فصل هاگوارتز𝑷3 ⚡🌸

شخصیت جدید داریم اسمش کلی ریدل دختر عموی دن هست🤩

مانترا رو به هری گفت:خدا کنه آسیب جدی نباشه😑وگرنه گیریفندور از همین اول به اسلیتیرین میبازه🙄و رفت.دنیل:هری من میرم سر کلاس معجون سازی.هری:منم میام رون تو چی؟رون:متاسفانه بله🙄همه سر کلاس اسنیپ بودن دن هنوز از دیانا عصبی بود بخاطر همین خواست یه کار شرورانه کنه😁وقتی دیانا رفت تا میخک بیاره برای معجونش سپس تا روش اونور بود دن زیر لب گفت:ویگادیو لوی اوسا.رون:هی اینو از کجا...؟دن:اون دختره داشت تمرین میکرد.و سپس با چشمش اشاره به هرماینی کرد و پاتیل دیانا رو بالا برد و انداخت روش دیانا جیغ کشید😨:خدای من این دیگه چی بود؟اسنیپ:از گیریفندور ۱۰ امتیاز کم میشه دوشیزه لوپین😎هری:هی چرا گیریفندور؟اسنیپ:بخاطر دخالت تو😁و رفت بیرون.کلاس که تموم شد همه رفتن بیرون.سارا دنبال دنیل دوید و گفت:دن میخوام باهات حرف بزنم...فردا تو حیاط.خداحافظ.و دوید پیش دوستش(کرمه سارا مثل دن فعالیتش دست خودش نبود🤣)خلاصه دن که فکر کرد سارا میخواد ازش معذرت بخواد کلی از خودش و اشتباه سارا تعریف کرد ولی خب سارا و معذرت خواهی...؟

دراکو نامه ای برای دیانا انداخت چون دیانا باید کل کلاسو مرتب می کرد نامه رو باز کرد و دید نوشته:به به لوپین خانم استاد خراب کاری کلاس و نقاشی از کاری که کرده بود با عصبانیت داد زد : دراکوووووووووو و نامه رو پرت کرد تو صورت کسی که جلو در بود چون فکر میکرد دراکو هست کلی ریدل با تعجب گفت:اوه شاید بد موقع مزاحم شدم.😂دیانا:ای وای دمپایی مرلین 😱:چیزه نه عزیزم فکر کردم تو دراکویی.دراکو برگشت و گفت:منم باید کمکت کنم دستور مک گاناگاله🙄کلی:اوه باشه پس من...من چیزه میرم☺️و از اونجا رفت.اسنیپ گفته بود باید بدون جاو کلاسو مرتب کنن حالا این دوتا هی کلاسو تمیز میکردن هی تیکه می انداختن ،😒 تا اینکه حواس دیانا پرت میشه و زمین کل لیز بود پاش سر میخوره . داشته با کله میرفته تو زمین که مالفوی از پشت ب.غ.ل.ش میکنه و این حرکت باعث میشه دیانا در آ.غ.و.ش او بی افتد . سپس برای 2 دقیقه چشم در چشمی بد رخ میدهد و باعث میشود که دراکو کوچولومون ع.ا.ش.ق بشه.😂

ناگهان دیانا خودش رو بلند کرد و گفت چیزه....آم....ممنون.رز اومد تو و گفت:واو چه صحنه هایی😂🤣دیانا چشم غره ای به رز رفت رز گفت ببخشید حالا راستی شما کلی رو ندیدید؟ملفوی:نچ رز:باشه قعلا میرم باز بر میگردم.وقتی رفتن سر میز ناهار کاترینا به هری گفت:آممممم هری متاسفم شاید رفتارم یکم یکم یکم تند بوده باشه و دستش را دراز کرد تا با هری دست بده هری هم با او دست داد. دختری که هری دوستش داشت پیش او اومد:ببخشید شما جزوه کلاس معجون سازی رو دارید؟راستش برای یکی از همکلاسی هام میخوام.دن:نه بابا کی جزوه داره آخه؟حالا برای کی؟دختر:برای هانا بلک...دن:بله بله حتما که یه جوری جورش می کنم میدم بهتون نگران نباشید🤩

تام از اون ور اومد و به دن گفت:راستی دختر عموت زیارت کردی؟😏دن:چی میگی من دختر عمو ندارم!😳تام:پس کلی چیه؟کلی پیش دن اومد و گفت:آره شجره نامه خانوادگی رو نگاه کن🤩و بعد به سمت میز گروهش رفت.خلاصه دن دوساعت تو شک بود😑حالا دن نگو هری بگو تنبلا تنبلا بگو🤣 وقتی صبح فردا کلاس تموم شد و هرماینی قهر کرد هانا بلک به طرف دن اومد و نامه ای بهش داد روش نوشته بود:لطفا به تام دهید.ولی چون دن بنده خدا یکم کرمش فعال بود خودش گرفت خواند:تام میخواستم بهت بگم اگر میشه دراکو رو راضی کنی از دیانا فاصله بگیره.قربانت هانا❤️ و دن با آب دهن دوباره چسبوند گذاشت سر جاش🤣