فصل هاگوارتز𝑷12⚡🌸

خب اول خواستم یه چیزی بگم😹اول اینکه اعتراف کنم بنده تو شیفت و واقعی مانترا دروسلی هستم متاسفانه🤢البته میشم دختر عمو دادلی😂ولی خب بخوام روراست باشم دادلی رو وقتی از هری معذرت خواست دوست داشتم و خود هری هم از اون موقع با دادلی دوست بود😂چیه آقا اونطوری نگاه نکول😑😂خلاصه گفتم اعتراف کنم😂ولی من با دادلی دشمنم😂راستی بگم دیگه زندگی من پاترهد رو ادامه نمیدم😊خیلی کم طرفدار داشت و خب یکمم طولانی شده بود😂 برید بعدی داستان بخونید

خلاصه حرکت کردن به سمت هاگوارتز خلاصه اتفاقی نیوفتاد و منتظر فردا بودن و سال جدید😎⚡سال جدید شروع شد همه سر کلاس تغییر شکل بودن که مالفوی(دیانا لطفا مشخص کن با دراکو باشی یا نه😘🤩)اومد جلو:هه پاتح،بازم یه سال جدید و یه پاتح جدید.هری:شاتاپ ملفوی.دراکو:حاضری مسابقه بدی؟رز:ول کن هری.هری:آره.رز:هری ول کن.هری:کی؟رز:هری...هری با داد:بسه ر.....رز با داد بیشتر:ای بابا بسه دیگه مگه بچه ای؟😤و از اونجا رفت.همه هاگوارتز دور هری و دراکو بودن.دراکو:خب قرار مسابقه واسه کی؟هری:فردا راس ساعتی که معجون ساز یتموم شد.ملیسا:اوه ساعت پیک😂هرماینی:ساعت پیک که ۷ تا ۱۱ شبه و کلاس معجون سازی حدودا ۴ تموم میشه.ملیسا:نه برای هری پیک ۳تا۴ که اسنیپ تا میتونه ازش معجون میخواد😂کلا اون ساعت ساعت استفاده هری پس باید سعی کنیم هری کمتر مصرف کنیم🤣کلی:هر هر هر😐مسخره.تام بیا بریم.تام:بیا بریم بابا اینا شعور ندارن😒😒کلی:موافقم.سارا:نه که شماها شعورتون کامله😏تام:هرچی باشیم از تو بهتریم.سارا:هه به پا من نمیرسید.کلی:ول کن بابا بی عقله.سارا:با کی بودی؟کلی:با تو

خلاصه دعوا شد😂آنجلا:ای بابا باز دعوا.کورالین:میبینی؟آستوریا:نه فقط تو میبینی🤣🤣🤣کورالین:وقتی کاری کردم ای اتفاق در واقعیت بیوفته میفهمی.آستوریا:چی؟و یدفعه کور شد کورالین گفت:تا تو باشی وردای منو دست کم نگیری😏ایش و رفت.خلاصه یدفعه از اونور دیانا و هانا اومدن.هانا:سلام بچه ها.دیانا:دنو ندیدید؟پیش شما نیست؟مانترا:چرا اینجاست.دیانا: وای جدی!کو؟🤩مانترا به داخل جیبش نگاه کرد و گفت:دن کوچولو بیا بیرون!دن کوچولو!دیانا:😐مانترا:آهان اینجاست خودشو شبیه کیشمیش کرده.دیانا:😐😕مانترا:بزار یه بار دیگه صدا بزنم:دن!دن!یدفعه دن گفت:بله؟مانترا:یا مرلین واقعا اون تویی؟😳دن زد به شونه مانترا و گفت:واقعا انتظار داری اونجا باشم؟دن و دونا همراه هم بودن.دیانا:دن راستی خواستم اینو بگیری.دن:چیه؟دیانا:این مامولکه راستش میخواستم پیشت بمونه.دونا:خیلی هم عالی😳هانا:خوبی دونا؟دونا:آره!دن بعدا میبینمت😳و از اونجا رفت

خلاصه نوبت موسابقه شد😂سارا:باشماره سه من برید.یک دو....سیب!همه حرکت کردن و سارا دنبالشون که:هی من نگیتم سه وایستید!هوییییی!😑مسابقه چی بود حالا؟چرخ ورداشته بودن با قلم میزدن ببینن واسه کی تند تر میره.هانا و دیانا و کورالین و آستوریا و آنجلا و ملیسا و رز و دن و مانترا و دونا طرف هری و تام و کلی طرف دراکو بودن.مسابقه نتیجه مساوی داشت ولی وسطش مالفوی نامردی کرد چرخو فرستاد طرف هری😂خلاصه هری بدو دراکو بدو.🤣حالا دراکو هم جو گرفته بود یدفعه هری جا خالی دارد دراکو با مخ رفت تو زمین و هری با چرخش از روش رد شد😂با این حال تونستن زنده بمونن🤩