فصل هاگوارتز𝑷10⚡🌸

بچه هارو به زور از هم جدا کردن و هرکس به راه خودش ادامه داد🤣خلاصه رفتن آماده بشن تا برن هاگوارتز که صدای دعوا تو خونه ویزلی ها اومد البته با گریه همه اومدن از جمله تام هری مانترا هانا دونا رز سارا کورالین کاترینا آستوریا آنجلا چوری ملیسا و همه خلاصه دیگه هی نگم همه اونجا بودن دیانا رو زمین افتاده بود و گریه میکرد و دن بالا سرش با عصبانیت وایستاده بود😳دونا:دیانا!همه به سمت دیانا رفتن به جز هری.هری روبه دن:چیکار کردی؟جریان چیه؟سارا:جریان اینه اون خیلی(بوق)که اینکارو کرده😒دن:خ.فه سارا:هوی دفعه آخرت باشه ها.دیانا:بسه بابا بسه😓ولم کنید فقط تنهام...کورالین:نخیر تو اینجا میمونی و حقتو میگیری!😠برای چی باهاش اینکارو کردی؟دن:دوست داشتم اصلا.هانا:ساکت شو!دن شک شد.هانا:خیلی بدردنخوری که اینطوری غرور دیانا رو شکستی😒کاترینا:برات متاسفم دنیل ریدل واقعا متاسفم.

کلی ناگهان وارد صحنه می شود و مات و مبهوت میماند.همه با حالت تاسف باری میروند به جز دونا.دونا:انتظار نداشتم😳تو نه...😕دن:حالا داشته باش و دونا رو کنار زد😑دونا:خداحافظ😊دن:ساکت بابا و رفت😒صبح روز بعد رز گفت:بچه ها بچه ها ببینید یه نامه داریم🤩بازش کرد و خواند:خانم ها و آقایان شما به این سال تحصیلی از هاگوارتز دعوت شدید!کلی:وای مرلین من مرلینروشکر!😃تام:دقیقا😍و کلی و تام زدن قدش دن از خواب بیدار شد اومد پایین بر خلاف دفاعات دیگر کسی به استقبالش نرفت.حتی هری.آستوریا:هری راستی تو آخر نفهمیدی کاربرد اردک پلاستیکی چیه؟آنجلا:من من من من میدونم😍برای خوردنه!چوری:چرت نگو بابا برای پوشیدن😑ملیسا:شایدم برای نوشتن؟🤩مانترا:نه قطعا نه.کاترینا:پس احتمالا دکور.تام:نه بابا برای بازی کردن😌کلی:هی راست میگه یه جا خوندم دقیقا همینو نوشته بود

خلاصه نگم براتون فردا صبح قرار شد برن هاگوارتز وقتی داشتن وسایلشون رو جمع میکرد کورالین متوچه شد در غیژ غیژ میکند ناگهان در را باز کرد و از جا پرید:هری تویی!؟🤩هری:آم چیزه آره باید باهات حر....حر.....کورالین:حرف بزنی؟هری:بله بله.کورالین:حالت خوبه عرق کردی؟هری:میشه یه جور غیر مستقم بهت بگم؟کورالین:البته چرا که مه این تلفنو بگیر منم اینو حالا زنگ بزن.کورالین:سلام هری.هری:بلو لو اله سلام😂چیزه یعنی الو الو سلام بله کاری داشتید؟کورالین:آه هری تو زنگ زدی😊هری:تو کیه؟الو صدا نمیاد کورالین:هری حالت خوبه؟ما دقیقا جلو همیم😐چطور صدا نیاد؟سارا:اه بابا بده من تلفنو پاتر سلام کورالین هری حرفتو بزن.هری:بهش بگو سلام حالش چطوره؟سارا:نکنه داری مسخره میکنی؟😑لنگه کفششو در آورد افتاد دنبال هری😂

خب دیگه برید پی درساتون🤣