لایک کنید لطفا🥺 ناظر عزیز و محترم شخصی نکن❤
الیا:سلام مرینت چیکارم داشتی مرینت:خب ادرین جان تو برو دیگه الیا پیشم می مونه الیا:امم اها تازه یادم افتاد من امشب خیلی خیلی کار دارم!مرینت:فردا الیا:فردا که خیلی کار دارم مرینت:الیا اخه این چه وقت خ*ل بازی من با این پسره تنها نزار یه روز بی*هوشم می کنه می بره خو نشون یه بار میگه عا*شق کاگامی شدم یه بار میگه پیشیت می مونم به خدا این پسره خل*ه الیا:خداحافط خوش بگدره😂ادرین:خب پس من امشب در کنارت می مونم دمرینت:زحمت نکش رز میاد الیا:رز هم کار داره مرینت: تو هنوز نرفتی و بهش چشم غ*ره رفتم الیا:اومدم با ادرینم خداحافطی کنم خداحافظ ادرین....آدرین: خداحافظ مرینت:جولیکا میاد شما برو الیا:دباره اومدم داخل و گفتم: اا اتفاقا جولیکا هم کار داره مرینت:مارینا میاد پس ادرین:ماریناهم گه تو عمارت مهمونی هست مرینت من امشب پیشیت می مونم ۲ روز که چیزی نیست مرینت:پتو رو رو تا بالای صورتم کشیدم و گفتم:شب خوش الیا و شب خیر اردین..ادرین:چقدر زود می خوابی الان ساعت ۸ نیم است مرینت:تقریبا ادرین:مرینت مرینت:دلم می خواست بگم جان اما من هنوز از دستش ناراحتم😩که یکدفععععهههه
پتو رو از صورتم کشید پایین ادرین:از دستم ناراحتی مرینت:نچ ادرین:اما قیافت یه چیز دیگه رو تشون میده مرینت:می گم نیستم ادرین:راستشو بگو مرینت:میگم نیستم گیر دادی ها ادرین:صورتم بهش نزدیک کردم راستشو بگو مرینت:میگم نه ادرین:صورتم نزدیک تر کردم از دستم ناراحتی؟مرینت:نه نه نه ادرین:صورتم خیلی خیلی بهش نزدیک کردم برای اخرین بار می پرسم از دستم ناراحتی نرینت:انقدر صورتش بهم نزدیگ بود که نف*س هاش حس میکردم گفتم:نچ نچ نچ ادرین:چشمات یه چیزی دیگه میگن مرینت:چشمام درو*غ میگن از حرفی که زدم هر دوتامون خنده مون گرفت و خندیدم اددین:مرینت راستشو بگو مرینت:باشه یکم ناراحت ادرین:چرا؟مرینت:خودت می دونی چرا ادرین:می دونم نا نرینت:سخنرانی هات قبلا شنیدم😕ادرین اومد حرف بزنه که ناخوداگاه اش*کام سرازیر شد با گریه گفتم:ادرین تو تو خیلی بد*ی ادرین:چرا🧐مرینت:الان وقت شوخیه؟ادرین:گفتم خالت عوض کنم و بهش نزدیک تر شدم مرینت:اومدم حرف بزنم که
صورتشو برد عقب ادرین:تو به اریا گفتی من ل*ب هاتو بو*سیدم مرینت:نه ادرین:پس از کجا می دونست نرینت:میگم به جون ادرینا نه ادرین:پس از کحا می دونیت مرینت:اینو باید از جناب*عالی به پرسن ادرین:تو گفتی مرینت:نگفتم ادرین:گفتی مرینت:نگفتم ادرین:گفتی مرینت:نگفتم ادرین:گفتی مرینت:ااااه بسه بابا خسته ام کردی
صورتش بهم نزدیک کردگفت پس که من خسته ات می کنم درسته؟ مرینت:آآآا...رره😓ادرین:بو*سه ی به گو*نش زدم گفتم:نرینت حالا مگه چی شده که من کاگامی نی*مهگمشده ی همیم هزاران نفر تو این دنیا عا*شقت خواهن شد ودیگه به من وابسته نخواهی شد مرینت:وقتی ه س و ب(بر عکس بخونید)کرد ذوق م*رگ شدم اما از حرف بعدیش قل*بم به درد اومد ادرین:مرینت هی مرینت کجایی؟ مرینت:ها چی اا هیچی اینجام((بخشیدکم بودمامانم نمیزاره))
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی😍😍😍
راستی آجی چجوری ۱۰۰ خورده ای فالور داری در صورتیکه یک ماهع فقط تو تستچی هستی
راستی آجی ببخشید دیر خوندم آخه این روزا مشق هامون زیاد شده
اشکال نداره
واقعا ولی مال ما کمن؟💛
آخه خانمه ما پیش از حد سخت گیره
عالیییی بوددد نفسمم پارت اول داستانم رو امشب یا فردا می زارم هااا
اخ جونم
عالییی بود اجو
میزارم تو لیست
مرسی
فالویی بفالو
فالویی عشقم