معرفی داستان (یچیزی بین عشق و دیوانگی)

خب داستان درباره ی دختری به نام ملودیه که از خانواده و جایی که توش زندکی میکنه خستست پس با دوستش لونا که مادرش مرده و پدرش یه روا.نی هستش تصمیم به مهاجرت غیر قانونی میکنن.اما سر انتخاب کشور مشکل دارن چون ملودی میخواد بره آمریکا اما لونا کره.آخرم میرن کره اما وقتی میرسن لونا به یه دلایلی میمیره.بعد از اونجایی که ملودی دبیرستانیه تو دبیرستان با یه پیره ی دورگه آشنا میشه اما از پسره متنفره ولی پسره...

درباره ی ملودی:عاشق موسیقیه و آهنگ مینویسه اما پدر و مادرش مسخرش میکنن و همش خواهر کوچکترش رو حمایت میکنن.بهترین دوستش لوناست.قیافشم شبیه عکس بالاست👆👆👆همش تغییر مود میده اما در کل دختر بی تفاوتیه🎤لونا:یه دختر پر شور و هیجانه با مو های بلوند و چشمای آبی.مادرش رو از ۷ سالگی از دست داده و خواهر برادر نداره.پدرش هم هر روز بخاطر نمراتش اذیتش میکنه.تنها کسیه که از آهنگ های ملودی خوشش میاد.کیپاپره و بزرگترین آرزوش رفتن به کره هست اما همین که اونجا میرسه میمیره.

یه پسره(اسمش رو شما بگید اسم کره ای باشه)☺:مو های طلایی داره و چشاش سبز آبی.تو ی کمپانی کاراموزه برای همین به خودش مغروره.پدرش آمریکایی و مادرش کره ایه و بخاطر مادرش تو کرهست.تک فرزنده.یه پسر دیگه(اسمش با شما☺)اینم کاراموزه و از اون پسره بدش میاد.موهاش سیاهه و چشاش آبی یخی.سرد و بی تفاوته و احترام بلد نیست

یه دختره(اسمش با شما):ملودی اینو تو مدرسه از دست قلدرا نجات میده و باهاش دوست میشه.دختره دوست داره مدل شه اما نمیشه.موهاش قهوه ای و چشاشم قهوه ایه.گرم و دوست داشتنیه و تنها دوستش ملودی