آقا من شرمندم
*ادرین*
مرینت خشکش زده بود منم دست کمی از اون نداشتم یعنی طراح لباس من خواهر گمشدمه چرا بابا از من مخفی کرده بود هان چرا همش توی ذهنم میگم چرا چرا چرا
*مرینت*
واقعا نمی دونستم چیکار کنم یعنی کسی که من طراح لباسش بودم برادر منه یعنی مادر پدر من به من نگفتن که من رو پیدا کردن یا دزدیدن وای باید چیکار کنم پاشدم بدم اتاقم و لباسامو جمع کنم که آقای اگرست گفت: کجا مارینتا
من : میرم لباس هامو جمع کنم تا بدم خونم آقای اگرست
آقای اگرست : چرا داری میری مگه تو طراح لباس ادرین نیستی راستی چرا به من میگی آقای اگرست به من بابا بگو
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
پارت بعدیشو کی میزاری
امروز به احتمال زباد