10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ✧v loverᬼ انتشار: 3 سال پیش 1,906 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
۷ ماه گذشت...و بالاخره تموم شد اینم پایان داستان ما نظرتونو برام بنویسید🌻
بعد از ۷ ماه تمومش کردم..⛈️
خیلی دوست دارم نظرتونو درموردش بنویسید
و البته... ایده هاتونم برای اینکه از این به بعد چیکارا کنیم بگید😍🌻
دوست دارید از این به بعد چیکار کنیم؟🌻
و اینکه اگه دنبال پارت های رمان هستید به ترتیب پارتاش رو توی لیست یکی یه دونه خل و دیوونه و یکی یه دونه خل و دیوونه ۲ گذاشتم 🌱
و راستی ممنون از همتون⛈️🌻
مرسی که کنارم بودید🤕
دوستتون دارم🥺🌸
امید وارم مدت زیادی کنار هم باشیم
ممنون از همتون🌻⛈️
دیگه چیزی نمیگم داستان رو بخونید
چشامو باز کردم ... همه جا سفید بود ... اونقدر سفید که چشامو میزد ... من کجا؟ اینجا کجاست؟
تا چشم کار میکنه فقط سفیده ... حتی لباسه تنم یه پیراهن سفیده بلند ه ... یعنی واقعا مردم ...
با تمام نیرو بی اختیار فریاد زدم ...
- جیمین
دلم اغوششو میخواست ... باور نمیشه دیگه نمیتونم لمسش کنم ... دیگه نمیتونم ببینمش ...
... من مردم مگه نه؟ ... بدونه اینکه
به ارزوهام برسم مردم ... خدا جونم دلم خیلی براش تنگه ... از جام بلند شدمو مسیره سفیدی که رو به روم بودو
ادامه دادمو ... بی اختیار فقط صداش میکردم ... جیمین..
صدای اسمون خراشی منو متعجب کرد ... اینجا ابری نبود که بخواد بارونی بباره ... به بالای سرم نگاه کردم ...
هیچی نبود ... هیچی ولی همون موقع یه قطره چکید رو گونم ... دستمو گذاشتم روش که یه صدا پیچید تو
گوشم ...
- آیو..
انگار روح به بدنم برگشت ... انگار باز بیهوش شدم ... چشام به زور باز کردم .. میتونستم صورته جیمینو ببینم ..
صورت غمگینش که خیس از اشک بود ... خدایا حقیقت داره ... شروع کردم به سرفه کردم ... فقط اب بود که
از دهنم بیرون میومد .
- آیو؟
باز به چهرش نگاه کردم ... میون اون چهره ی گریونش لبخنده جذابی نشست رو لبش ... جوری منو به خودش
چسبوند که نزدیک بود خفه بشم ... ولی انقدر دل تنگش بودم که هیچ چیزی نمیتونست منو ازش جدا کنه!
میتونستم صدای جذابشو که کناره گوشم زمزمه میکرد بشنوم ...
- داشتی منو میکشتی دختر! من بدونه تو چیکار میکردم؟ هان؟
تازه یاده نقشمون افتادم ... یاده حرفه لیسا که گفت جیمین هیچ وقت در بدترین شرایطم گریه نمیکنه ...
ولی الآن داشت گریه میکرد واسه من ... با عشق خودمو بیشتر بهش چسبوندم ... ولی خسته بودم
بیشتر اونی که بتونم پلکامو نگه دارم ... نکنه باز بره؟ میترسم از نبودنش ... خدایا قول بده گلابی
همیشه پیشم بمونه ها ... قول دادیا؟ و خیلی سعی کردم چشمام رو باز نگه دارم اما نشد و بعدش ... از خستگی چشمام بسته شد ...
یک سال بعد)
با اون لباسه سفید و ارایشه قشنگی که روی صورتم بود بی نظیر شده بودم! همون به قوله خودمون
هلو هلو بپر تو گلو! من خودم فدای خودم ... اصلا عروس از من خوشگل تر تا حالا وجود داشته؟ ...
اره دیگه عروس! باورتون نمیشه منو عروس؟ جمنو داماد؟ اووف چه شود! تازه اسمه بچمونم
آیمین مخلوطی از آیو و جیمین البته جوو ندینا هنوز به دنیا نیومده! تازه ننش شبه عروسیشه ...
- همسرم با کی خلوت کرده؟
با ترس جیغ زدم ... هنوزم گلابیه! برگشتم سمتشو با شیطنت گفتم:
- به روح اعتقاد داری؟
جمن شبیه شلیله یخ زده بهم نگاه کردو گفت:
- تو فکر کن اره!
منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم:
- پس تو روحت!
یه دفعه اومد مقابلمو همونطور که دستاشو دور کمرم حلقه میکرد با لحن شیطونش گفت:
- عزیزم میدونی که بعدا میتونم تلافی کنم!
از اینکه تو حصاره دستاش بودم حسه خوبی داشتم ولی با ناز سعی میکنم از بغلش بیرون بیام اونم
برعکس من ، بیشتر منو به خودش میچسبوندو سفت تر میگرفتم!
- جمن تموم میکاپم بهم ریخت!
- خب به درک!
- ا ... خب الآن مهمونا میان!
- بیان! لطفا بیشتر برام ناز کن عاشق وقتاییم که بهم میگی جمن
- واسه این کارا وقت هستا بذار برم!
- نوچ نمیشه من همین الآن میخوام!
با تعجب گفتم:
- چی رو؟
با شیطنت گفت:
- همون چیزی که اون روز تو پارتی به زور ازت گرفتم(منظور همونه که خودتون فهمیدید😁)
و بعد انگشتشو گذاشت رو لبش
یاد اون روز افتادم با فهمیدن فکر پلیدش مشتی هواله ی سینش کردم!
- خیلی بدی!
با تعجب گفت:
- چرا خب؟
با اخم گفتم:
- بوسیدن من به این راحتیا نیست! شرط داره!
لبخنده جذابی تحویلم دادو گفت:
- چه شرطی خانوم کوچولو؟
با ناز گفتم:
- بهتر بگی چه شرطایی!
- بگو! خب
- اول اینکه باید برام یه دونه از اون خرس بزرگا بخری که دستش یه قلبه بزرگه اونم صورتیش ... دوم اینکه منو فردا ببری
نامسان واسم از اون الوچه قرمزا بخری کلی هوس کردم ... سوم اینکه قول دادی ماه عسل هر جا من بگم بریم
منم میگم میخوام برم پاریس!
پشت سرشو با دست خاروند و بامزه گفت:
- اگه هر دفعه بخوام واسه بوسیدنت انقدر خرج کنم که برشکست میشم اونوقت باید بریم کف کوچه خیابونا زندگی کنیما
با لبخنده شیطونی بهش نگاه کردمو گفتم:
- همینه که هست!
با شیطنت گفت:
- البته یه راه حل دیگه ایم هست شاید باید از زورم استفاده کنم
باز یه مشت زدم تو سینشو گفتم:
- یعنی شرطامو قبول نمیکنی؟
لبخنده مهربونی زد و گفت:
- تو جون بخواه اینا که چیزی نیست!
کیلو کیلو اب شد تو دلم ... قندو میگم!
- حالا که تنهاییم بگو ببینم اون نقشه کثیفو کی کشیده بود؟
- به جون خودم از افکاراته لیسا بود!
دارم براش! حالا چرا میخواستید اون کارو انجام بدید؟
سرمو انداختم پایینو گفتم:
- میخواستم بدونم چقدر برات مهمم!
یه دفعه صداشو کنار گوشم شنیدم ارومو شمورده ...
- دیوونه تو زندگیه منی! دنیا ی منی ... اینو بفهم! آیوی خل چل تو یکی یه دونه خل و دیوونه منی مگه چند تا خل و چل مثل تو توی این دنیا هست؟
تنم مور مور شد .. تو دلم خالی شد! سرمو بالا گرفتم زل زدم تو چشمای جذابش ... اونم با همون
چشمای مسخ کنندش زل زد تو چشمای من ... صورتش اروم به صورتم نزدیک شد ... عکس المعلی
نداشتم نمیتونستمم داشته باشم .. اون منو طلسم میکرد با اون نگاهش ... دیگه فاصله ای نمونده بود تا ...
- خجالت بکشید!
هر دومون با ترس به سمته در برگشتیم ... خر مگس معرکه طبق معمول لیسا بود!
جمن - تو خجالت بکش یه دفعه وارد حریم خصوصیه دو تا عاشق میشی! هنوز یاد نگرفتی
در بزنی؟
لیسا - حالا خب شد من اومدم سویون جونی میخواست بیاد ... تصور کن این صحنه چقدر براش دیدنی بود!
هممون زدیم زیر خنده ...
- لیلی حیف که الان این لباسه دستو پا گیرم کرده وگرنه حالتو میپرسیدم نا فرم!
لیسا- فعلا بیخی بیاید بیرون ببینم مهمونا الافه شما نیستن که چغندرا!
جمن تک خنده ای کرد و گفت:
- خیلی خب برو میایم!
