سلام سلامــ بچه ها این یه داستان تک پارتیه چند پارتی نکردم چون پراکنده میشه بعضی وقتها پیدا نمیشه امیدوارم خوشتونوبیاد نظری داشتین تو کامنتا بگین اگه دوس داشتین لایک هم کنین💝
خب تو یه دختر 19 ساله ای که دانشجویی و رشته تجربی میخونی، با اعضای بی تی اس دوست خیلی صمیمی هستی ولی خب چون تو از نوجوونی تهیونگ رو بیشتر دوس داشتی باهم صمیمی تر بودین.. آها راستی خونه ی اونا نزدیک خونه توعه و همیشه باهم رفت و امد میکنین..
بعد یه روز تو و تهیونگ باهم میرین دوچرخه سواری( واو🤤) بعد تو یهو هواست پرت میشه میخوری زمین چیزیت نمیشه فقط یکم دستت خراش افتاد بعد تهیونگ گفت ( ببخشید میپرم وسط داستان ولی منظورم از /ت همون اسم خودتونه) /ت جونم چیشد؟ بعد توهم گفتی دستم خراش افتاد بعد تهیونگ گفت خب بریم خونه ولی تو گفتی نه خوبم تهیونگ هم عصبانی شد گفت اصلا خودت اینجا بمون(یا خدا بچم اعصاب براش نمونده😂) بعد توعم ناراحت شدی رفتی کتابخونه...
رفتی کتابخونه نشستی گریه کردی بعد یهو متوجه شدی که نامجون اونجا عه بعد نامجون اومد کنارت نشست گفت /ت اینجا چیکار میکنی؟ توهم گفتی هیچی ولی نامجون گفت میدونم داری دروغ میگی من به کسی نمیگم🤭( خدایا چه راز نگه دار) بعد توهم ماجرا رو بهش گفتی نامجونی هم گفت میخوای آشتیتون بدم؟؟ بعد تو گفتی نه اون خیلی عصبانی بود... نامجون هم گفت ای بابا خب پس بریم پارک! بعد باهم رفتین.
وقتی اومدین پارک تهیونگ هم اونجا داشت راه میرفت بعد یهو ترسیدی ولی نامجون رفت پیش تهیونگ و سعی کرد آرومش کنه ولی تهیونگ همونجور عصبی بود( خود خدا) بعد نامجون برگشت و به تو گفت تهیونگ امروز میره کلاس جودو توهم برو شاید تونسین باهم آشتی کنین بعد تو گفتی باشه و رفتی خونه که آماده بشی...
وقتی حاضر شدی رفتی کلاس داشتی تمرین میکردی هی به تهیونگ نگاه میکردی ولی اونوبهت محل نداد توهم ناراحت شدی همنطور در حال تمرین بودی که دستت با شدت زیادی به یه جا کشیده شد و خون اومد(وایی😬) ولی تهیونگ بازم محل نداد و استادت اومد دستتو پانسمان کرد..
