داستان «🔮 پونی های درخشان💖» پارت ²

نایتمرمون: هاهاهاهاهاهاها بریم😈 (در قصر کنترلات🏯) توایلایت: خب اینم از مهمونی😌🙂 لونا: اره دق.... توایلایت: چیشده؟ 🤨 لونا: نایتمرمون! 😶 توایلایت: ها؟! 😶 کدنس: برید تو پناه گاه مهمون ها! 💃🏻 توایلایت: این اینجا چیکار میکنه؟! 🤨 نایتمرمون: سلام پونی ها😈 توایلایت: تو اینجا چیکار میکنی؟ 😠 لونا: حق با توایلایتهه😠

نایتمرمون: توایلایت اسپارکل دوستات از تو بدشون میاد😈 توایلایت: چ.... چی؟ 😶 لونا: نایتمرمون دروغ گو! 😠 توایلایت: این داره دروغ میگه؟ 😶 لونا: معلومهه توایلایت: من خام حرفات نمیشم😠

توایلایت: بگیر نایتمرمون💥 نایتمرمون: فقط اکوستریا بهم بدید! 🙂 توایلایت: نخیرممم😠 لونا: عمرا بدیم😠 نایتمرمون: پس توایلایت اسپارکل و لونا ماتیلینگ پس دوستاتون رو میگیرم😈 توایلایت: نههه😠

لونا: تو دنبال جادوی منی؟! 🤨 نایتمرمون: دقیقا لونا😈 لونا: پس... 😣 بیا جادوم😣 توایلایت: لونا تو داری چیکار میکنی؟! 😦 نایتمرمون: ساکت توایلایت! 😠من خودتم میخوام لونا😈 لونا: باشه من میام😓 توایلایت: نه لونا داری چیکار میکنی؟! 😦 لونا: سلستیا رو به تو و کدنس سپردم😓

توایلایت: نمیزارم 😠 نایتمرمون: میخوای چیکار کنی؟ 😈🤨 توایلایت: بگیر جادو رو💥💥💥💥💥💥💥💥💥💥 نایتمرمون: خطا😈😈 توایلایت: تنهاییی نمیتونم! 😣

فلاترشای: ما نمیتونیم توایلایت رو تنها بزاریم😧 رریتی: دقیقا👍🏻 دش و اپل جک و پینکی و استارلایت و کدنس: بیاد بریم💃🏻 توایلایت: بچه ها😍 دش: باید متحد شیم و شکستش بدیم🔮 ادامه دارد.... 💖