
سلام اینم پارت جدید کپی ممنوع عکس این پارت هانیک هست
رفتم پیش النا گفت چی شده ؟؟ گفتم باورت نمیشه گفت چی رو قضیه رو براش گفتم گفت حالا این چه ربطی به ما داره گفتم یعنی پیتر متوجه اومدن من شده 😃😍 گفت مگه تو با اریک نیستی چرا هنوز به پیتر فکر میکنی چون نمیتونم هیچ جوره از فکرم بیرونش کنم بعضی موقع ها حتی داخل خوابم میاد گفت الن اریکم احساسات داره گفتم نمیدونم چی کار کنم کلا گیجم 😵😵 گفت باید فکر کنی ببینی کدوم یکی رو دوست داری نمیشه هم پیتر
هم اریک آبجی خوشگلم گفتم حق با توعه بهش فکر میکنم رفتم توی اتاقم کیفم رو پرت کردم یه ور کفشامم یه ور نشستم روی تختم و فکر کردم یه اریک یا پیتر اما کدوم یکی تا صبح با خودم کلنجار میرفتم که اریکا پیام داد سلام خوبی 🙋🙋 گفتم ممنونم چه خبر گفت هیچی فقط خواستم بگم من به مهمونی دارم امشب اگر میتونی بیا گفتم باشه حتما و رفتم پایین و رفتم دانشگاه بعد از دانشگاه یه پیام اومد روی گوشیم بازش کردم از طرف اریک بود
نوشته بود میای باهم بریم بیرون گفتم باشه گفت آدرس رو برات میفرستم اما باید پیاده بیای گفتم مجبورم گفت آره 😜😝 گفتم باشه 😒😑😣 رفتم خونه یه لباس کرمی پوشیدم با یه شلوار طوسی با کفش های بند دار توسی و گوشواره هامو انداختم یه گیره ی قشنگ به موهام زدم و یه رژ مایل به قرمز زدم😌 ناخنامو سوهان کشیدنم و رفتم مدیا مردم تا رسیدم کنار پل برج ساعت 😞 دیدم اریک اونجاست گفت بلاخره رسیدی گفتم تو اگر جای من بودی چیکار میکردی از اون سر شهر پیاده بیای تا این سر شهر
اگر تو بودی یکم استراحت نمیکردی ها 😡 گفت باشه حالا عصبانی نشو گفتم حالا کجا میریم ؟؟؟ گفت پیاده روی تا شهر بازی گفتم جانم من تا اونجا پیدا بیام 😱😠 گفت بله گفتم بله بلا گفت بجای غر زدن راه کن زود تر میرسیم گفتم باشه 😬😒 اریک انگار تو خیلی به پیاده روی علاقه داری گفت آره عاشقشم گفتم برعکس تو من اصلا ازش متنفرم و همینطور ادامه دادیم تا شهر بازی از زبان اریک میخواستم الن رو اذیت کنم گفتم بجای شهر بازی به روستورات اون ور تر هست بریم گفت نه همینجا خوب من دیگه دانم تاول زدن 😭😭😦 گفتم شوخی کردم بابا گفت آخ اریک من تو رو میکشم 😣😣
و رفتیم سوار چرخ و فلک که الن گفت لندن شهر قشنگیه از این بالا گفتم آره خیلی قشنگه مثل چشای تو 😍 گفت ممنونم 😳😳 که صورت مونو نزدیک هم کردیم و همو 💏💏 💏💏 💏💏💏💏💏💏💏💏💏💏 بوسیدم از زبان الن منو اریک همو بوسیدیم 💏 من سرخ 🍅😳 سرخ 🍅 بودم که گفنم اریک من خیلی گرسنمه بریم یه چیزی بخوریم گفت آره بعد خوردن 🍝🍝 هامون رفتیم خونه منم رفتم آماده شدم برم خونه اریکا
یکم استراحت کنم دستم درد گرفت 😭😭
یه لباس زمینه کهکشانی براق آستین بند دار پوشیدم و یه کفش کهکشانی براق پوشیدم با پالتوی خز بنفسم پوشیدم و مواهم رو گیس کردم یه رژ بنفش هم زدم 😌 ناخنامو لاک بنفش زدم و رفتم که دیدم عروس خانم هم اینجاست (منظورش هانیکه) حوصله اینو ندارم 😒 اه چقدر لباساشم زشته که پیریل و فیسرگ اومدن پیشم که فیسرگ پرید بغلم گفت سلام خاله الن گفتم سلام خوشتیپم خوبی گفت آره که پیریل اومد گفت خوش اومدی عزیزم گفتم ممنونم
که موقع بازی بود همه نشستیم بازی این بود که یه نفر یه کلمه ای رو میگه که اگر حرف اولش رو برداری یه کلمه دیگه بشه که اول نبودن من بود گفتم تمیز، میز بعدی یه نفر دیگه بود بعد از اونم نوبت هانیک بود نگاه به من کرد و گفت پیوند، وند که نوبت پریل بود نگاهی بهش کرد و گفت ملوس،لوس خانیک آتیش گرفت بعد از مهمونی رفتم خونه لباسام رو عوض کردم که آبجیم اومد تو گفت خوبی گفتم آره فقط دارم به حرفات فکر میکنم فکر کنم حق با توعه من اریک رو انتخاب میکنم
گفت آفرین خوشگلم شبت بخیر گفتم شب تو هم بخیر که رفتم نگاه 🌟 ستاره ها کردم و بعد خوابیدم 😪😴😴😴.
پایان پارت
لطفاً کامنت کنید
اگر اشتباه تایپی داشتم ببخشید 💝💝
بابای ✋✋✋✋✋✋✋🌷🌷🌷
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (1)