15 اسلاید صحیح/غلط توسط: Kiana انتشار: 4 سال پیش 90 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
گایز من کیانام . این رمان منه . امیدوارم خوشتون بیاد 🙂🙂
داشتم پرتقال پوست میکندم ک یهویی دستمو برید . خیلی این اتفاقا واسم میوفته . رفتم جعبه چسب زخم رو باز کردم و یه چسب زخم دراوردم و زدم رو انگشتم . باورتون نمیشه ساعت چن بود😐 ساعت 3 نصفه شب بود . دو ماه دیگ کنکورم شروع میشد . اما هیچی بلد نبودم . رشته ای انتخاب کرده بودم هم مهندسی کامپیوتر بود . کاری نداشت . من از دبستان با کامپیوتر آشنا شدم . 😁😁😁😁
دیدم گوشیم ویبره داد . همراه اول بود 😐💔 وقتی اومدم بخوابم ، یادم افتاد ک خواهر کوچیکترم هنوز بیداره . جدیدا واسش تبلت خریده بودیم . از صب تا شب پشت این ماس ماسک بود.خوب ک تابستون بود . راستی یادم رفت خودمو معرفی کنم . سوآ هستم . 🙂 یه دختر عادی ک درس افتضاحی داشتم . قیافمو دوست داشتم . خوشکل بودم . همه همینو میگفتن . رفتم توی اتاق خواهرم.دیدم خوابش برده . منم رفتم و گرفتم خوابیدم .
صبح با آلارم گوشیم بیدار شدم .ساعت 11 بود و گوشیم از ساعت 9 داشت آلارم میداد . خفه کرد خودشو . 🙄
صبحانه ام رو خوردم و کیفمو برداشتم و رفتم بیرون . توی راه بودم ک دوستم بهم زنگ زد . - سلام سوآ - سیلام تانیا خوبی؟- اصلانم خوب نیستم . بیا پیشم حوصلم سر رفته . - آخه ب ساناز قول داده بودم برم پیشش - سوآااااا من دوست توام یا اوننن؟🤪- تانیا شرو نکن 🤦🏻♀️ خیلی خوب میاممممم 😭
تصمیم گرفتم ی اسنپ بگیرم . کتاب( برنامه ریزی به زبان پایتون) رو از کیفم دراوردم و شروع کردم به خوندن .
وقتی چشمام رو باز کردم ، دیدم خونه ی تانیام . روحم رفت . گفتم کجاام؟؟!
-سوآ.بیدار شدی ؟
-آره همین الان بیدار شدم .
-اوکی بیا ناهار پختم . بیا بخور .
من مات و مبهوت دور و ورمو نگاه میکردم . اصلا یادم نبود چی شده . اصلا من یادم نبود دیروز ناهار چی خوردم
ناهار خوردیم و راه افتادیم ک بریم پیش ساناز .
-سوآ میخواستم یه چیزی بهت بگم .
- چی چی ؟
- راستش عاشق شدم 😂
-شوخی میکنی !
-آره شوخی کردم. 😐💔
- خب بنال چت شده
- راستش دشویی دارم 😂 با اجازت بزنم کنار برم WC .
وقتی پیادع شد رفتم سراغ اسنپ چت . خبری نبود .
رفتم تلگرام و دیدم داییم ک کره بود پیام داده .
- سلام سوآ . دایی جان حتما بهم زنگ بزن کارت دارم .
جواب دادم : سلام دایی . باشه الان تماس میگیرم .
-مشترک مورد نظر در دسترس نمی باشد.شما به صندوق صوتی متصل خواهید شد.بعد از شنیدن صدای بوق پیغام خود را ....
همون موقع قطع کردم .
تانیا برگشت . داشت نفس نفس میزد . تنگی نفس داشت.ممکن بود طبیعی باشه .
پرسیدم : چی شده تانی ؟؟
گفت : یه پسر.........
- پسر چی ؟ پسر چی شده ؟
- داخل دستشویی ......
همون موقع فهمیدم ک میخواستن بهش ت.ج.ا.و.ز کنن .
سریع گاز گرفت و توی یه چشم به هم زدن از اونجا دور شد . تقریبا رسیده بودیم . تا اون موقع حرفی بینمون رد و بدل نشد.میدونستم حال خوشی نداره .
