9 اسلاید صحیح/غلط توسط: 김제니♥️ انتشار: 3 سال پیش 109 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
صلم خوبین؟؟
صلم صلم خوبین؟؟ ببخشید دیر شد😕درسا سخت شدن بخاطر همین نتونستم بزارمش😖خوب اگه میخوای داستان رو بخونی بزن اصلاید بعدی گلم😉😐
از زبان آیو=هووووفففف ساعت ۲ شده بود یعنی ۱ ساعت بعد شین هه و جونگ کوک قرار دارن.......ای خدا کی ساعت ۳ میشه حوصلم سر رفتههههههه........تو همین فکرا بودم که با صدا جیمین به خودم اومدم.....جیمین:آیو؟ حالت خوبه؟ کجایی؟؟.....آیو:ها؟ چی؟ اره اره من خوبم چطور مگه؟؟.....جیمین:اها خداروشکر هیچی صدبار دارم صدات میکنم جواب نمیدی اخه😕....آیو:ببخشید دیگه.....جیمین:اشکالی نداره راستی حوصلت سر رفته؟؟.....آیو:هوم اره بدجور سر رفته....جیمین:اها خوب باید یک ساعت صبر کنیم😖...(نیم ساعت بعد...یعنی الان ساعت شد ۲ونیم) هووووووففف.....آیو:جیمین جیمین ساعت ۲و نیمه تو آماده ایی؟؟.....جیمین:یااااح چته؟ نه نیستم باید برم خونه لباسم رو عوض کنم تو چی آماده ایی؟؟.....آیو:وای خدا جون بیا بریم دیگه دیرمون شد اره اره من آماده ام جیمین:خیلی خوب بریم......(۵ مین بعد) رسیدیم به خونه ی جیمین و رفتیم داخل و من توی حال روی یکی از مبل ها نشستم و جیمین رفت توی اتاق تا لباساشو عوض کنه.....خونه اش قشنگ و کیوت بور و خوشم اومد.....خوب برای ادامه بزن اصلاید بعدی گلم😉😐
توی همین فکرا بودم...که جیمین اومد و بعدش باهم رفتیم سمت خونه ی ما😶(۱۰ مین بعد)رسیدیم و یه خورده از خونه دور بودیم تا بهمون شک نکنن...ساعت رو نگاه کردم دیدم ساعت ۲ و ۴۵ دقیقس.....هوووف خیلی وقت داریم که.....(۱۵ مین بعد)بالاخره ساعت شد ۳....و شین هه ار خونه اومد بیرون و سوار ماشین جونگ کوک شد و راه افتادن و ما هم پشت سرشون رفتیم جوری میرفتیم که مشخص نبود داریم تعقیب شون میکنیم😎😎😎امیدوارم نفهمن که دای تعقیب شون میکنیم👽👽👽برو اصلاید بعدی قشنگم🙃🙂
درون ماشین جونگ کوک=شین هه:میگم به دوستت جیمین گفتی داریم قرار میزاریم؟ کوک:نه نگفتم تو هم بهتره به آیو نگی شین هه:چرا نگم؟ کوک:چون میخوام سوپرایز بشن😉😉😉شین هه:اوه باشه باشه چیزی نمیگم اما امروز صبح بهم پیام دادی مشکوک شد بهم...نکنه چیزی فهمیده باشه؟ کوک:نه امکان نداره....(چند مین بعد)رسیدیم به کافه و کوک ماشین شو پارک کرد و رفتیم توی کافه نشستیم..که چشمم به یکی اوفتاد واو چقدر شبیه جیمین و آیو هستن🤨🤔😮😯(بچه ها اینم بگم که جیمین و آیو عینک زده بودن تا نشناسن شون)ولی بیخیال شدم.....
از زبان آیو=رفتن به کافه و ما هم رفتیم توی کافه و دیدم شین هه داره با تعجب بهمون نگاه میکنه و همین موقع دست جیمین رو گرفتم و جیمین یه خورده تعجب کرد از این کارم و رفتیم روی یکی از میزا نشستیم که جیمین گفت:یاااح آیو! این چه کاری بود کردی؟ آیو:چه کاری؟ جیمین:همین دیگه دستمو گرفتی!!.....آیو:خوب ولش کن بعدا برات توضیح میدم ولی فکر کنم شین هه دید ما رو جیمین:اوکی عه واقعا؟ آیو:آره فکر کنم😕😕 جیمین:خوب ولش کن میگم بیا بریم برای چی اومدیم اینجا خو؟ آیو:عاا باشه بریم نه فقط میخواستم مطمئن شم که باهم قرار میزارن بریم....جیمین:اوهوم باشه بریم......بعد منو جیمین رفتیم توی ماشین نشستیم و رفتیم سمت خونه ی جیمین!! تعجب کردم و گفتم:یاااح جیمینااا اینجا که خونه ی توعه!! جیمین:آره خونه ی منه میخوام امشب پیشم بمونی...آیو:اوهوم اوکی باشه....بعد از ماشین پیاده شدیم و رفتیم سمت خونه🥺❤
از زبان شین هه=بعد از کافه رفتیم سمت خونه ی ما و من پیاده شدم و خداحافظی کردم و رفتم داخل دیدم بابا نشسته روی مبل و داره تلویزیون میبینه و دیدم آیو خانوم خونه نیس!!رفتم توی اتاقم و لباسم رو عوض کردم و روی تخت دراز کشیدم و زنگ زدم به آیو...(مکالمه ی شین هه و آیو)شین هه:یاااح آیو کجایی تو دختر؟ آیو:عوم من خونه ی جیمینم چطور مگه؟؟ شین هه:بزار ببینم تو اونجا چه غ.ل.ط.ی میکنی؟ آیو:بی تر ادب!!دوست دارم به تو چه اصلا؟ شین هه:خیلی خوب باشه پیش عشقت بهت خوش بگذره آیو:عوم!! اره میگذره بابای👋🏻👋🏻 شین هه:هعییی!! بابای👋🏻👋🏻👋🏻.......
خوب تموم شد کیوتاا🧚🏻♀️برای پارت بعدی ۲۰ تا لایک و ۱۵ تا کامنت❤
امیدوارم خوشتون آمده باشع❤🧚🏻♀️
بابای لاولییی🧚🏻♀️🧚🏻♀️🧚🏻♀️
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عالی بعدی رو هم بزار
میسی چشم🧚🏻♀️😉
عااالی بید
تنکیوووو
رمانت بد نبود عالی بود😂😄
مرسی عزیزم❤🧚🏻♀️
لعنتی چرا انقدر زیاددددددد😐
😊😉😐
عاالی بود پارت بعد زودتر 💗💗🥺
مرسی عزیزم چشم 😘🧚🏻♀️❤