گایز کیانام . پارت دو رو هم نوشتم . امیدوارم خوشتون بیاد.
داشتم پنجره رو نگاه میکردم ک یهو دیدم یکی داره بهم بای بای میکنه . پنجره رو باز کردم . - میشه بیایید پایین ؟! - شما کی باشید ؟ - اسمم سوهو هست . - منم سو دارم 🙄 - لطفا بیایید پایین . بارونیمو پوشیدمو و نیلوفر بازومو گرفت . - کجا میری؟ من امروز امتحان دارم باید کمکم کنی . دست نیلو رو جدا کردم و رفتم بیرون . - ااا اومدید ؟! - میشه بگید چیکارم داشتید ؟
از پله ها اومدیم بالا. - سوآ یه حرفی داشتم بهت بزنم لطفاً صبر کن . - از کجا میدونستی اسم منو ؟ - راستش داستانش طولانیه . - اگ طولانیه بهم بگو 😐🤪👏🏻 - نمیتونم . - چرانمیتونی ؟ - شنیدم میخوای بری کره - این خیلی عجیبه که تو همه زندگی منو میدونی . واقعا نمیدونم چی بگم خیلی هم فضولی 😤 - راستش..؟......... -مامان من اومدم درو باز کن .... - ااا سوهو اینجا چی میخوای ؟! - مامان توهم میشناسیش؟ - چرا ک نشناسم . این پسر بازیگره . - چییییییییییی؟ - مامان من میرم وسلایلامو جمع کنم الاناس ک هواپیمامون برسه.
خببببب . کودومو بردارم ؟! سبزه یا صورتیه؟ نارنجی یا سفید ؟ شلوار جین یا نخی ؟ اصلا همشو بر میدارم. میخوام برم اونجا زندگی کنم مثلااااا.
- میتونم بیام تو؟ - نوچ . ورود ممنوعه . روی در هم نوشتم. - باید یه چیزی بهت بگم . - تو هم خودتو کشتییاااااا . بگو از پشت در. - نمیتونم پشت در بگم .
نکنه عاشقم شده ؟!🤣 ن بابا . - بیا تو . - مرسی . میخواستم این جزوه رو بهت بدم . - واتتتت؟همین ؟ واسه همین گفتی؟ واسه همین اومدی؟ - آره . آخه اونبار مامانت تو خیابون دیدم و اینو داد به من . -😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐😐 مرسی . حالا برو بیرون .
داشتم با خودم فکر میکردم که اگر بریم کره یعنی کنکور من همون جا میفته ؟! تو همین فکرا بودم که مامانم در زد . - سوهو رفت ؟ - آره رفت . وسایلاتو جمع کردی ؟ - تقریبا . مامان من خوشکلم ؟ - خیلی خیلی خیلی خوشکلی . (من موهای کوتاه داشتم ک مدل مصری کوتاهش کرده بودم و چطری بود موهام . قدم تقریبا بلند بود . بهتره بگم متوسط . یه دماغ قوص دار اما متوسط و خوشکل . عاشق دماغم بودم . قوصش خوشکلش کرده بود.حتی دکترا هم میگفتن عالیه . لبام قنچه ای بودن و پوستم سبزه بود . پوستم یه دونه لکه یا جوشم نداشت . توی سن بلوغ هم اصلا جوش نزدم. من یه دختر لاغر مردنی هم نیستم . متوسطم) .
مسافرین محترم لطفا از درب سمت راست پیاده شوید . از هواپیما اومدم بیرون و به خودم پیچ و تاب دادم . - سوآ میدونستی سوهو هم هست ؟ -به سلامتی😐🙄 . بله دیگ باباش اینجا بازیگره . رفتیم سراغ آدرس . رسیدیم در خونه داییم . من رو سری نپوشیده بودم . مامانمم همینطور.فقط یه دستمال سر بسته بود .
- دایی جون برای من مدرسه هم جور کردی ؟ - آره سوآ . خیالت راحت . راستی نمیخوای اسمتو تغییر بدی ؟ - ن بابا من عاشق اسمم . سوآ . یه اسم تک . ....... صبح بیدار شدم . روز اول دبیرستان بود . سال سومی بودم . چیزیو ک با چشمام میدیدم و باور نمیکردم . سوهو توی مدرسع منهههههههههه؟لعنت به این شانس 😐😐
یونی فرممون اینجوری بود (یه دامن کوتاه با از اون جوراب شلواری هایی ک تا بالای زانو میومدن و و یه لباس ک تاپ بود و باید زیرش لباس استین بلند میپوشیدم . یه پالتو هم پوشیده بودم ک سفید بود و تا بالای دامنم اومدع بود . یه کفش پرنسسی سفیدم پام بود.)
انگلیسیم عالی بود . با لحجه میتونستم صحبت کنم . عالی بود.رویام به واقعیت تبدیل شد . این داستان ادامه دارد…
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)