سلام مجدد گایز👋 اومدم با پارت سوم❣🤩 امیدوارم خوشتون بیاد. کامنت فراموش❤
( قبل از شروع داستان بگم که درسته که مرینت الان صاحب جعبه ی میراکلس هست ولی من تو داستان خود استاد فو رو صاحب جعبه ی میراکلس کردم گفتم که دیگه نگید😁)
از زبان لیدی باگ : یه دفعه به حالت عادی برگشتم و پلگ و تیکی پرت شدن😱😰 آدرین : ممم...مم..مرینتتتتت😳🤯 مرینت : وای خدای من نه تو هویتم رو فهمیدی!😱 آدرین : آآآ... آره ولی نگران نباش امممم به کسی نمیگم ( با خجالت زیاد گفت ) مرینت : وای خدا🤕 آدرین : اممم مرینت حالا که تو اممم لیدز باگی میشه همه چی رو برام توضیح بدی ( هنوز باورش نمیشه🤣 ) مرینت : خب تو بخاطر لوکا شرور شده بودی بعد به لوکا ضربه زدی و... ( همه چی رو براش تعریف کرد ) آدرین : وای نه خیلی متاسفم پلگ : ببخشیدا دو کوامی اینجا دارن از حال میرن😐💔 آدرین : ای وای پلگ ببخشید حواسم نبود ، بیا این بنیر واسه تو پلگ : وای کممبر گلم بیا بغل بابایی 🙄🤣 آدرین : مثل همیشه و بعد پلگ پنیر رو درسته خورد مرینت : بیا این ماکارون هم واسه تو تیکی😇 تیکی : ممنون مرینت...
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عالی بود
داستان منو هم بخونید