
سلام 😐👋🏻 خوب هستین 😕😀 از اسم تست هم که معلومه چرا آمدین داخل 😐🧙♀️ خوب من چنتا خاطره ترسناک دارم و میخوام برایتان بگویم ع.ز.ی.ز.ا.ن.م 😀😂 پس برو اسلاید بعدی تا بگم 😐(نمیدونم چرا تا آمدم تست بسازم بارون قطع شد 😐✨)
(از کوچیک ترین شروع میکنم 😐✨) ۱ _ یه روز رفته بودم به گردش نه نرفت بودم گردش رفته بودم ح.م.و.م (تستچی ثبت کن لطفا خواهش میکنم ✨😄) و یهو شانپوی (ظرف بود نه شانپو ).ح.م.و.م. به سمت بالا رفت 😐👻 زیاد ترسناک نبود میدونم😐
همه شون درباره .ر.و.ح. یا اینا نیست یه بار رفته بودیم ییلاق مادر بزرگم و یه اتفاقایی افتاد که نمیخوام بگم ولی اون اتفاق باعث شد که گردنم گیر کنه به سیم خاردار و از سمت راست .ب.ر.ی.د.ه. شه اون موقعه فکر کنم هفت سالم بود و کلاس اول بودم و هنوز هم جاش مونده 😐😂
یه بارم رفته بودیم یه جای که یادم رفته کجا بود اما بارون و ما چادر زدیم دوتا از عمه هام هم بودن و من با تبسم (خواهرم) و یکی از عمه هام رفتیم داخل چادر و یهو احساس کردیم که چادر داره به سمت جلو میره (راستی یه چیزی انجای که ما رفته بودیم بارون میومد و ما مجبور شدیم یه یه سخف با یه نمیدونم چی درست کنیم و اون مشنبا به دوتا میله وصل بود ) بعد فهمیدیم که میله ها شل بودن و افتادن 😐😞 ولی کسای که اونجا بودن کمک کردن و مارو در اوردن 😐😄
خوب باز چیزی هست 😐🤔 میخوام ترسناکه بمونه برای بعدن 😐✨ آها یه بار داشتم از کلاس زبان بر میگشتم که کم مونده بود ماشین بهم بخوره 😐🚘
خوب فکر کنم دیگه چیزی نیست بغییر از یکی که هر شب بهش فکر میکنم 🧟♀️😱
قبلش لایک و کامنت بزار و منو دنبال کن 😐✨ قسم میخورم که هم لایک کنم و کامنت بزارم بعدشم دنبالت کنم 😁 خوب قسم خوردی 😐😁
میدونستی ف.ش. دادن کار زشتی هستش (اینم برای تستچی : قسم میخورم منتشر کنم 😐✨) تستچی منو نکش لطفا منتشر کن ☹️😭
خوب بریم سراغ ترسناک ترین شاید براتون جالب باشه و بخوانید دربارش تحقیق کنید راستی اگه شما خاطره ای ترسناکی دارین بگید 😐😁
خوب این خاطره درباره ای کلاس زبانمه که یه روز معمولی بود یادم نمیاد چند شنبه بود اما فکر کنم یا دوشنبه بود یا چهار شنبه معلم داشت درس میداد که یهو یه صدای مثل زززززز تو گوشم بیچید شاید این اتفاق برای شما هم اتفاق بیفته و یه صدای گوش خراشی تو گوشتون بیاد ....
خوب شاید بگید خوب برای همه پیش میاد این که ترسناک نیست صبر کن 😐✨ یه تعوری هست میگه وقتی این جور صدا ها رو میشنویم یعنی یه ر.و.ح. از عزیزانمون یا ر.و.ح. های دیگه .... میخواستم باهامون ارتباط بگیرن وقتی من این صدا شنید یکم بعد این صدا تبدیل شد به پچ پچ و انگار یکی داره زیر گوشم پچ پچ میکنه اما اون لحظه همه ای بچه های کلاس نشسته بودن و هیچ کس پشت من نبود 😱🧟♀️ یعنی ..... بقیش رو شما پر کنید ✨😁 بای به قسمی که خوردی عمل کن 😐🔪
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میگم شاید تو خون جادوگری داری مطمئنی از هاگوارتز برات نامه ارسال نشده؟
بالا بردن ظرف کار هر کسی نیست!
😂😂😂😱😱😱😱😱
اتفاقاتی که برا من اوفتاد مثل سگ ترسناکه تستشو ساختم ولی منتشر نشد🫥😐😑
دقیقا 👌👌👌👌
😂😂😂
چه جالب اسم منم تبسمه 😐😐😐😐😐
عه بلخره یه تبسم دیگه 😁😆
یه روز که مسافرت بودیم خواستیم بریم شمال بعد ساعت ۱۱ دیگه دیر وقت بود رفتیم خونه خالم(خونش تو کرج هست)شب اونجا خوابیدیم اما قبل خواب من دراز کشید بودم به پنجره نگاه میکردم که یهو بکی از پنجره نگام میکرد منم ترسیدم رفتم سمت پنجره پرده
پشمامم 😐🍃
وایی اون تو گوش صدا میده برای منم افتاده 😰
بچع بودم وسایلم گم میشدن بعضیاشون یکجای دیگه پیدا میشدن بعضیای دیگه هیچوقت پیدا نشدن و یه صدایی سه بار منو صدا میزد یکبار فک کنم صدای یه ناشناس بوده شایدم بچه بار دوم صدای یه زن بود و بار سوم که اخر بود صدا یه مرد بود کلفت بود اسممو صدا میزد وقتی که صدا میزد به مامانم گفتم اون گفتش که اون شیطونه ولی شیطون مگه میتونه تغییر صدا بده و دیگه اون صدا ها تموم شدن و گم شدن وسیلام متفوقت شده بودن 😰
برگاممم 😐🍃
منم یه خاطره دارم
یک روز کمدم رو دیدم کاملا درش بسته بود
ولی شب که داشت می شد دیدم یکی از دراش که خیلی بالا بود یکم باز بود
ولی کسی نرفته بود توی اتاقم
و اون در هم خیلی بالا بود ( ۴ تا در داره )
اون زمان من گرخیدم
پشمااااامممم 😐🍃🍃
آجی برگام ریخت 😐🍃😂
یه اتفاقی هم برای من افتاد پارسال خونمون پر مربا شده بود هر روز مربا می خوردیم 😐😂یه بار ساندویچ کرده بودم برای فردا مدرسم بعد صبح بیدار شدم دیدم ساندویچه نیست😐بعد از مدرسه برگشتم دست نخورده همون جا بود😨(کسی هم بر نمی داره من قایم می کنم تو کابینت آشپز خونمون کسی نخوره😂😂)
ووااااییی این اتفاق برای من هم افتاده 😐🍃
😨😨
اینا در مقابل خاطرات و.ح.ش.ت.ن.ا.ک من چیزی نیست 😐🍃
بله 😐✨
من نمیخوام بقیشو بخونم🥴🥺💔😐
عزیزم ولی بخون 😐✨