بیلی و سل🤤🐾ᴘᴀʀᴛ 1:")

های گایز✨از امروز من ی داستان مینویسم ک راجب بیلیو سله و ماجراهای جالبی داره💫امیدوارم خوشتون بیاد💖

از زبان میا:نشسته بودم تو اتاق ساندرا بهترین دوستمم دقیقا کنارم نشسته بود گفت چرا اینقدر بیکار نشستی ؟حوصلم سر رفت بیا یه کاری انجام بدیم.با بی حوصلگی گفتم:مثلا چی؟😒ما ک دیگه بچه نیستیم توقع داری بشینیم چیکار کنیم؟ تو این همه سیدی فیلم گرفتی خب یبار اومدم پیشت یکیشو بذار باهم ببینیم خب گفتم باشه ولی من نگا نمیکنم اصلا حوصله ندارم ساندرا گفت:چطوری؟ حرف دلمو زدمو گفتم:من خیلی دوس داشتم ی خواننده باشم ولی هیچی نیستم جز یه مدرسه ای پخمه گفت:چی؟ اصلنم این شکلی ک میگی نیس من خودم می‌دونم چقد دوس داری خواننده باشی ولی ارزش ناراحت شدن نداره تو وقتی تو ایرانی هیچوقت نمیتونی خواننده باشی میدونی ک ممنوعه میگم:خب شاید بتونم یروزی برم آمریکا گفت: فک‌نکنم😐 با تعجب گفتم چرا؟؟ وقتی علاقه ای ب درس خوندن نداری ب بورسیه شدنم فک‌نکن میگم:خب شاید بتونم اونجا درسمو ادامه بدم گفت:اره در صورتی ک بورسیه بشی حالا میشه فیلمو بذاری؟ راستی ی سوال؟میشه بپرسم؟ میگم مگه تو صدا داری ک اینقد اصرار داری ک خواننده بشی؟ با عصبانیت گفتم:معلومه ک دارممم😡چرا بم توهین میکنی؟ تو هیچی درک نمیکنی فیلمم خودت بذار ببین😒 بدشم رفتم تو اتاقم من با دوستم زندگی میکنم ما باهم تو یه خونه زندگی میکنیم که خیلی قبل بابام زمینشو برای یکار دیگه خریده بود ولی آخرش ب کار نیومد تازه خیلیم بی استفاده شد برای همین وقتی بزرگ شدمو با ساندرا آشنا شدم تصمیم گرفتم یه خونه ی دونفره داشته باشیم😍 و خودم با کمک یکم پول مامان بابام تونستیم بسازیمش البته مامان باباها اولش موافق نبودن ولی هر دومون یجوری راضیشون کردیم

خلاصه ساندرا اون پایین داشت واسه خودش فیلم میذاشتو منم خوابیده بودم روتختم ساندرا واسه خودش دوستای به غیر از من داره و خیلی وقتا که خونه نیست من میرم خریدو فیلم براخودم میخرم ولی آخرش یه اتفاقی میوفته کع ساندرا می‌فهمه اون عاشق فیلمه هیچوقت نمیتونم فیلمامو تنها ببینم فیلم دیدن با ساندرا اصلا باحال نیس همش وسط فیلم تپق میزنه یا اگه فیلمو دیده باشه همش لو میده 😑 برای همینه ک می‌خوام تنها فیلم ببینم😐 دارم با خودم فک‌میکنم اگه برم آمریکا یا اصن خارج شاید هم بتونم اونجا خواننده شم هم بتونم برم بیلی ایلیش رو ببینم و سلنا گومز 😍اونا محبوب ترین خواننده ها برای منن 😍البته که خیلی دوست دارم بورسیه بشم ولی ب درس خوندن علاقه ی زیادی ندارم

از زبان ساندرا: نمیدونم امروز میا چش شده همش بداخلاقی می‌کنه الآنم رفت توی اتاقش و درو محکم کوبید اون تازگیا یکم از این موضوع ک نمیتونه یه خواننده باشه ناراحته ولی امروز اخلاقش افتضاح بود نمیدونم چرا اینقدر دلش میخواد ی خواننده باشه ب نظرم خواننده شدن هیچیز خاصی نداره :۱ در هرحال من دوست دارم دکتر بشم تصمیمیم ندارم از ایران برم همینجا خوبه چ معنی داره یهو آدم بره کشور غریب!تازه اونجا هیچکسیرم نداره و آدم تنها میشه.. من ب درسخوندن اهمیت میدم چون دکترا بدون درس خوندن و تلاش کردن ب وجود نیومدن مثل میا نیستم خصوصا که اون دوس داره بورسیه بشه درس نخوندن کمکی بهش نمیکنه

از زبان میا:اون داره فیلم میبینه حوصلم سر رفته شاید بهتره همراهش برم پایین رفتم پایین و دیدم داره فیلمی رو که ازش متنفرم میبینه😑اهمیتی ب فیلم ندادم و رفتم کنارش نشستم گفتم:معذرت می‌خوام چندروزه اعصابم خورده با اوقات تلخی گفت:ولی این ک نمیتونی خواننده بشی هیچم ناراحتی و بداخلاقی نداره گفتم:چرا داره تو هیچی درک نمیکنی ک چقد خوانندگی رو دوس دارم لطفا ازم ناراحت نباش گفت:تااازه تو هیچی درس نمیخونی بعد توقع داری که مثلاً بورسیه هم بشی و خارج هم بری چه حرفاا! گفتم: باشه شاید این حرفت درست باشه از این به بعد بیشتر تلاش میکنم:) گفت: قول میدی دیگه باهام بداخلاقی نکنی؟گفتم اره میدم راستی ساندرا؟ گفت:بله؟ میگم تو نمیخوای بورسیه بشی؟ گفت: نه‍ چرا باید بخوام؟ گفتم:عجب آدم عجیبی هستی😐 نمیشه همراهم بیای؟من خیلی تنهام🥺تازه بدون تو اونجا هیچم 🥺💜 گفت: حالا تا اون موقع... ببینم مگه من همین الان ازش عذر نخواستم؟؟چرا اینجوری حرف میزنه؟😑😐 اهمیتی ندادم و گفتم من میرم بخوابم نصفه شبه گفت:تازه ساعت دوازدعه! عجب آدم عجیبیه این! گفتم:پووووف شب بخیر😑😐 گفت:فیلم نمی بینی؟ گفتم:نه ساندرا مگه نمیدونی از این فیلمه متنفرم؟😐 گفت باشه شب بخیر رفتم تو اتاقم و خوابیدم خیلی دلم میخواست بورسیه بشم.. میدونستمم ساندرا راست می‌گفت من باید تلاشمو بیشتر میکردم مطمئنم ک موفق میشم:))

داستان رو دوس داشتین؟

پارت بعدیرو هم بذارم؟(پ.ن ببخشید این پارت کوتاه شد دفعه بعدی بلندتر مینویسم نظرتونو کامنت کنین)