رمان طنز و عاشقانه چرخ گردون

*پارت چهارم چرخ گردون* از زبون *هلنا* آرسین ــ هف فردا باید عصر برگردیم تحویلش بگیریم هنوز کار داره من ــ خیلی خب اوکیه آرسین ــ بریم برگشتیم که دیدیم بچه ها دارن تو ماشین جیغ میکشن وااای ابروم رف ارسینو فقط قیافه ش دیدنی بود زود رفتم تو ماشین من ــ هوووی یواش ابرومون ارسین چی فکر میکنه حالا مهی ــ واااای هلنا باورت نمیشه پزشکی دراومدیم

آرسین وارد ماشین شد و گفت چی شده؟؟ کاترین ــ پزشکی قبول شدیم من ــ واقعا؟؟ کجا؟؟ جِرِن ــ همه مون با هم تو تهران تو یه دانشگاه پزشکی من با جیغ ــ وااای خیلی عالیه پری مال منم بزن ببینمممم پری ــ بیا واردشون کن تمام رمز و کد ملی و اینا رو وارد کردم و منتظر شدم نتیجه در بیاد آرسین بیشتر از من کنجکاو بود.. پری ــ حالا اگه در بیاد آرسین ــ اگه تهران قبول شین همه تون که خیلی خوبه من ــ اره مهی ــ وااای تو هم پزشکی با ما ای من ــ چی؟ بده.. بده ببینم پری ــ بیا

من ــ واااای باورم نمیشه یوهوووو آرسین با خنده ــ خیلی خب بسه چقد میخندی من ــ وای همه مون یه جا قبول شدیم کاترین ــ 1 ماه دیگه مونده تا شروع دانشگاهمون مهی ــ نه کمتر جرن ــ خیلی خب ولش.. خبب هلی باید شام دعوتمون کنی بیرون آرسین داش با تعجب نگا میکرد من ــ از کی تا حالا بهم میگین هلی؟ پری ــ از وقتی که فهمیدیم آرسین اقاتون بهت میگه هلی آرسین ــ فک میکردم فقط من بت میگم هلی من ــ حالا شما هی بگین هلی بدم میاد یاد هل میفتم با این حرفم ترکیدن و ارسین هی میگف هل هل هل من ــ بسه دیگه دلقک خیلی هل حروم کردی برو شام ببرمون یه جایی آرسین ــ من؟ من ببرم؟؟ شما قبول شدیناااا شما باید شیرینی بدین اینبار واقعا حقش بود از اون نگاهایی که ازشون میترسه بهش تحویل بدم

آرسین که نگاهمو دید زود گفت ــ خب.. باشه.. او..کیه فقط من به ارشام.. قول دادم میریم بیرون... بش بگم با هم.. بریم من.. اوکی ارسین که دید نگاهمو برداشتم نفسشو بیرون فرستاد یه وقتایی یه طوری به ادم نگاه میکنم که به قول مهی مثل اون گربه ملوسا میشم که ادم دلش براشون به رحم میاد ولی این نگاهمو که بیشتر از همه آرسین میشناسه معنای دیگه داره و معناش هم اینه... کات//فور//اور:) خب آرسین کلا از کلمه کات خوشش نمیاد خصوصا از زبون من و درباره خودش بیخیال این چیزا شدم و گوشی رو دستم گرفتم و به هانا پیام دادم...

من ــ سلاااام هانی عزییییز چه خبر یادی از ما نمیکنی بزغاله هانا ــ بـــــــه ببین کی پیام داده توله بزممممم چطوری هلی؟ من ــ بیشور توله بز پسرعمه‌ته بعدم مگه نگفتم بهم نگین هلی؟ هانا ــ جرجرجررررر وااای جر خوردم توله بز پسرعمه‌مه؟؟ وای جر ینی داری مهرابو میگی «اوه اوه مهراب پسرعمه منو هاناست در واقع هانا دخترعمومه که یه سال ازم بزگتره و تهران داره قلب و عروق میخونه تیپش هم خیلی به خانم دکترا میاد ولی مهراب پسرعمه م اوووف کپ تام و جری ان با هم اصلا با هم نمیسازن » هانا ــ اوه یادم رف بله بله نباید بگیم بهت هلی فقط عشقت حق داره هلی صدات بزنه وای یادم رف

من ــ هوی ساکت شو عشق چیه دیگه هانا ــ آرسینو میگم خره من ــ اهان خب.. هانا ــ خب؟ من ــخب؟ هانا ــ خب *!* من ــ خب *!* هانا ــ بسه دیگه هی خب خب میکنی تو ماشالا بم پیام نمیدی مگه اینکه کاری داشته باشی من ــ گمشو بابا من خو از 24 ساعت 10 ساعتش با تو چت میکنم هاناــ گمشو تو خودت ساعت 3 میخابی 1 ظهر بیدار میشی 4 ساعتم در حال لمبوندنی بقیه وقتتم پیش ارسین جونتی من ــ گمشو الاغ بیخی اینا رو بگو چی شده؟ هانا ــ چی شده؟ من ــ بحدس هانا ــ امم نمد من ــ بگم؟ هانا ــ نه وایسا نگام کن بگو خب اسکل شاخدار

من ــ خودتی ... وای هانا پزشکی تو دانشگاه پیش تو توی تهران قبولیدمممممم هانا ــ خب؟ من ــ زهر مار و خب خوشحال نشدی؟ سوپرایز نگشتی؟ هانا ــ نه باو سرپرایز چرا ماشالا انقد بهت کمک کردم من میدونستم تهران رو شاخته من ــ گمشو بچ پررو هانا ــ اون ک خودتی ولی بی شوخی تبریک میگم اجی من که به خاطر شرکت نمیتونم حالا حالا قبل باز شدن دانشگاها برگردم تو کی میای؟ من با ارسین و رفیقام یه هفته دیگه شاید بیایم هاناــ واااای خیلی خوبه که زودی بیا شنگول دلم برات تنگیده من ــ منم دلم برات تنگیده منگولم خب دیگه من برم.. کاری باری؟

هانا ــ بوس//والا کار که نه ولی یه بار دارم مقصدش کرجه میبری؟ من ــ گمشو بیشور فلا هاناــ بابای هانا فقط از اینکه منو آرسین همو دوست داشتیم خبر داره.. خودش هم قبلا مهراب رو دوست داشت ولی الان میگه دوستش ندارم هر چند منو آرسین میدونیم دروغه و همو دوست دارن.. البته مهراب که نگفته ولی خیلی به هانا سخت میگیره و خب سخت گیری هم یه نشونه عشقه نیست؟؟ 🤍 *این داستان ادامه دارد...*🖤 ‌

خب دیگه اینم از پارت 4 منتظر پارت 5 باشین متأسفانه این تستچی خیلی ایراد میگیره و دیر میزاره ولی قول میدم زود به زود بزارم نظر یادتون نره بای💚

ــــــــــــــــــــــــــــــــ