
یعنی ناظر من این رو بار 42 ام دارم میذارم. ردش بکنی گردنت رو کج میکنم
چند هفته بعدً وارد اداره شدم. نشستم پشت میز. دلم خیلی درد میکرد. نمیدونم چرا نقش منفی های این داستان انقد به شکم من علاقه دارن فرت فرت چاقو میکنن توش😐 نویسنده کو شکابت دارم منو بفرس به داستان دبگه😠(میخوای بکشمت😐) غلط کردم (نه دیگه دیر شد. توسط کسی که یه روزی دوستش داشتی کشته خواهی شد😈) چیییی ادرینننن؟؟؟؟ صبر کن :/ من که عا*ق کسی نیستم :/ (نمیگم کیه. احتمالا ادرین😈 پارت اخر نزدیکه😏) شکر قهوه ای خوردمممممممممممممممممممممم ادرین وارد اتاق شد و به عالمه پرونده گذاشت روی میزم. گفت باید تا اخر امروز امضاشون کنی. گفتم اینکه امکان ندارهههه تا ابد طول میکشهههه. بیشترش رو ورداشت و گفت اینا مال توعه. اگه بالای یکیشون اسم من بود بیارش تو دفترم. مشغول امضا شدم. اونایی که مال ادرین بود پ جدا کردم. امضا که تموم شد رفتم تو دفتر ادرین. کاغذ ها رپ گذاشتم روی میزش و از دفتر رفتم بیرون اخه تو دفترش نبود دلم رو گرفتم
حواسم به جلوم نبود. خوردم به یه نفر. جفتمون خوردیم زمین کاغذاب تو دستش افتاده بود همونطور که داشتم جمعشون میکردم گفتم ببخشید حواسم نبود عذر میخوام. سرم رو بلند کردم که یه پسر رو دیدم. یه تیکه از موهام رو ضورتم بود دادم پشت گوشم و و اون طرف رو نگاه کردم برگه ها رو دادم بهش و به خجالت رفتم سمت دفترم.
منکه هیچ وقت اینطوری نشده بودم. روز های اینده هم بهش برخورد کردم. از اداره رفتم لباس فروشی. که یه لباس توجه ام رو جلب کرد. ولی خوب خیلی گرون بود چند دقیقه نگاهش کردم. همون پسره که اونروز دیده بودم اومد. گفتش. سلام بانو. (اسمش رو نمیدونه میگه بانو) از اون لباس خوشتون اومده؟ //اهم اوهوم اوم. اره ولی خوب پولم نمیرسه // میخواید من حساب کنم؟ // ام.. اوم.. نه لازم نیست. بعدا میخرمش. اخر برج پول دستم بیاد میگیرم. ام.. اها میشه بپرسم اسمتون چیه؟ // بنجامین . بنجامین تنسرومی و شما؟ // اهم اوم... مرینت دوپن چنگ.
خوشبختم مرینت // اوم منم همینطور. خواستم پاشم که با کله خوردم زمین. فهمیدم پام سر خورد. از زبان ادرین. تو فروشگاه بودم که یه پسره جلوی مرینته و اون رو داره بلند میکنه. 😡 رفتم 1جلو و گفتم. مرینت ایشون کی باشن؟ // ام. چیزه این رو الان تو فروشگاه دیدم. پام سر خورد. بعدم فهمیدی دیگه نه؟// تو برا غریبه لپات سرخ نمیشن. اسمش چیه؟ // ن...نمیدونم (بنجامین):بنجامین هستم ایشون کی باشن مرینت؟//اسمت رو میدونه بعد میگی اسمم رو نمیدونه؟// م..من نگفتم اسمم رو نمیدونه. من گفتم اسمش رو نمیدونم. تو اداره دیدمش از برگه های تو دستم اسمم رو فهمید (داره دروغ میگه ادرین بزن تو دهن بنجامین چیییییییییییییزززززززززز نهه نزن داستان جالب میشه با بنجامین / بزنم یا نزنم؟/بزنی میکشمت / باشه نمیزنم) // باشه تو راست میگی بیا بریم مرینت. و دستش رو کشیدم. دستش رو از تو دستم در اورد. گفتش چند بار بگم. من. به. تو. حسی. ندارم. تو همکارمی. یه همکار فهمیدی؟ من عا*ق کسی تو این دنیا نیستم حتی بنجامین. من اونم به عنوان همکار میبینم. هیچ کس رو ع*ق خودم نمیدونم. فهمیدی؟؟؟ ببین. درسته. بهم پیشنهاد از*واج دادی. خواستی باهات باشم. گفتم بعدا جواب میدم. الانم جوابم *نه* هست میفهمی *نه* //
از چیزی که گفت بغض به گلوم چنگ زد گفتم. پس تمومه. یا من از اون اداره کوفتی میرم یا تو. و دور شدم. از زبان مرینت. (فعلا بنجامین رو نمیگم) بنجامین رو هول دادم و گفتم تویه لعنتی.اگه ادرین بره میفهمی چی میشه؟ تو یه.....
ککککککککککککککککککککککککاااااااااااااااااااااااااااااااااااتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت (وجی: مرگ کر شدم) خوب اینم از این پارت. پارت بعدی رو بعد از تایید میزنم.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام دوستان🤗❤️
🍞🍖🍔🧆🍟🥚🌯🌮🍚🥮🍣🥫🥣🍱🍵🥛🍻🍺☕🍯🍭🧁🍼 🧃🍹🥮🥗🍿🍱🥫🌭🍕🥓🥞🥐🥨🌮
یه رستوران تاسیس کردم💖✨
به رستوران من بیاید و کلی غذای خوشمزه سفارش بدین و لذت ببرین کلی غذا و دسر و نوشیدنی خوشمزه داریم😊😁
آدرس رستوران:به پروفایل و نظرسنجی من بیاین(رستوران استار🌌) ♥️🙂😊
🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌🌌
صاری بخاطر تبلیغ🥺🤗❤️
فرزندم خوشمزگی غذا به واقعی بودنشه :/ بی زحمت فارش که میدن پیک کن بفرس در خونشون
عزیزم جهت فانه
من فان حالیم نیست من فقط مبخورم😂😂😂😂
ای شکمووو😅😂😂🤦🏻♀️
هاااااا فقط نمد چرا هرچی میخورم از وزنم کم میشه😐 باید ۳۵ باشم ۲۰ کیلو ام😐😐😐
🤦🏻♀️
من منتشرش کردم 😁