پیاده شدیم و زنگ طبقه 5 رو زدیم .
- کیه ؟
- باز کن بابا مثلا کی میاد خونه تو !؟
- سوآ توییی؟
- پ ن پ عممه. باز کن پام شکست .
رفتیم بالا . خونه ی ساناز خیلی خنک بود . همیشه بهم میچسبید .
-سلام تانیا و سوآ .
سلام دادیم و نشستیم .
- سوآ تو جدیدا درس میخونی ؟ اگ وقت دارید عصر بریم کتاب خونه .
-بااا وقت بسیار است .
- کجا وقت بسیار است . فقط 2 مااااه 😐🤦🏻♀️
- باشه میام .
قهوه واسمون ریخت و بعد توش شکر ریخت . عاشق قهوه بودم 😍😋
..........…………………
بیدار شدم و خودمو توی آینه دیدم . چیزیو ک میدیدم باور نمیکردم . روی آینه ام کلی نکته درمورد پایتون و ++C بود . یادم افتاد ک دیشب عین خ.ر درس خوندم 😐🤦🏻♀️
رفتم توی پذیرایی . کسی نبود جز نیلوفر .
- نیلو مامان اینا کجان؟
-رفتن تو باغ .
- اااا جدی ؟ تو چرا نرفتی؟
- کلاس داشتم.
- باشه بشین درستو بخون جیکتم در نیاد .😂 شوخی کردم هر کار میخوای کن .
صبحونه چیز خواصی نداشتیم .
رفتم و هنذفریمو زدم تو گوشم و شروع کردم به آهنگ خوندن . عاشق ژانر ترسناک بودم . همه ی آهنگام جنی و روح بود😐
:::مییااااااااااااااااااااااااااام .... آرههههههههههه میامممممممممممممممم.عاششششششششقتمممممممممممممممم.
مگ چی میشدددددددددد عاشقمممممممممممم بوووووووووودیییییییییی!؟
(درحال خوندن آهنگ های چرت)
یه دیقه اهنگ رو قطع کردم . رفتم رو میز مطالعم . راستی یادم رفت بهتون بگم چند سالمع (18 سالمه)....
داشتم کتابمو باز میکردم ک یه پیام واسم اومد .
بازش کردم . دیدم تیک تاکه .
یه نفر فالوم کرده بود . من 1253 هزار تا فالور داشتم . 😂🤦🏻♀️
نیلو اومد تو اتاقم . داشت گریه میکرد.گرفتمش تو بغل .
- چی شده خواهری ؟؟
- معلمممممم😭😭😭
- معلمت چی؟؟
- بهم صفر دادههههههه.
- چرااااااا ؟ چیکار کردی مگ ؟
- لینک امتحان واسم نیومده و من امتحان ندادم .
- قیافه من 😐
نیلو گریه نکن الان زنگ میزنم به معلمت
-.بووووووق،بوووووووق،،،
- الـــــو
- سلام . خواهر نیلوفر هستم .
- سلام عزیزم . بفرمایید !
- ببخشید من خواهرم فقط کلاس دوم هست . شما نباید اینقدر بهش سخت بگیرید . لینک واسش نیومده ک تقصیر اون نیست ...
گایز این اولین رمان من هست . حتماااا کامنت بزارید .
فکر میکنم قسمت اول مزخرف بود ; اما از قسمت بعدی ژانر عاشقانه هم وارد داستان میشه . بابای 😁🌈
15 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
متفاوت و باحال
تنکس . لطفاً ادامه بدید به خوندن . مطمئن باشید قشنگ میشه . من تا پارت 8 نوشتم اما تستچی منتشر نمیکنه .تستچی تروخداااا منتشر کن 😭😭😭😭 من دو هفته هست که تا پارت هشت نوشتم . لطفاً 😭😭😭😭 مرسی دنبال کنید .میخوام یه رمان دیگه بنویسم که بترکونه . امیدوارم خوشتون اومده باشه از این 🤩 تروخدا کامنت بزارید من هر روز چک میکنم.
تانیا جان من خودمم .😂😂 حالا تو خواهرمو در نظر یگیر . نه تو ک سوا رو دیدی سوآ رو در نظر بگیر😹😹