
خب اومدیم با پارت جدید😃😃😃 این پارت قراره گربه سیاه یه تصمیمی بگیره که ببینیم پشیمون میشه؟ یا رازی؟ پس با بدون از دست دادن وقت بریم سراغ رمان😃😃😃😄😁
شب شده بود و ساعت حول و حوش ۱۰ بود و آدرین تبدیل به گربه سیاه شد و به لیدی باگ زنگ زد... کت: سلام بانوی من چه خبر؟ چیزه می خواستم که پشت مدرسه ببینمت فقط قایمکی بیا که یه کار خییییلی واجب دارم. تیکی: می گم مرینت نظرت چیه تبدیل بشی و بری یه گشتی بزنی؟ مرینت: باشه...... تیکی دختر کفشدوزکی آماده! دینگ لیدی: عه! یه پیام از.....از......از........گر...به......سی.....آه......گربه سیاه 🙀🙀🙀🙀🙀🙀 پیام: سلام بانوی من چه خبر؟ چیزه می خواستم که پشت مدرسه ببینمت فقط قایمکی بیا که یه کار خییییلی واجب دارم. لیدی: فوری باید برم!!!! و رفت پیش گربه سیاه کت: سلام کفشدوزک🙂 لیدی: یا خدا!!!؟!؟!؟!؟! گربه سیاه..... باورم نمیشه خدایا شکرت 😢😢😢😢😢😢😢 کت: بانوی من چرا گریه می کنی؟ و رفت و ب.غ.ل.ش کرد و گفت: چی شده؟ لیدی: خیلی نگرانت شدم فکر کردم دیگه....دیگه...نمی تونم ببینمت😭😭😭😭 کت: نگران نباش من پیشتم🥲🥲 گربه نکنم وگرنه منم گریم میگیره😭😭😭😭😭😭 لیدی: پیشی🥲 کت: من پیشتم دیگه مثل چسب قطره ای چسبیدم بهت😅 لیدی: 😅😅😅😂😂 کت: ولی نباید کسی بفهمه من زندم لیدی: می خوای چی کار کنی؟
کت: ببین اون قتلی که آنروز تو تلوزیون بود کار من بود لیدی: چی؟ چرا؟ کت: بخاطر اینکه ارباب شرارت شک نکنه لیدی: خب... نقشه بعدی چیه؟ کت: نمیدونم قبول کنی یا نه ولی... من باید تا پنج روز از معجزه گرم دست بکشم. لیدی:چیییییییییییی؟!؟!؟!!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟ کت: آره ولی بهم اعتماد کن فرد مورد اعتمادی رو سراغ دارم لیدی: نه نه کت: بهم اعتماد کن چون پایه من درمیونه لیدی: آخه... باشه..... فقط چون موضوع تویی. لیدی خوب اون کی هست؟😒😒 کت: اگه مشکلی نباشه یه راز بمونه لیدی: باشه مشکلی نیست فقط بهم قول میدی بیشتر از ۵ روز طول نکشه؟ کت: قول میدم چون من گربه سیاه هستم نه کس دیگه ای😁 لیدی: خوبه😊 کت: امروز دوشنبه هستش خب روز جمعه نقشمون رو عملی می کنیم لیدی: کدوم نقشه؟ کت: اوه ببخشید یادم رفت بگم حمله به ارباب شرارت و غافلگیری کردنش لیدی: خودت میای دیگه نه؟ کت: بدون من شکست دادن شرور ها غیر ممکنه😎 لیدی: خوبه😂 کت: خیلی خب پس بعدا میبینمت لیدی: فقط تو انتخواب اون فرد خیلی مواظب باش کت: هستم لیدی: خداحافظ کت: خداحافظ و هر دوتاشون رفتن
صبح روز بعد..... پلگ: خب آدرین اون شخص کی هست؟ آدرین: فیلیکس(به در خواست یکی از شما ها که تو کامنت ها گفتین فیلیکس برای ۵ روز گربه سیاه میشه) پلگ: خب من باید چیکار کنم؟ آدرین: اون امروز میاد اینجا و تا دو هفته اینجاست پلگ: پس من بهش قضیه رو تعریف کنم؟ آدرین: نگران نباش اون هر چقدر هم شرور باشه ۱۰ برابر اون قابل اعتماد هستش پلگ: هر چی تو بگی. ناتالی: آدرین مهمون هامون اومدن. آدرین: اومدم ناتالی. بیا بریم پلگ آمیلی: وااااای سلام آدرین آدرین: سلام خاله فیلیکس: از دوباره دیدنت خیلی خوشحالم آدرین آدرین: منم همینطور فیلیکس. بیا بریم اتاقم فیلیکس:باشه آدرین: آآآآآآآممممم فیلیکس من یه لحظه یه کاری دارم الان بر می گردم تو راحت باش. و به پلگ اشاره کرد و از اتاق رفت بیرون. پلگ: پیست...