پارت ۵/۶پارت
پارت ۵
که من نمیمرم من تا اون لحظه انقدر خوشحال نشده بودم یعنی مهتاب شبل زاده نمیمیره همون شب با یه حعبه شیرینی رفتیم خونه ی باباینا و دوتا خبر خبر داشتم براشون یکی این که زنده میمونم ویکیش هم این که من مامان شدم و امیر بابا نمدونستم چطوری بگم وقتی رسیدیم عمو علی و زنعمو الهام هم اونجا بودن امیر وقتی مامان باباشو دید که بعد از ۳ سال از آلمان اومده بودن خیلی خوشحال شد
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)