10 اسلاید صحیح/غلط توسط: Yasamin انتشار: 3 سال پیش 6 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
اینم پارت ۲😍
باخنده گفت هی همچی .
با کالفگی سرم رو برگردوندم و گفت :شوخیت گرفته تو هم .به جای
این چرت وپرتها یه فکری بکن .
- میگی چه کار کنم .من از حاال مطمئن هستم این ترم افتادیم .پس
این ترم بخیال لیسانس .
- وای نه نگو ......
- حاال غصه نخور ،(در حالی که اشاره به رحیمی ،یکی از پسر
های کالس میکرد )بی لیسانس هم شوهر گیرت میاد .
- شیرین ،کم ادا بیا .
- وا ،مگه دروغ میگم .رحیمی بدون لیسانس هم میگیرتت.کم موس
موس کرده برات تاحاال .
با عصبانیت بلند شدم و شیرین رو که از حرف خودش خندش گرفته
بود ترک کردم.هرچی هم صدام کرد محل ندادم .
موقع بر گشت به خونه با همسر شیرین کلی شرکت رفتیم .اما همه
بی نتیجه.هروقت چهره بیخیال شیرین رو میدیدم حرصم میگرفت
.واقعا میدونستم اگه هم این ترم بیوفتیم بیخیال .اما من نه ،من خیلی
نگران بودم .آخه حقش نبود بعد از این همه سختی که کشیده بودم
مشروط بشم .اون هم الکی .من تمام درس ها رو بخاطر این ترم
پاس کرده بودم چون میخواستم این کالس رو بدون دردسر قبول بشم
تموم بشه بره پی کارش . نمیخواست تو همین یه روز جا بزنم .اون
هم بعد از این همه درد سر که برای انتخاب این رشته
کشیده بودم و با مخالفت مادرم مواجه بودم. هر جور که بود باید
جائی رو پیدا میکردم .
خسته و کوفته به اتاق رفتم .کسی خونه نبود .یه دوش رفت و
خوابیدم.
با تکونهای که هستی به میداد چشمام رو باز کردم .
_چیه باز؟
دستش رو به کمرش زد و گفت: میدونی ساعت چنده؟
- نه ،.مگه چنده ؟
- ساعت ۷ شب .
_ چی؟یعنی من اینقدر خوابیدم. پس چرا زودتر بیدارم نکردی؟
- بابا رو رو برام .مثل اینکه یه چیزی هم بدهکار شدی .
دستی به موهای بلندم کشیدم و گفت :آقاجون اومده .
- بله .تا حاال هم چند دفعه سراغت رو رفته .
از رو تخت بلند شدم . موهام رو شونه کردم و با هستی به طبقه پایین رفت.
تموم بشه بره پی کارش . نمیخواست تو همین یه روز جا بزنم .اون
هم بعد از این همه درد سر که برای انتخاب این رشته
کشیده بودم و با مخالفت مادرم مواجه بودم. هر جور که بود باید
جائی رو پیدا میکردم .
خسته و کوفته به اتاق رفتم .کسی خونه نبود .یه دوش رفت و
خوابیدم.
با تکونهای که هستی به میداد چشمام رو باز کردم .
_چیه باز؟
دستش رو به کمرش زد و گفت: میدونی ساعت چنده؟
- نه ،.مگه چنده ؟
- ساعت ۷ شب .
_ چی؟یعنی من اینقدر خوابیدم. پس چرا زودتر بیدارم نکردی؟
- بابا رو رو برام .مثل اینکه یه چیزی هم بدهکار شدی .
دستی به موهای بلندم کشیدم و گفت :آقاجون اومده .
- بله .تا حاال هم چند دفعه سراغت رو رفته .
از رو تخت بلند شدم . موهام رو شونه کردم و با هستی به طبقه پایین رفت.
آقام نگاهش به tv بود و اخبار گوش میکرد .سالم کردم و کنار مادرم
که مشغول پست کندن میوه برای آقام بود ،نشستم .آقام نگاه مهربونی
بهم کرد و گفت :سالم بابا .خواب بودی؟
لبخند زدم و گفت اینقدر خسته بودم که نفهمیدم چطور خوابم رفت .
مادرم زیر چشمی نگاه کرد و گفت:امروز که روز اول کالستون
بود
.چطور اینقدر خسته شدی ؟ !
سیبی بردا شتم و گفتم این ترم کارمون ساختهراس.باید هر دانشجو
بگرده یه شرکت مهندسی پیدا کنه این ترم اونجا مشغول بشه،وگرنه
فارغ و التحصیل نمیشه .من و شیرین هم بعد از کالس همراه
همسرش دنبال جایی بودیم.اما به هیچ نتیجه ای نرسیدیم .
