♚ꫝꫀ ɪs ᭙ɪᴛꫝ ꪑꫀ♔ پارت 𝟭𝟬

جان رفت بیرون کلویی:به نظرت کار خوبی کردی که بهش گفتی؟الیا:اره اون حق داره بدون به کارات برس دوباره شروع گردیم با کارا .ℳ𝒶𝓇𝒾𝓃ℯ𝓉𝓉ℯ💖#موهامو خش میکردم ادرین داشت با گوشی ور میرفت خوبه الان کسی دارم که پیشم باشه اون برام مثل براده مثل مارسله ( به زودی بیشتر از برادر میشود😏😐😂) موهاموگیس کردم نشستم رو تخت ادرین به من نگاه کرد.ادرین:میدونستی لباس مشکی اصلا بهت نمیاد.مرینت:منظورت تیشرتمه؟دلتم بخواد.ادرین:باشه بابا قهر نکن .که یکی در زد.مرینت:بله؟کارل در باز کرد.کارل:خانوم اقای کارون میخواد با شما حرف بزنه.به ادرین نگاه کردم با اشاره به ادرینم گفته باید همرام بیاد از روی تخت بلند شدیم رفتیم پایین جلوی مامان بابا ایستادیم از استرس که الان چی میخوان بگه لباسمو تو دستم مچاله کرده بودم ...نکنه بگه که ادرین کارل دیگه نیان؟نکنه منو دوباره بفرسته کانادا؟وای مغزم قفل کرده .لوکاس:مرینت اقای مارک و اقای کارل و الیس.ماریانا:میشه سرو تهشو هَم بیاری؟لوکاس:همه ما مهمونی داریم میدونید این مهمونی مثل بقیه مهپونی هاست ولی چون چند عضو جدید توضیح میدم این مهمونی برای تعینن کردن جانشین منه( دیدین فرق داشت😐 ) ابه احتپال ۶۰ درصد مرینت جانشین منه ولی خوب این مهمونی زروریه از همه میخوام که حسابی حواستون جمع باشه دست از پا خطا نکنید متوجه هستین که.همه بله.ماریانا:میتونید برید.داشتیم میرفتیم که.لوکاس:مرینت وایستا.برگشتم پیششون به ادرین کارم علامت دادم که برن.رفت پیش مامان بابا.مرینت:بله پدر.لوکاس:بهتره حواستو جمع کنی نباید دست از پا خطا کنی تو باید جا نشین من بشی اگه این مهمونی خراب بشه چه تغصیر تو باشه چه نه من میدونمو تو.وا چرا فقط من؟ مرینت:چشم:ماریانا:برو یادته که باید توی مهمونی اهنگ بخونی باید امادش کنی.مرینت:چشم.رفتم تو اتاق ادرین که میدونستم پا گوش وایستاده هی پشو به زمین میکوبید .ادرین:این دیگه اخرشه.مرینت:نوچ اون که باهم کاری نداشت تو اون روشو ندیدی اگه نیاز باشه میزنه منو میکشه.ادرین:میشه کمتر حرف بزنی مگرنه من میدونمو تو.نشستم رو تخت ادرین جلوم چهار زانو نشست.ادرین:من کمکت میکنم ولی باید نقشه بریزیم نه؟مرینت:من یه فکری دارم بیا جلو .......ادرین:به نظر خوبه باید یه روز مرخصی بگیرم حالا چند روز تا مهمونی مونده؟مرینت:حدود۱۵ روز میتونی تر این مدت مرخصی بگیری .ادرین:اره

روی تخت دراز کشیدم به سقف خیره شدم چه قدر دلم میخواست کمی ازاد باشم من کلا ۱۹ سالمه نمیتونم انقدر فشارو تحمل کنم.مرینت:ادرین تو چندسالته؟ادرین:کار بدیه از یکی سنشو به پرسی.مرینت:میخوام ببینم با مارسل هم سنی یانه.ادرین:من ۲۳ سالمه دو ماه دیگه میشم ۲۴.مرینت:پس با مارسل هم سنی.ادرین:اره و فکنم تو ۱۹ سالت باشه اره؟مرینت:اره من از مارسل ۳ سال کوچیک تر بودم.ادرین:یه سوال اگه یه روز به فهمی مارسل برادرت نبود چه کار میکنی؟مرینت:اول این که برادرمه دوم چه فرقی داره من اونو بهترین برادر دنیا میدونم گر چه شاید اون لحظ ناراحت شم.ادرین:تو قلب بزرگی داری مرینت.مرینت:همه همینو میگن. بلند شدم گیتارمو در اوردم دفتر ملودیم گرفتم تو دستم.ادرین:داری چه کار میکنی؟مرینت:باید اهنگ بنویسم دیگه.ادرین:اهان باشه......مرینت: نفسم به نفست♡بنده دیگه بسه♡.......................مرینت:تموم شد اخیش.ادرین:صدای خیلی خوبی داری اینو میدونستی.مرینت:ممنون ولی علاقه به گیتار زدنو خوانندگی ندارم.ادرین:ولی برای من باید بزنی.مرینت:مگه زوره!؟.

تمام من کلاس دارم نمبتونم بیشتر از این بنویسم درک کنید باشه فالو فالو

♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