پیست فیلیکس: ها؟ تو گی هستی کجایی؟ پلگ: من اینجام. و رفت پیش فیلیکس فیلیکس: تو دیگه کی هستی؟ پلگ: من پلگ هستم کلامی گربه سیاه فیلیکس: پس اینجا چی کار می کنی؟ چرا پیش صاحبت نیستی؟ پلگ: ببین میتونم بهت اعتماد کنم؟ فیلیکس: البته پلگ: تا چند روز گربه سیاه نمیتونه باشه چون ..... و قضایا رو تعریف می کنه. فیلیکس: خب من تا چند روز قراره گربه سیاه باشم؟ پلگ: ۵ روز فیلیکس: قول میدم به موقع برت گردونم پلگ: ممنونم
پلگ: فقط این باید یه راز باشه ها فیلیکس: خیالت تخت تخت آدرین: من برگشتم فیلیکس: قائم شو آدرین: تونستی وسایلتو جا به جا کنی؟ فیلیکس: آره آدرین: خوبه فیلیکس: می گم شب رو کجا می خوابم؟ آدرین: گفتم که یه تخت دیگه بیارن تو اتاقم فیلیکس: خوبه آدرین: عالیه. دوست داری چی کار کنیم؟ فیلیکس: می خوای شطرنج بازی کنیم؟ آدرین: آره گابریل: ناتالی اوضاع خیلی عالیه. فقط یه مشکل هست. معجزه گر گربه سیاه کجاست؟ اون رو پیدا کنیم نصف کار رو کردیم ناتالی: حتما پیداش می کنم قربان گابریل: فقط ناتالی از مردن گربه سیاه مطمئن هستی؟ ناتالی: بله قربان ت اخبار هم گفته شده گابریل: میتونی هویتش رو پیدا کنی؟ ناتالی: تمام تلاشم رو می کنم گابریل: خوبه . روز جمعه باید عملیات رو شروع کنیم ناتالی: چشم قربان گابریل: من لیدی باگ رو صدا می کنم و معجزه گرش رو می گیرم ناتالی: بله قربان گابریل: میتونی بری. ناتالی: ممنون قربان (آی درد و قربان😐) در خانه مرینت.... تیکی: مرینت می گم که میتونیم الان در مورد موضوعی که نصفه مونده بود صحبت کنیم؟ مرینت:چه موضوعی؟ تیکی: خب......موضوع اینکه تو هنوز عاشق آدرین هستی؟ یا نه؟😁
مرینت: چند بار بگم که من....من......من.... وااااای نمیدونم تیکی. بببببببووووووووووووممممممممم ارباب شرارت دوباره دست به کار شد تیکی: باید بریم. مرینت: آره. تیکی دختر کفشدوزکی آماده! لیدی: بزن بریم فیلیکس: وای. آآآآآآآممممم من باید برم دستشویی آدرین: باشه فیلیکس: خب پلگ فکر کنم وقتشه. پلگ: آره فیلیکس: پلگ تبدیل گربه ای! اسمم رو میزارم کت واکر و میره پیش لیدی باگ. ( خب تا اینجا کافیه تجارت های بعدی خداحافظ)🥰🥰😇🥰😍😘
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
Good
عزیزم جواب سوالت اینه که
به خاطر ناظر ها سامانه که گیر ندن اینجوره
خیلی ممنونم😊
خیلی خوب بود
فقط یه سوال چرا بعضی ها بعضی کلمات مثل قلب رو اینجوری می نویسن: ق.ل.ب یا ع.ش.ق اگه کسی میدونه چرا لطفا به من بگه خیلی ممنونم
برای این اینجوری مینویسن چون نمی خوان طرف درست بخونه خب مثلا کلمه هایی مثل عشق شاید بعضی ها نخوان دیگران متوجه بشن یا بچه ها بفهمن!
ممنونم😊
چون باعث رد شدن تست میشه
عزیزم راجب سوالت
ام من فکر میکنم بخاطر اینکه تست چی ردشون نکنه چون برسی میشن
عالی بود
آهان ممنون🥰🥰😍
مرسی😊😊🙂
عالی بود
ممنونم🥰😍
عال یادداشت
امیدوارم که خوشتون اومده باشه😊😉😇🥰
راستی برای پارت های بعدی حتما حتما حتما نظر بدین چون من حتما حتما حتما اون رو انجام خواهم داد۰😃🥰😍
پارت بعد پلیز
تو راهه