کلاس تموم شد ولی داشت بارون میومد تهیونگ چتر داشت ولی تو نداشتی بازم تهیونگ بهت محل نداد ( ای خدا) بعد تو خواستی از یه راه دیگه بری ماشین نداشتی پس بایددبا تاکسی میرفتی سوار شدی ولی تاکسی با سرعت رفت یه جای دیگه تو هم دادمیزدی کجا میری؟ راننده هم گفت بخاطر خودت مجبوریم این کارو کنیم.، بعد تو گفتی چه کاری چرا برای من بعد گفت دیگه نمیتونم بگم و یه نفر دیگه تو ماشین بود بهت یه آمپول تزریق کرد که بیهوش شی بعد بردنت توی جنگل بعد یکی رو گذاشتن که اگه بیدار شدی بیهوشت کنن بعد تو بازم بیدار شدی با عصبانیت گفتی من کجام بعد اونی که پیشت بود یه داروی قویتر تزریق کرد ک بیهوش شی بیهوش شدی بعد بردت توی ی کلبه کوچیک. (نترسید چیز بد نداره من م.. نـ.. ح... ر... ف.... نیستم💝)
خب حالا تهیونگ تو راه خونه بود گفت بزار ی کادو بگیرم که از دل /ت در بیارم کادو رو خرید یه گردنبند کیوت رنگین کمونی وقتی اومد خونه دید پرسید که /ت برگشته اونا هم گفتن نه تا شب منتظر موندن دیدن خبری نیست نه تلفنش رو جواب میده نه اینکه گفنه کجاست اعضا پرسیدن اخرین بار کجا دیدیش تهیونگ هم گفت اخرین بار دیدم سوار تاکسی شد تاکسی هم با سرعت رفت اعضا هم خیلی نگران شدن گفتن پس کار تاکسی بوده تهیونگ هم هی خودشو سرزنش میکرد اعضا بهش میگفتن خودتو سرزنش کنی برنمیگرده
رفتن پیش پلیس و گزارش دادن بعد افراد کلانتری هم رفتن دنبالش بعد افسر گفت نظرتون چیشه گوشیش رو ردیابی کنیم بعد گفتن اره میشه بعد گوشیشو ردیابی کردن فهمیدن توی جنگله رفتن جنگل و گشتن وقتی رسیدن تهیونگ گفت بزلرین منم بیام بعد باهم رفتن داخل و تهیونگ تو رو دید که بیهوشی کسی که کنار تو بود رو دستگیر کردن تو رو هم بردن بیمارستان، بعدش دکتر اومد گفت که دوبار بیهوش شده و یکم دستش زخم شده و ضربه خورده تهیونگ هم خیلی ناراحت شد ولی بعد از سه ساعت وقتی که ساعت 5 صبح بود به هوش اومدی و ترسیدی که کجایی ولی بعدش تهیونگ و اعضا اومدن داخل
وقتی اعضا اومدن حال تو رو پرسیدن تو هم گفتی خوبم نامجونی همویه چشمک مهربون به تو زد و تهیونگ هم محکم اومد بغلت کرد و گفت معذرت میخوام نباید بهت بی محلی میکردم تو هم گفتی اصلا اشکال نداره منم باید به خرفت گوش میدادم تهیونگ هم اون گردنبند کادویی رو بهت داد که خوشحال بشی و بعدش تا ساعت 8 صبح موندی بیمارستان بعدش نرخص شدی و با خوشحالی برگشتی خونه البته چند روز پیش اعضا موندی چون باید ازت مراقبت میکردن ( اشکم🤤) هی باهم میرفتین بیرون و حال میکردین وقتی بهتر شدی باهم رفتین شهر بازی و کلی بهتون خوش گذشت و هیچوقت احساس تنهایی نمیکردین(خدایا منم موخام😍💜)
خب این داستان هم تموم شد البته بگم این اولین تستم بود اگه از اعضای دیگه خواستین بگین حتما میزارم اگه خوشتون اومد لایک کنین چون خیلی سخت بود ولی همونقدر شیرینه🤤 راستی بیاین نتیجه چالش داریم💞😍😘💞
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خیلی قشنگ بود لطفا بازم از اینا بزار دفعه بعدی از جیمین بزار
خوشگلم گذاشتم حالا شما چک کنید ولی هنوز تستچی منتشر نکرده اخه چرا😖
صلام چاگیا 🥢🌙
ما جی آیدل هستیم 🌙🥢
گروه ما متشکل از۶ تا عضو ناناص🌙🥢
یوکی کیوتمون♫︎
سویون ناناصمون♫︎
مینی مهربونمون♫︎
جیل کیوتمون 🥢
سوجین مهربونمون🌙
میون خوشگلمون🌙
به فنامون میگیم 🥢نورلند Neverland🥢
نورلند ما میشی ؟☁️