لیسا بامزه بهمون نگاه کردو گفت:
- اخه به شما دوتا اعتمادی نیست!
- لیلی لباسمو در میارم میام خفت میکنما!
با همون حالت گفت:
- یعنی برم دیگه!
منو جمن با هم گفتیم:
- بروو!
- خیالم راحت برم!
دوباره هر دومون با حرص گفتیم:
- بروو لیساااا
- خیلی خب بابا رفتم ولی وای به حالتون دیر بیاید!
رفت بیرون ولی قبل از اینکه درو ببنده کلشو از الی در کرد تو و گفت:
- برم دیگه!
دیگه واقعا خندمون گرفته بود ...
- لیسا جفت پا میام تو دهنتا بروو!
بالاخره با یه زبون درازی به منو جمن واقعا واقعا رفت! صلوات ...
جمن باز برگشت سمته من اروم بی مقدمه گفت:
- آیومی دیوونتم ... میفهمی عاشقتم ... هیچ وقته تنهام نذار ...باید بهم قول بدیا
رو پنجه واستادمو اروم تو اغوشش رفتم ...
- منم عاشقتم گلابی جوونم!
همونجور که فیس تو فیس بودیم با تعجب گفت:
- گلابی؟؟
سرمو به نشونه ی مثبت تکون دادم ... تک خنده ی کرد و گفت:
- اخه من کجام شبیه گلابیه؟
لبخند زدمو گفتم:
- مثل اون شیرینی!
چیه شوورمه دوست دارم ازش تعریف کنم!
جمن - من هی دارم سعی میکنم باهات کاری نداشته باشم باز خودت نمیذاری ...
- ببین میگم بهتون اعتمادی نیست میگید نه!
هر دومون هل شدیم از هم فاصله گرفتیم که اینبار من با حرص
گفتم:
- لیسا بخدا زندت نمیذارم دستم بیوفتی!
خندید و گفت:
- حالا اونجوری نگام نکنید بیاد بریم بعدا وقت واسه اینجور کارا خیلی دارین!
واسه اولین بار رنگم البالویی شد ...
جمن اروم دستشو دور کمرم حلقه کرد با همون نگاهه عاشقش بهم
گفت:
- بریم همسرم؟
منم با عشق نگاش کردمو اروم گفتم:
- بریم ...
و این شد اغاز زندگیه عاشقانه ی منو جمن ... کسی که حالا تمومه زندگیه منه ... تمومه دنیای من ... گلابیه من ...
منم شدم عشق یکی یه دونه و خل و دیوونه اش
پایان ۱۴۰۰/۱۱/۱۹ ساعت ۱:۳ دقیقه بامداد🌸
با آرزوی بهترین ها تقدیم به شما🌻
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
106 لایک
عرررر خیلی خوب بووود
عالی بود عرررزز
یکی از زیبا ترین داستانای بود که تو زندگیم خوندم
ممنونم🍓
با اینکه من زیاد فیک درباره جیمین نمیخونم این بهترین فیکی بود که دربارش خوندمممممم فوقالعاده بودددددد😍😍😍😍
ممنونم🎀🧚☔
داستانات عالیه تا پارت ۲۱رو تو یه روز خوندم چون دیگه نذاشته بودی....هر روز میومدم تستچی سر میزدم ببینم گذاشتی یا نه🙂......الانم دیدم گذاشتی انقد خوشحال شدم که نگو الانم تمومش کردم🙂 💜💜خیلی عالییی تو باید نویسنده شی عشقم🙂💜
ممنونم🥺
جیغغغغغغغ دیشب شروعش کردم تا ساعت ۴ صب فقط داشتم میخوندمشششش
الان تموم شددددد
عالی بوددددد
واقعا؟مرسیی🧚💃🥑
میخام برم واسه بار دوم بخونمش😂💃
عالیییی اصن درجه یکه یک👻❤
دوست دارم ایو رو جر بدم/:
میشه فصل دیگه هم بسازی؟؟؟؟؟؟
چرا😂💃
حتما تابستون روش کار میکنم💍🧃
مرسی لاوی
💖
عالی بود💜
مرسیی🥺🥑
معتادش شده بودم ، ترو خدا فصل دو ام بساز ، میدونم نویسندگی چقد سخته ولی ترو خدا بساز
حتما تابستون روش کار میکنم🥺🥑🧃
نیکی ام
منو یادت میاد ، عاشق داستانت بودم 😘 اکانتم پریده
عالی بود 😍😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
میشه بازم ادامش بدی ؟؟؟؟
اره یادمه😍💙
مرسی🥺🥑