مادرم که همش مخالف این رشته تحصیل برای من بود گفت :تقصیر
خودته اخه این هم رشته بود تو انتخاب کردی !این کار مخصوص
مردهاست .اصال ببین به جز تو شیرین دختر دیگه ای هم تو
کالستون هست .
نفس بلندی کشیدم و گفت مامان جون باز شروع کردی شما؟ !
آقام صدای tv رو کم کرد و گفت :خوب حاال اگه جایی رو پیدانکنین فارغ و التحصل نمیشید .
_درسته؟
اما این بی انصافیه .
- خدا از دهنتون بشنوه.تازه فقط 2 هفته وقت داری نه بیشتر .خیلی
ها از ترم پیش بخاطر همین موضوع مشروط شدن .
مادرم گفت :بی خود غصه نخور .از اول هم این رشته تحصیلی
مناسب نبود برای تو .
مادرم زن متدین و معتقدی بود با افکار قدیمی که زن باید از هر
نظر همسر نمونه و کدبانوی باشه برای شوهرش .همیشه هم تو
گوش من میخوند تو باید رشته انتخاب میکردی که بدرد فردات
بخوره .نه این که وقتی فامیالی شوهرت اومدن خونتون ،به جون
شوهرت غربزنن که زن رفتی یا عروسک .
در جواب مادرم گفت :مامان من این همه درس نخوندم که حاال
بیخیالش بشم .
- این همه رشته تحصیلی اد تو رفتی این رو انتخاب کردی که مال
مردهاس و .......
تو حرفش پریدم و گفت :بله بله میدونم اما حاال که من این رشته رو
انتخاب کردم و خیال دارم این ترم هم فارغو التحصیل بشم .تو رو
به پیغمبر بیخیال این رشته ما شو
مادرم نگاه تندی به من کرد و رو به آقام گفت :بفرما آقا رضا تحویل
بگیر.این همه زحمت بکش آخرش این طوری جوابتون رو بدن همش
تقصیر شماست .
آقام لبخند زد و گفت :باز همه کاسه و کوزه ها سر من شکست .
- بله دیگه ،شما این طور بارش آوردی .همیشه کوتاه اومدید .هر
وقت حرفی زدم بلکه این دختر سر عقل بیاد با یه لبخند سروته قضیه
رو هم اوردید حرفی نزدید
دو باره آقام لبخندی زد و گفت:مگه من جرات دارم رو حرف شما
حرفی بزنم
مادرم به اون چهره زیباش اخمی اومد و گفت :خوبه حاال شماهم .
دست رو در ردنش انداخت و گفت :الهی من قربون شما بشم مامان
جان،چرا بیخودی اعصاب خودتون رو خورد میکنید من غلط بکنم
جواب شما رو بدم و تو روتون وایسم .آخه مگه دوست نداری همه
به دخترت بگن خانوم مهندس .هان دوست نداری؟
مادرم روش و اون طرف کرد و گفت :بیشتر دوست داشت االن
خونه شوهرت بودی و نوه ام رو ب*غ*ل میکردم
د بیا باز مادر ما زد جاده خاکی
آقام گفت:ای خانوم چقدر عجله دری .م*س*تانه تازه 22 سممالش.نترس این خانوم خوشگل رو دستت نمیمونه
مادرم بلند شد و گفت :انشااله که این طور باشه .مگه یه دختر چقدر
میتونه خاستگار داشته باشه .ازوقتش که بگذره دیگه هیچ کس
نگاهش هم نمیکنه
فهمیدم که دوباره خبریه . گفتم
خب مامان جان بجای این همه طفره رفتن برید سر اصل مطلب
.موضوع از چه قراره ؟
مادرم دوباره کنارم نشست و گفت :
امروز که جلسه بودم حاج خانوم عباسی سراغت رو میگرفت .میخاد
واسه پسرش بیاد خاستگاری ..
به مغزم فشار اوردم تا حاج خانوم عبا سی رو به خاطر بیارم .از
اون خانواده های متدین و متعصب بودن .
مادرم گفت: پسرش رو چند بار دیدم .آقای به تمام معنا ست .دکترای
مغز و اعصاب. اروپا تحصیل کرده .
