
اینم پارت ۱۵۵۵۵
از زبان ا/ت: اومده بودم بیرون و داشتم نگا کوک میکردم که یه لحضه فکر کردم یه چیزی از پشت سرم تکون خورد بعد که برگشتم چیزی نبود و وقتی دور خوردم واااا پس کوک کوش ؟🤔🧐 یکم رفتم اونطرف تر نه بابا خبری از کوک نبود اخه یعنی چی یعنی کجا رفته وااااااا خب دیگه من بیرون چیکار کنم دور خوردم که برم توی خونا که کوک و دیدم یه جیغ بلند کشیدم ÷بابا چته منم گوشم کر شد ٪ واییییی قلبم وایساد اخه این چه کاریه مثل جادوگرا پشت ادم ظاهر میشی سکته کردم ÷ خب اما تو که هنوز زنده ای و وایسادی پس چرا میگی سکته کردم ؟٪ کوکککککککک تروخدا بس کنننن ÷ باش بابا حالا چرا اومدی بیرون ؟🤔 نکنه اومدی دنبال من 😉 ٪ نه بابا ( اره جون عمت 😑😐💔) چیزه اومده بودم دنبال یه چیزی میگشتم گم شده بود ( علامت ذهن ا/ت &)& واییی حالا بهش بگم اومدم دنبال چی خدا چه دروغ بدی 🙄🙄 ÷ واقعا خب اومده بودی دنبال چی بزار کمکت کنم &وای بدبخت شدم ٪ نه نه نمیخواد حتما همین طرف هاست دیگه خودم پیداش میکنم ÷ بزار کمکت کنم & واییییی پسره ی پیله بابا برو دیگه حالا یه فکری به ذهنم رسید (ا/ت دستبند شو در اورد و یکم رفت اونطرف تر که مثلا بندازش )٪ خب باشه بیا دنبال دستبندم بگردیم گم شده ÷ باشه خم شدم یکم که بتونم دستبند و بندازم روی زمین و با پام یکم جا به جاش کردم ٪ اِه کوک ایناش پیداش کردم خم شدم و سریع برش داشتم ٪ممنونم که کمکم کردی ÷ خواهش من که کاری نکردم
کوک بعد از اون ماجرا رفت و داشت که میرفت بیرون من یه نفس ازاد کشیدم هوففف به خیر گذشت خوب که نفهمید اومدم دنبالش اصلا وایسا ببینم من چرا اومدم دنبالش ؟ چرا نگران شدم ؟ اصلا ولش اما چرا انقدر بهش فکر میکنم خودم میگم ولش کن بعد دوبارا در موردش حرف میزنم😑😐 از زبان کوک : (فلش بک به اون موقعه ) داشتم با پدرم صحبت میکردم کا یکم اومدم عقب توی اینه ی ماشین ا/ت رو دیدم درست فکر کردم اومده دنبال من ببینه چیکار میکنم منم با پدرم خداحافظی کرده رودم اما گوشی رو توی دستم نگه داشته بودم که فکر کنه دارم صحبت میکنم یه چیزی از توی جیبم در اوردم و اروم پرت کردم اونطرف درست فکر کردم تا پرتش کردم برگشت طرفش منم از فرصت استفادا کردم و رفت کنار و که اگه ا/ت نبینتم بعدش هم رفتم پشتش و....( اونم بقیه اش که توی اسلاید قبلی خوندید ) خلاصه داشت سعی میکر بپیچونم اما نمیتونستم اما یهو یه فکری به سرش زد دیدم داده دستبندش و در میاره و بهم گفت بیا دنبال دستبندم بگردیم بعد خم شد و اروم انداختش پایین بعدم تودش زود پیداش کرد هیچی بهش نگفتم کا دیدمش رفت سوار ماشین شدم و از اینه نگاهش کردم وقتی همینجوری میرفتم و نزدیک در شدم یه نفس راحت کشید🤣😁 فکر کنم فکر میکرد دروغی که گفته بود لو نرفته بود
وایییی به خدا دستم پوکیدددد😑 اقا بقیه اش برای پارت بعدددد
ناظر جونم منتشر کن تستچی شخصی نکن💖😊
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالییییییی بود 😍
عالیییی 🤩✨💜✌🏻
بقیه پارت ها کجاست؟
گلم راستش و بخای من اکانتم پرید خب بعدش یه خلاصه ای نوشتم و گذاشتم اما یه پارت توش نبود و خب اگر میخوایش اینجا برات مینویسمش😁😊
آره برام بنویسش
پارت بعد بیشتر بنویس میدونم سخته دستت درد میگیره ولی هرجور راحتی