خنگ ترین پلیس دنیا part11

این قسمت : آغاز یک پایان

از زبان باکوگو چطور ممکنه که باخته باشه ؟ اون که جلو بود ؟!..... اینجا یه چیزی مشکوکه ...... امکان نداره .......... شوتو رفت داخل زمین ... ما هم دنبالش راه افتادیم ... شوتو ( شیوری —) شیوری ( چ.چطوری ؟!....... من......من ب.باختم ؟!) استاد آیزاوا وارد زمین میشه .... میخوام جرش بدم 💢 آیزاوا( پس باختی ) شیوری ( ی.یه بار دیگه ...... فقط یه فرصت دیگه سنسه 💔) آیزاوا( نمیشه تودوروکی ) شیوری میخواست گریه کنه ..... لعنتی نمیتونم تحمل کنم 💢 میخواستم بهش حمله کنم که حواسم رفت پی دوتیکه .... خیلی عجیبانه داشت به جدول امتیاز ها نگاه میکرد .... ( نفله💢 برا چی چهار چشمی به اون جدول امتیاز ها نگاه میکنی ؟💢 دیوونه شدی؟ 💢) آیزاوا( تودوروکی ؟!) شوتو خیلی مسمم برگشت و به استاد گفت ( مارو ایسگا کردین ؟)

آیزاوا( منظورت رو نمیفهمم ) شوتو ( خطا هارو حساب نکردین سنسه ) همه ( وات 😐) سنسه ( عجب آدمی هستی 😑 میخواستم بترسونمش 😑) شوتو ( به اندازه کافی ترسوندین بسه 😑💢) ( سنسههههههههههه 💢💢💢 میمردی زودتر بگیییییییی💢💢💢💢💢) سنسه ( بله بله میمردم 😑 آخه من —) من و شوتو ( سادیسم دارین 😑💢) سنسه ( هعی ) شیوری ( با خطا ها ..... چ.چند امتیاز میگیرم ؟) سنسه ( تو خطایی نداشتی و همه قوانین رو رعایت کردی ولی بنجیرو پنج امتیاز منفی بخاطر کاراش میگیره ) مینا ( پس شیوری میبره 😍) سنسه ( بله ) همه ( ایوللللللللللللل✊🏻) یهو بنجیرو به شیوری حمله کرد 😶 تا خاستم دفاع کنم استاد گرفتتش و بیهوشش کرد 😐 سنسه ( بهتره یکم آروم بمونه ... خطری شده )

« من معذرت میخوام دوستان 😂 تو پارت قبلی قشنگ همه فکر کردن که دیگه باخت 😂🔪 بنده کرم دارم 😂 ببخشید همگی 💙😂» دو روز بعد :

از زبان راوی یا خودم 😐😁✊🏻: شیوری روی تخت بهداری نشسته و از پنجره بیرون رو نگاه میکنه ..... در باز میشه و یکی میاد داخل .... شیوری ( آ.... سلام شوتو 😊 ) شوتو ( حالت بهتره .... دیروز نزاشتن بیام ) شیوری ( اوهوم خوبم 😊💙 .. برا چی نزاشتن ؟) شوتو روی تخت میشینه ( بهم گفتن حالت خوب نیست ) شیوری ( دیروز آره خوب نبودم 😊 ببخشید نگرانت کردم 😊💙) شوتو هیچ حرفی نمیزنه ...... شیوری ( نی جان ؟! چی شده ؟! ) شوتو ( اوم چیزی نیست ...... ) شیوری( خواهرتو قول میزنی ؟😑 دارم میبینم 😑) شوتو ( گفتم که چیز خاصی نیست ) شیوری ( خیل خب باهات کل کل نمیکنم ) یهویی اتفاق « خیلییییی کاوایی افتاد 😍» شوتو خواهرش رو بغل کرده بود 😊💙 ..... شیوری ( ا.اونی جان ......) شوتو ( راستش بازم نمیزاشتن بیام ..... یواشکی اومدم ...) شیوری ( بگو چرا اینقد نگرانی 😂) شوتو (..... معذرت میخوام💔 ) شیوری ( ها ؟! نانده ؟!) شوتو ( بخاطر ... سختگیریام 💔) شیوری ( اگه اجازه بدی مانگاهای مورد علاقمو بخونم میبخشمت 😂) شوتو ( میدونم چه نو مانگاییه ها 😑) شیوری ( 😶) شوتو ( خیل خب ..... دختری دیگه 😂) شیوری ( بله دیگه 😂)

خب این پارت هم با زیبایی تمام شد 😊 بازم معذرت میخوام از همه 😂 💙 لایک کن 🥺 کامنت کن 🥺 فالو پلییییز 🥺 چالش : چقد بهم فوش دادی 😂 جانههههههههه