمین : مامان و بابا نمیان ؟ ا.ت : نه رفتن خونه عمو و خاله...جیمین : اها..ا.ت : بقیه کو ؟!جیمین : شوگا خوابه ...تهیونگ و جونگ کوکم بیرون تو حیاط پشتین جین هم داره غذا درست میکنه نامجون کتاب میخونه جیهوپم کنار شوگا خوابیده 😐🌚ا.ت : عه😐🌚مامان و بابا میدونن اینا اینجان ؟ جیمین : اره😐😹🐥ا.ت : واو😐😹خب...دا یون بیا بریم بیرون هوا بخوریم دا یون : باشه...😁(با دا یون رفتم بیرون و تا احساس ارامش کنیم که جونگ کوک رو دیدم 😐😑اهمیت ندادم و رفتم نشستم...که دیدم سر و صداش میاد دیدم با تهیونگ بازی میکنن🙂....رو چمنا دراز کشیدم و به اسمون نگاه کردم و نفس عمیقی کشیدم دا یون رفته بود با اونا بازی کنه..که دیدم صدایی میاد برگشتم دیدم کنارم جونگ کوک دراز کشیده🙂😐
جونگ کوک : اسمون...چقد صافه...هوا خیلی پاکه..🙂مگه نه دختر کوچولو؟.(♡ا.ت جواب نداد)...جونگ کوک : همیشه اینقدر لجبازی؟یاااا چیزی بگو خووو ا.ت : خووو چی بگم اخهه 😐🐥جونگ کوک :...ازم ناراحتی ؟ ا.ت : نه...چرا ناراحت باشم....جونگ کوک : خوبه :)..(داستان از زبون ا.ت : دیدم صدایی میاد پشتمو نگاه کردم گربه کوچولو ناز دیدم😍🌷جونگ کوک : چه نازه ا.ت : وییییی(پاشدم رفتم سمتش و گربه رو نوازشش کردم حس خوبی میداد...بغلش کردم و به جای قبلیم برگشتم جونگ کوک : ..خب اسمشو چی میذاری؟ا.ت : هنوز..نمیدونم
داستان از زبون ا.ت : بعد این همراه گربه کوچولوم :) تهیونگ و جونگ کوک و دا یون برگشتم خونه که دیدم باز صدایی میاد....کهههه یا ابولفضلللللل😐😐😐🌚🌚
کهههه😐😓
این پارتم تموم شد..حیح😐😹😔کرم دارم😹🌚
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
همانا خداوند کرم داشتگان را دوست ندارد😐😐
عالی بود😂😄😄😄❤❤❤
عه😐😹😔
ممنون😹
😂😂😂
فدات:) ♡
خدا نکنه:)💜
😭😭😭کهههه چی شد؟ کنجکاوم 😐
😹💜🌚
این بدترین شکنجه ست😭😑
اوخی🌚💜
پارت بعدی ممنون ک میگذاری
🌚💜
پارتتتتتت بععععددددد 😭😭😭😭😫
باشهههه😹💜
گریه نکن 🙂💜