خب ارمیای خوب دیدید به قولم عمل کردم تازه چیزی به ۳۰ تایی شدنمون نمونده خیلی دوستون دارم قشنگای من. تستچی جان مادرت جانم فدای رهبر منتشر کننن
سلام.من مینسوآ هستم از کره. میخوام توی این رمان داستان اشنایی و ازدواجم با کسی که همیشه ارزوش رو داشتم بگم. ولی بزارید توی این پارت از الانمون بگم. اینکه چقدر خوشبختیم. الان هم یه دختر دوماهه داریم. هوسوک خیلی خوشحاله. خب دیگه بریم سراق دوسال قبل زمانی که من یه دکتر بخش ارتوپد بودم.......
.....دوسال پیش..... ؟؟: خانم جانگ میشه بیاید. من: بله چیشده؟ ؟؟:یه بیمار داریم پاهاش شکسته میشه بیاید اورژانس ببینیدش یه ادم معروفه من:باشه اومدم. ......در اورژانس..... من:همراهش کیه؟ جیمین و تهیونگ:ما من:چجوری ضربه خورده جیمین: روی پاش سه تا نرده بون افتاده بیهوش شد (با گریه) من:بیمارو ببرید اتاق عمل تهیونگ:(با هق هق) حالش خوب میشه؟ من:اگر استخوان پا لح نشده باشه اره چیزی نیست تهیونگ:اگه لح شده باشه چی من: دیگه نمیتونه راه بره ......بعد عمل..... تهیونگ: دکتر حالس چطوره میتونه راه بره؟؟ من: خداروشکر استخوان پا شکسته بود و تونستیم ترمیم کنیم ولی اقای هوسوک باید دو تا سه هفته اینجا باشن. جیمین: خو خوبه .....توی اتاق..... جی هوپ: من...من کجام؟ من:سلام میبینم که بعد ۴ ساعت بیدار شدید هوسوک: شماها کی هستید.؟ خواستم یکمی بترسونمش چون خیلی ترسیده بود. من:مافیای اعضا بدن هوسوک: چی کمکک من: باشه بابل بچه اروم باش من دکترت هستم پاهات شکسته دارم ازت مراقبت میکنم راستی اعضا هم اون بیرونن الان میان هوسوک: اوکی
من: یه سوال؟ هوسوک:بله من: درد نداری؟ هوسوک: چرا میپرسی؟ من:اخه خیلی خندونی. هرکی دیگه جای تو بود یه عالما گریه میکرد هوسوک: بعید نی که به من میگن هوپ من: اقای هوپ یه دقیقه چشمات رو ببند میخوام یه امپول تقویتی بزنم یه سرم همبزنم هوسوک: درد داره؟ من: اونجوری که من میزنم نه(لبخند)........خب تموم شد هوسوک: میشه دوستام بیان تو؟؟؟ من:باشه فقط برای ۱۷ دقیقه ۱۷ دقیقه بعد اگر نرن بیرون خودم بیرونشون میکنم فهمیدی یا نه هوپی؟؟ هوسوک:باشهه
جیمین: سلاممممم به امید من ......داستان از زبان هوسوگ.... نامجون: حالت خوبه جین:پاهات درد نمیکنه شوگا: دکتر خوبی داری؟ من:اره خوبم خوبم. راستی تهیونگ کجاست؟؟؟؟ نامجون: بعد اینکه بهوش اومدی رفتش چون اون خودشو مقصر میدونه من: اوخی صدا کلفت من ناراحت شده؟من از دست اون ناراحت نیستم کی گفته تقصیر اون نیستش که جونگ کوک: هیونگ یه سوال. من:بگو هرگوش خنگ. جونگ کوک: اون دکتره که از پنجره نگا میکنه کیه چرا انقد عصیانی نیگا میکنه تلسیدم من: اون دکترمه. وای ۱۷ دقیقه شد پاشید برید الان دعواتون میکنه از اینجا میدازنتون بیرون بیرون جونگ کوک: بای بای هیونگگگ
خب خب ارمی های قشنگم من اینو داستان رو گذاشتم به اون یکی داستان هم احمیت بدید من برای دو جفتشون زحمت میکشم به اونا هم سر بزنیدااااا😍😍😍😍😍
بای بای ارمی قشنگم دوستون دارم. لایک کامنت فالو یادتون بره میام سوسک میندازم به جونتون.😂😂😂😂😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (2)