گفتم :خب !حاال من باید چه کار کنم
مادرم دست رو رفت و گفت .:بیا و این دفعه رو بیخودی تصمیم
نگیر, درست فکر کن
از جام بلند شدم و گفت :من هنوز درسم تموم نشده
- من هم به حاج خانوم گفت . گفت هیچ ایرادی نداره .منتظر میمونمتا درست تموم بشه
پوزخندی زدم و گفت :اصال این آقا ی دکتر من رو دیدن؟
- دیده ،عروسی سلیمه دختر عشرت خانوم دیده .وقتی تو سوار
ماشین
میشدی دیدتت .
ابروهام رو باال انداخت و گفت :پس من خیلی هالو هستم .چون از
اون شب چیز بخصوصی یادم نمیاد .
آقام بلند خندید و گفت :خوب حاال میخواهی چکار کنی؟
دو باره به طرف آقام بر گشت و گفت :نمیدونم آقا جون ،اگه هم
جایی رو پیدا نکنم این ترم مشروط میشم .
دوباره بلند خندید و گفت:این رو نمیگم که .پسر حاج خانوم رو میگم
.
لبهام رو مثل بچه لوس ها غنچه کردم و گفت :آقا جون ،شما هم .
هستی که تا اون موقع ساکت بود گفت:آقا جون ،این اصال قرار
نیست حاال حاال ها شوهر کنه فقط گفته باشم من رو پاسوز این نکنید.
مادرم چشم قره ای بهش رفت و گفت :
این حرفا به تو نیومده پاشو برو باال تو اتاقت .
آقام در حال خندیدن گفت:ولش کن خانوم چه کارش داری .
مادرم عصبانی به طرف اشپز خونه رفت و گفت:ببینید کی گفت ایندخترهات با این تربیت شما رو دستتون میمونن .
همونطور که پیش دستیها رو جمع میکردم میکردم رو به آقام گفت
:آقا جون حاال نمی شه شما یه فکری برام بکنید . شاید بین دو ستاتون
کسی با شه که جایی رو سراغ داشته باشه .
-واالبعید میدونم .اخه همه دو ست وآ شناهای من یک جوری همکار
خودم هستن وهمشون بازاری هستن . اما فردا تو بازار یه پرس و
جو میکنم ببین چی میشه ؟ .
******
فردا صبح حسابی کسل بودم .دیروز چون تا ساعت ۷ خوابیده بودم
شبش تا نیمه شب اصآل خواب نبرد .شیرین قبل از من رسیده بود
.به محض این که من رودید جلو اومد و گفت :
سالم ،چیه سر حال نیستی؟
در حالی که خمیازه میکشیدم گفت :موضوع این ترم زده تو پرم .
- از بس خولی .ول کن بابا .
- بله اگه من هم جای تو بودم همین رو میگفت .یک شوهر عاشق
،پولدار کردی که نمیزاره آب تو دلت تکون بخوره .
- دیدی حق با من بود .من که میدونستم سنگ این لیسانس رو بهسینه میزنی محض خاطر شوهر .....
بعد هم به طرف دیگه ای نگاه کرد و گفت :چه حلال زاده هم هست
با تعجب پرسیدم :کی ؟
- آقا داماد دیگه .
نگاه رو به طرفی که شیرین نگاه میکرد کردم .اه باز این رحیمی
کنه بود.داشت میومد به سمت ما.نیشش و نگاه تا بنا گوشش بازه .
رو به شیرین گفت :بهتره تحویلش نگیری .حوصله این یکی رو
ندارم اول صبحی .
رحیمی خودش رو به ما ر سوند و با لبخند سالم کرد .بی اعتنا سالم
کردم.اما شیرین ما شاله رو ی من رو زمین نگذا گشت و حسابیی
احوال پرسی گرم باهاش کرد .خودم رو مشغول بازرسی کیف کردم
.اما دیدم صدای نمی یاد .سرم رو بلند کردم دیدم هر دوشون زل
زدن به من .
رحیمی دوباره سر تکون داد .بابا این دیگه کی بود .اینطوری نمیشد
باید امروز تکلیفش رو با خودم روشن میکردم . هر چی ما خودمون
رو به کوچه علی چپ میزنیم این حالش نیست .
گفتم :کاری داشتید آقای رحیمی ؟
لبخند زد و گفت :این ترم آخر هم شروع شد و شما آرزوی اینکه
یبار من رو به اسمه کوچیک صدا کنید بدلم موند م*س*تانه خانوم ؟
این و باش ما کجا و این کجا .....!
با جدیت گفتم :من دلیلی برای این کار نمیبینم .در ضمن اصال دوستندارم کسی من رو به اسم کوچیک صدا کنه .
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
نظر بدین