7 اسلاید صحیح/غلط توسط: ARIA انتشار: 2 سال پیش 128 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست

ناظم عزیز لطفاً منتشر کن چون پاره شدم سلام دوستان اینم از پارت ۱۷ ببخشید طول کشید چون درگیر امتحان بودم امیدوارم لذت ببرید



لینک کوتاه

توجه!

محتوای ارائه شده در این سایت توسط کاربران تولید می شود و تستچی نقشی در تهیه محتوا ندارد بنابراین نمایش این محتوا به منزله تایید یا درستی آن نیست. مسئولیت محتوای درج شده بر عهده کاربر سازنده آن می باشد.

  • جهت اطلاع از قوانین و شرایط استفاده از سایت تستچی اینجا را ببینید.
  • اگر محتوای این صفحه را نامناسب یا مغایر با قوانین کشور تلقی می نمایید می توانید آن را گزارش کنید.

سایر تست های سازنده

نظرات بازدیدکنندگان (137)
  • my war 18
    ..(یه نکته دوستان لوکا و کاگامی و فلیکس هویت ادرین مرینت می دونن چون مرینت بهشون گفته )از زبان ادرین.. گفتم . یعنی به همین آسونی شما 3 تا شدی یکی از سربازای ملکه هاننن . مرینت گفت. راستش خیلی خلاصه گفتم در ضمن چهار نفر فلیکس هم شد. یه خورده اعصابم خورد شد . گفتم فلیکس چطور پیدا کردین. مرینت گفت 6 ماه بعد از پیدا کردن لوکا من تونستم به درجه فرمانده ای رسیم. پیمان وفاداری به ملکه بستم و ملکه هم یه ارتش 100 بهم سپرد 2 ماه بعدش هم خبر رسید که خون آشام ها به یکی از روستاهای نزدیک پاری

    • نزدیک پاریس حمله کردن من با ارتش 100 نفر که شامل لوکا . و کاگامی هم میشه به اون روستا رفتیم وقتی رسیدیم همه ای خون آشام ها فرار کرده بودن اهالی روستا ک.ش.ت.ه شده بودن و خونه هاشون غارت شده بود همه جا روستا گشتیم چیزی جز ج.س.د های تیک تیکه شده پیدا نمی‌کردیم تنها جایی که نگشتیم کلیسای روستا بود کلیسارو وقتی گشتیم فلیکس اونجا پیدا کردیم لباس یکی از اعضای کلیسا تنش بود ولی خ.و.ن.ی . بود .اما خ.و.ن خودش نبود ظاهرا وقتی خون آشام حمله کرده بودن فلیکس قایم شده بود توی یه جایی تو کلیسا .هر چی ازش

    • کلیسا .هر چی ازش پرسیدم فایده نداشت هیچی جواب نمی داد از ترس سفید شده بود تو لحظه نمی دونم چی اونجا دیده که این قدر ترسیده بود ولی خب خلاصه آوردیمش به پاریس به قصر... خودم شخصا ازش بازجویی کردم..

    • فهمیدم وقتی تو جنگ بهمون خیانت کرد اون شخص (راویی . منظورش هوانگ بود ) به فلیکس خنجر زد و فلیکس هم همونجا بی هوش شد وقتی به هوش امده تو همون کلیسا بود. اعضای کلیسا فلیکس رو نزدیکی روستا پیدا کرد بود.و ازش مراقبت می کردن . تقریبا یک‌سال نیم تو همون کلیسا موند اعضای کلیسا مثل خانواده باش رفتار می کردن فلیکس هم تبدیل شد به یکی از اعضای کلیسا . گفتم یعنی کشیش کلیسا شد . مرینت گفت تقریبا ‌. و دلیل خیانتش هم این بود که از کت نوار و لیدی باگ یعنی من و تو کینه داشته . تو کلیسا هم شب روز دعا می کرد

    • تو کلیسا هم شب روز دعا می کرد بخاطر گناهاش . گفتم تو هم باور کرد به همین آسونی مرینت . مرینت گفت رفتارش اینو بهم ثابت کرد هر روز . روز و شب دعا می کرد . بعد از بازجویی آزادش کردم دیگه هیچ کاری باهاش نداشتیم . ولی بعد از ۱۰ دقیقه بعد از آزادیش خودش داوطلبانه می خواست سربازه قصر بشه آموزش دیدو به ملکه قسم وفاداری خورد و خودشو بهم ثابت کرد که عوض شد . گفتم ولی من بهش اعتماد ندارم .

    • پایان قسمت 18

برای ثبت نظر باید وارد حساب کاربری خود شوید.