بهترین کتاب هایی که خوندم:)

داستان : رویای دویدن ، اثر : وِندلین وَن درانن ...جسیکای 16 ساله عاشق دویدن است. او در مسابقه‌ی دو چهارصد متر نفر اول می ‌شود و رکورد می ‌زند اما درست بعد از مسابقه تصادف می‌کند و یکی از پاهایش را از دست می‌دهد . روزهای اول ناامید و سرخورده است و حتی در ساده‌ترین کارهای روزمره‌اش هم دچار مشکل می شود . اما کم کم سعی مي‌کند با مشکلش کنار بیاید. در این حین با رزا آشنا می‌شود و زندگی‌اش تغییر می‌کند.و دوباره تلاش می‌کند به مسابقات برگردد

داستان:طلسم ارزو....نویسنده:کریس کالفر داستان در مورد یک خواهر برداره :الکس و کانر بیلی ک اینها تمام داستان ها و افسانه هارو بلدن و شنیدن چون مادر بزرگ و پدرشون یک کتاب خیلی بزرگ از همه داستان ها دارن و براشون میخونن و متاسفانه اونا چند سالی است که پدرشون رو از دست دادن و زندگی شون رو به راه نیست ولی یک شب یک اتفاق خیلی عجیب می افته...... می دونم خیلی بد توضیح دادم ولی لایک کنید اولین پستم تنکس

داستان: درخت دروغ...نویسنده:فرانسیس هاردینگ اینو خودمم هنوز کامل نخوندم برای همین خلاصه ی پشتش رو مینویسم دروغ های بزرگ خطرناک اند.و اگر قرار باشد به ازای هر دروغ بزرگ،بایک حقیقت بزرگ مواجه شویم میتوانند خطرناک تر هم باشند!! لایک کن پلیز

داستان: شعمدانی....نویسند: الیف شافاک خلاصه: شمعدانی، دختر بچه ای باهوش و کنجکاو است که تفریح مورد علاقه اش کتاب خواندن است. او از اسم خودش خوشش نمی اید ،او با خودش فکر میکند که فهماندن بعضی چیز ها به بزرگتر ها بسیار سخت است. یکی از چیز هایی که شمعدانی خیلی دوست دارد کتاب اطلس است که پدرش به او داده است و او همیشه کتاب را همراه خود دارد. در اطلس تصویرهایی وجود دارد که قصد دارد وقتی بزرگ شود به انجا ها سفر کند. در مقایسه با هم سن و سالانش بیشتر به طبیعت علاقه دارد و فکر میکند که انسان ها باید نسبت به محیط زندیگیشان بیشتر احساس مسئولیت داشته باشند. این موضوع که بزرگتر ها خانه ای را که در ان زندگی میکنند، تمیز نگه داشته ولی شهر و خیابان ها را کثیف می کنند برای او قابل درک نیست.